سدید کاشان

صفحه اصلی عناوین مطالب تماس با من قالب وبلاگ Feed

بنیانگذارمدرسه اکابر درکاشان

 

شاعر آیینی

بنیانگذارمدرسه اکابر درکاشان

حبیب الله خباز، فرزند مرحوم میرزا حسین مس فروش کاشانی در سال 1296 شمسی در کاشان متولد شد. در دوران شیر خوارگی ­پدر خود را از دست داد و در دوران خردسالی­، روشنایی یک چشمش را به ظلمت بی سرپرستی سپرد­تا آن که دایی ­اش سرپرستی او را عهده دار شد. زمانی که ذهن او آماد­ه ­ی فراگیری سواد خواندن و نوشتن بود، مجبور گردید تا درمغازه ی نانوایی عمو و دایی به کار بپردازد.در سال 1312 که تازه به سن هیجده ­رسیده بود­،­یک روز­پای­ فر سنگکی ­با خود اندیشید که  انسان باید سواد داشته باشد­تا­بتواند بهره ی ­بیشتری از این جهان ببرد.اما رسیدن به این آرزو برای او آسان نبود چرا که می دید مجوزی برای حضور او در مکتب و مدرسه وجود ندارد.­ وزارت معارف آن زمان نیزبرای بازماندگان ازتحصیل برنامه ­ی­ خاصی­ نداشت. به خاطرش رسید که خود آغازگرچنین راهی شود؛ با چند نفر از جوانان فارغ التحصیل دوره ی ابتدایی که با وی ارتباط خویشاوندی داشتندصحبت کرد و آنان را تشویق نمود تا در راه اندازی کلاس های اکابر،او را یاری دهند و خود نیز به جذب بی سوادان هم سن و سال خود پرداخت. به این سه جوان پیشنهاد کرد که  نامه ای به رئیس وقت معارف کاشان بنویسند و برای رسمیت بخشیدن به این طرح،درخواست مجوز کنند.آموزش و پرورش در پاسخ اعلام می دارد که تا کنون چنین برنامه ای به ما ابلاغ نشده است امّا از همّت و فکر عالی و روشن شما قدر دانی می شود.همین چند کلمه نیز کافی بوده است تا او را به ادامه ­ی راهی که در پیش گرفته بود مصمم تر کند.

سعدی

آشنایی راقم این سطوربا جناب خباز به سال 1354در انجمن ادبی صبای کاشان باز می گردد. یادداشت کوتاهی که در همین زمینه به دستخط ایشان در اختیار من است از آقایان پریور و رحیم زاده و حاج کاظمی نام می برد که اولین آموزگاران کلاس های ابتکاری وی بوده اند . او این آموزشگاه شبانه را در  مدرسه سعدی آن زمان واقع در خیابان ژاندارمری بنیان می نهد.این آموزشگاه تا سال 1315 به مدت سه سال به شیوه ی نوین تداوم می یابد تا آنکه  این سه جوان آموزگار به خدمت سربازی اعزام می شوند و بعد از آن هم به استخدام ارتش در می آیند. در طول این سه سال فکر بلند مرحوم خباز به مسؤولان وزارت معارف انتقال داده می شود و نتیجه آن می شود که در سال 1315 نظامنامه اَکابر مبنی­ بر تشکیل کلاس ­های اَکابر در مدارس دولتی و موظف نمودن کارکنان بی سواد دولت و مؤسسات عمومی و پیشه وران جهت شرکت در­این کلاس هابه تصویب ­شورای عالی آموزش و پرورش می رسد و هفت سال بعد کلاس های اکابر در بعضی از نقاط کشور راه اندازی می شود. اولین کلاس آموزش بزرگسالان به سال 1328در ورامین تأسیس می شود.در سال 1335 در برنامه تعلیمات اساسی تجدید نظر و بنگاه عمران وزارت کشور ایجاد و کتاب ­های «همه با سواد شویم» تهیه و تنظیم می گردد. سپاه دانش درسال 1341 ایجاد می شود و طرح تجربی سواد آموزی تابعی در سال 1346 در اصفهان و دزفول  اجرا و طرح جهاد ملّی سواد آموزی از سال 1355 ارائه و در گوشه و کنار کشور به اجرا در می آید.تا سال 1357 فقط سی درصد مردم سواد خواندن و نوشتن داشتند.

گفتنی است که بسیاری سرآغاز فعالیّت های سوادآموزی را سال 1286 دانسته اند که مشروطه خواهان در شیراز کلاس های اَکابر را پایه گذاری کردند؛­اما از آن جایی که این طرح مترقی،­متولی ­به ­خصوصی­ نداشته است­،­پس از مدتی تعطیل و به دست فراموشی سپرده می شود؛­اما مرحوم حبیب اله خباز علاوه بر آنکه به صورت عملی موفق می شود کلاس های اکابر را راه اندازی نماید،این طرح را به شیوه ی نوین ( و نه مکتب خانه ای آن که اشکالاتی بر آن وارد بوده است)به متولی اصلی آن که وزارت آموزش و پرورش باشد می ­سپارد. نکته ای که باید بر آن پای فشرد این است که در آن زمان کاشان یکی از شهرهای تابعه ی استان تهران بوده است و چنین طرح هایی بی واسطه در اختیار مسؤولان کشوری قرار می گرفته است. کاشان دو سه سال پیش از پیروزی انقلاب به تابعیت استان مرکزی( اراک) درآمد و پس ازپیروزی انقلاب اسلامی  در حوزه ی استحفاظی اصفهان قرار گرفت.

خباز کاشانی پس از فراگیری سواد خواندن و نوشتن در کلاس های اکابر با تشویق مرحوم محمد هاشم متخلص به«تراب کاشانی» به شعر و شاعری روی آورد­ و با حضور در مجامع ادبی­ و کسب فیض از محضر بزرگانی چون منشی کاشانی و ناصری در این رشته تبحر یافت. وی همچنین در مشهد رضوی به«­انجمن ادبی نگارنده» پیوست و افتخار آشنایی با مقام معظم رهبری را پیدا کرد و از محضرشاعرانی چون ادیب نیشابوری و قدسی توسی و احمد کمال پور بهره ها برد. اشعار اخوانیه  او و مرحوم قدسی توسی در دیوان خباز مندرج است.

بیشترین حجم سروده های خباز در ستایش حضرت پروردگار ومدح و منقبت اولیای دین به ویژه حضرت سیدالشهدا(ع)است.هیآت مذهبی هریک به گونه ای وامدار این شاعر آیینی می باشند. چرا که جلد اول و دوم کتاب مصایب الحسینی او که شامل نوحه های سینه زنی و مراثی و مناقب اهل بیت علیهم السلام است پیش از سال 1347 منتشر گردیده است و غالب هیآت مذهبی نه فقط در کاشان بلکه در دیگر نقاط کشور از آثار وی بهره مند بوده اند.­علاوه برآن تعداد قابل توجهی از شعار های انقلاب اسلامی در سال 1357توسط وی سروده شده است. وی اشعاری نیز در مدح و رثای حضرت سلطان علی بن امام محمد باقر علیه السلام دارد. وی تمامی وقایع مربوط به حضور تا شھادت آن امامزاده را در منظومه ای با عنوان شھادت نامه منعکس نموده است.

گفتنی است که جمعه 11مهرامسال طبق سنت دیرینه مراسم ویژه ای در مشهد اردهال کاشان بر گزار می گردد که در جهان بی نظیر است.

آثار به جا مانده از خباز کاشانی:

خوشه‌های­ گل‌افشان،­ن‍م‍از:­ب‍ه‍ت‍ری‍ن‌­راه‌­دوس‍ت‍ی‌­ب‍ا­خ‍دا، ارمغان کاشان،­مرآه الاولیاء­،­شکایت نامه، عقاید الایمان( در شرح دعای عدیله )­،­ن‍ص‍ی‍ح‍ت‌ن‍ام‍ه­، سروده‌های انقلابی و دی‍وان‌ از دیگر مصنفات اوست . و چند نسخه ی خطی نظیر دیوان نجیب و دره نجفی را به صورت چاپ افست انتشار داده است.

سرانجام وی:

خباز تا پایان عمر مجرد زیست و سرانجام در سال 1384 غریبانه درخانه ای محقر  جان به جان آفرین تسلیم کرد. وی در جوار زیارت حبیب بن موسی (ع)واقع در محله ی پشت مشهد کاشان آرام گرفته است. روحش شاد باد!  

دیوان شعر

 

یونسکو کلاس اکابر رهبران جهان:

یونسکو یکی از بخش های تابعه ی سازمان ملل و  نقش اصلی آن توجه به برنامه های فرهنگی آموزشی در سطح جهانی است. به همین دلیل در کنفرانس آموزش بزرگسالان  درالسینور ، یونسکو را نهادی در جهت  آموزش بزرگسالان نامیدند .دانشگاه کمبریج در سال 1929اولین کنفرانس رسمی بین المللی آموزش بزرگسالان را در شهر )ٍElseneur ) السینوردانمارک ترتیب داد که از 25 نماینده شرکت کننده در آن، 6 نفر از کشورهای جهان سوم بودند. موضوعات مورد تاکید این کنفرانس عبارتند از:1- ­نیاز به عدالت اجتماعی2-­ توازن و هماهنگی بین المللی 

شرکت کنندگان بر اهمیت کوشش ­های سازمان و انجمن­ های داوطلب ، مجامع مذهبی، هیأت های کارگری و به­ طور کلی تلاش­ های داوطلبانه افراد و مقام های محلی، در پیشبرد اهداف آموزش بزرگسالان تأکید داشتند.کنفرانس السینور ، لزوم پخش اطلاعات در مورد آموزش بزرگسالان را از طریق خدمات انتزاعی ، ترجمه ، گزارش تحقیقات و پیشرفت ­ها در قالب مجله و خبرنامه یادآور شدو یونسکو را نهادی در جهت  آموزش بزرگسالان نامید. 

کلاس اکابر یونسکو به تعطیلی کشیده شد!

نقش تربیتی یونسکو آموزش دادن به رهبران جهان در زمینه همکاری های بین المللی است ، کنفرانس ها سمینارها ، سمپوزیم ها ، و کارگاه ­های بین المللی که یونسکو در جهان تشکیل می دهند ، حکم مدرسه را برای این رهبران دارد .

متأسفانه یونسکو در این بخش از وظایف خود اصلاً موفق نبوده است؛ چرا که  رهبران آمریکایی و اروپایی که داعیه ی اداره ی جهان را دارند، با رفتار ناشایست خود اثبات کرده اند که بی بهره از سواد و معلومات کافی در این زمینه می باشند و به همین سبب  جهان را به سوی هرج و مرج و بی انضباطی سوق داده اند. از باب نمونه در روزهای اخیربا تشکیل اتحادیه ضد داعش بدون کسب مجوز از شورای امنیت سازمان ملل متحد و تهاجم و تجاوز به کشور های مسلمان سوریه و عراق و کشتار مردم بی گناه غیر نظامی به بهانه ی سرکوب داعش. و همچنین بی ادبی و توهین کامرون نخست وزیر انگلیس در مجمع عمومی سازمان ملل به ملت سرافراز و انقلابی ایران، و از آن اسف بارتر وراجی های وی در مجلس انگلیس مبنی برحضور طولانی مدت در منطقه به بهانه ی مبارزه با داعش،همه نشانگر آن است که یونسکو به وظیفه ی خود درست عمل نکرده است.

شما هرجا لات بی سرو پا و دزد سر گردنه دیدید یقین کنید که هرگز بر سر سفره ی پدر ننشسته است یا نتیجه ی زاد و ولد زناست و دیگر آنکه هرگز پای او به مدرسه ی یونسکو نرسیده است ­و یا مربی خوبی نداشته است! چون آدم فرهیخته راه و رسم تعامل با دیگران را می داند و متأسفانه صهیونیسم جهانی به رهبری آمریکا و انگلیس بی بهره از این ویژگی هاست.

غزل قصیده ای زیبا ازحبیب اله خباز  با عنوان «تربیت»  :

بر خوان تربیت چو بشر میهمان شود

فارابی زمانه و فخر زمان شود

بی تربیت زعلم و ادب بهره کی برد؟

در تربیت تجلی دانش عیان شود

از راه تربیت ز ملک بگذرد بشر

آن جا که محو و مات شود عقل، آن شود

هر کاو نگشت وارد بازار تربیت

مالش وبال گردد و سودش زیان شود

هر ذی حیات رشد و ترقی کند جانا

جز بی ادب که نخل حیاتش خزان شود

در تحت تربیت چو رود دانه زیر خاک

روزی نهال بارور بوستان شود

تحت فشار تربیت خاک دانه ای

در لاله زار سوسن، رطب اللسان شود

یک هسته نیز سیر تکامل کند همی

سر از زمین برآرد و بر کهکشان شود

سرو ار کنار باغ به کس بر نمی دهد

برفرق ارغوان چمن سایه بان شود

در تحت تربیت به فلک می رسد بشر

بی تربیت به قعر ضلالت نهان شود

از تربیت بشر در صلح و صفا زند

بی تربیت شراره جان جهان شود

رشد و سعادت ابدی می شود نصیب

علم و ادب به جامعه چون حکمران شود

هرجا سخن ز علم و ادب بر زبان رود

«خباز» سرسپرده در آن آستان شود.



[ شنبه 93/7/5 ] [ 2:59 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

ای خسرو شیرین از پرده برون آی

 

انقلاب اسلامی

مسمط زیر در سال 1358 سروده شده است .

تقدیم می شود به ملتی که بیش از 36سال مقاومت ورزیده

و از آرمان های خود دست برنداشته است:

 

ای خسرو شیرین از پرده برون آی

بَه بَه ! که بهار آمد و آن راهبر دین

دارد خبر از چلچله ها و گل نسرین

از همّت آن خسرو خوبانِ گل آیین

میهن شده آزاد ز چنگال شیاطین

                                    ایران شده از خون شهیدان همه رنگین

وه ! خرّم و خندان شده دشت و دمن ما

از نهضت مردم شده روشن وطن ما

برخیز که لعل و گهر است در سخن ما

برخیز که جاریست خدا در مه و پروین

                                      ایران شده از خون شهیدان همه رنگین

هنگام سخن گفتن و درمان شدن ماست

هنگام یکی بودن و یک جان شدن ماست

هم یاسر و هم بوذر و سلمان شدن ماست

از پرده برون آی ، ایا خسرو شیرین !

                                    ایران شده از خون شهیدان همه رنگین



[ یکشنبه 93/6/9 ] [ 12:26 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

لینک سروده ها و نوشته های تحلیلی من

برای دسترسی به نوشته ها و سروده های صاحب این قلم، می توانید روی آدرس های زیر کلیک کنید:

دل نامه

سدید کاشان

 



[ پنج شنبه 93/6/6 ] [ 4:15 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

یک کاشانی خستگی ناپذیر­در امر به معروف و نهی از منکر

 

یک کاشانی خستگی ناپذیر

­در امر به معروف و نهی از منکر

احمد محسنی  معلم آموزش و پرورش یکی از خستگی ناپذیر­ترین آمران به معروف و ناهیان از منکرکاشان است. گفتن این سخن برای من آسان است ؛ زیرا در نوجوانی از سال1356 ه.ش با این منش و روش­وی آشنایی یافته­ام. اولین خاطره­ای که از ایشان دارم، نامه­ای است که درتاریخ 17رمضان1397ه.ق منطبق با روز جمعه 11 شهریور 1357خطاب به خود من نوشته اند،در آن زمان نه من ایشان را می شناختم و نه ایشان شناختی از من داشتند. نامه ی یادشده نیز طبق آدرس مندرج در مجله دختران و پسران برای من ارسال گردید. در نشریات آن زمان ستونی بود به نام باهم مکاتبه کنیم یا صفحه ی دوست یابی.آقای محسنی در مجله دختران و پسران که برای نوجوانان منتشر می شد ، متوجه نام و آدرس یک همشهری می شود. من در آن صفحه اعلام کرده بودم که مایلم با علاقه مندان به جمع آوری تمبر و اسکناس و کارت پستال وهنرپیشگی مکاتبه کنم. لفظ هنرپیشگی آن هم از طرف یک کاشانی برای ایشان کمی عجیب به نظر می رسد.  

 

احمد محسنی


گفتنی است که آن موقع یکی از اعضای فعال گروه تئاتر آزاده فرهنگ و هنر کاشان بودم. تئاتر سالم تر از دیگر بخش های هنری بود ولی سینما در اوج فساداخلاقی خود غوطه ور بود. فیلم هایی چون طوقی و قیصر و داش آکل و آدمک  و گل خندان و سریالی چون سمک عیار در کاشان ساخته شد.بافت سنتی- تاریخی کاشان گنجینه ی ارزشمندی برای سازندگان فیلم و سریال بود.همچنان که امروز نیز هست. کاشانی ها کم و بیش از نزدیک با فضای حاکم بر سینما آشنا بودند.هر گروهی که وارد شهر می شد محل استقرارش در تنها مهمان پذیر شهر یعنی کافه­ی شربتی نزدیک سه راهی میدان سنگ(میرعماد) بود. ستارگان سینما با همان شیوه ای که در تهران زندگی می کردند، در این شهر مذهبی رفت و آمد داشتند.از جمله یک شب چند ستاره از جمله فروزان به دعوت آقای صفایی مدیر سینما سیلورسیتی واقع در چهار راه پنجه شاه  می خواستند وارد سینما شوند. خیابان غلغله از جمعیت بود. نسل جوان تا آن روز چنین تیپ هایی را ندیده بود و تعجب می کردکه خانم ها ممکن است این گونه نیز در منظر و مرئای عمومی ظاهر شوند.البته فضای مذهبی اجازه نمی داد که برای آن ها مشکلی پیش بیاید، اما آقایان­هنرمند گاهی ­از­­شوخی­های آزار دهنده­ی­جوانان بی نصیب نمی­ماندند.بلایی به سر بهروز وثوقی آورده بودند که بعد از فیلم طوقی دیگر حاضر نشد به کاشان بیاید و همین سبب شد تا فیلم ذبیح در اراک ساخته شود. 

 این موضوع خود داستانی هم دارد و آن اینکه یک روز آقایان جمشید مشایخی و عنایت بخشی و محمد متوسلانی به کاشان آمدند و چند ساعتی در خانه فرهنگ تئاتر مهمان هنرمندان کاشانی بودند. آقای متوسلانی کارگردان این فیلم در گوشه ای باب صحبت را با من باز کرد و گفت که در این فیلم سکانسی داریم که بهروز وثوقی با شکل و شمایلی عجیب وارد شهر می شود و چون غریبه است نوجوانان محل به طرفش سنگ پرتاب می کنند،ما از شما می خواهیم که کمک کنید و تعدادی از بچه های هم سن و سال خودتان را پیدا کنی تا این بخش از فیلم را بسازیم و من قول همکاری دادم. یکی دوساعت بعد که داشتند از در خارج می شدند چشم آقای مشایخی به من خورد و رو کرد به آقای متوسلانی و گفت که ایشان مناسب فلان سکانس است. من با لحنی که مخصوص بزرگسالان است، قیافه­ی عزتمندانه ای گرفتم و گفتم خیالتان راحت! با بنده صحبت کرده اند و قراردادش هم بسته شده است. این لحن و دیالوگ هایی که به کار بردم همه را به خنده واداشت. بعد باخبر شدیم که بهروز وثوقی نپذیرفته است که به کاشان بیاید و فیلم در اراک تهیه شد.یک وقتی هم فردین به کاشان آمده بود.جمعیت جوان جلوی کافه شربتی ازدحام کرده بودند.کارگردان به وی اجازه داد که بیرون بیاید و با مردم صحبت­کند.ایشان ­قبل از­هنرپیشگی در ورزش­کشتی شهرتی به هم رسانیده بود.خود من جلو جمعیت نشسته بودم. وقتی بیرون آمدو همان جا جلوی در ایستاد، بر سرش ریختند و از چپ و راست بوسه بارانش کردند. وقتی اوضاع آرام شد، خلاصه ی حرفش این بود که ما چند روزی مهمان شما هستیم. از شما خواهش می کنیم اجازه بدهید که در فضایی آرام به کار هنری خودمان برسیم. این ها را گفتم تا حساسیت های خوب کاشانی ها ملموس تر شده باشد.

 فیلم آدمک ساخته ی خسرو هریتاش که در کاشان ساخته شد،درست در نقطه­ی مقابل سنت های­مردم قرار داشت.بنابر این آقای محسنی حق داشتند که نامه ای بنویسدتا­ذهن مرا نسبت به موضوع مفاسد هنری روشن نماید.از طرفی غربزدگی و غلبه­ی هالیود بر سینمای فارسی و آلودگی های هنری که باعث و بانی آن رژیم پهلوی بود.سینما را از­چشم مردم متدین انداخته بود.تجربه­ی شخصی خود من هم این بود که می دیدم فضای روشنفکری مرکز کشورمرتب تلقین می کند که هنرمند واقعی کسی است که به الکل و یا مواد مخدر مبتلا باشد و در توجیه آن گفته می­شد مگر ممکن است که از طرف رژیم شاه و اربابان آمریکایی و اسراییلی اش به مردم این همه ظلم شود و آن وقت هنرمنداین ها را ببیند و سکوت کند.پس وقتی نمی تواند مبارزه کند باید به مواد تخدیری پناه ببرد تا از فشارهای روحی و روانی خود بکاهد.یا به پوچی برسد و بی خیال همه چیز شود تا بتواندبه عشق و حال خود برسد.امروز نیز چنانچه نظارت همگانی یا همان واجب فراموش شده یعنی امر به معروف و نهی از منکر ترک شود،امکان بازگشت به عقب وجود دارد.چرا که دشمن با شگردهای پیچیده ای که در پیش گرفته است، می تواند با ظرافت تمام و با فلسفه بافی­های خود ساخته ما را مجاب نماید که از مسیرفطرت و راه مستقیم الهی زاویه بگیریم. حساسیت های جناب محسنی در اقامه امر به معروف و نهی از منکر ستودنی است.ایشان پس از انقلاب هم هنگامی که در مسؤولیت های اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی  و آموزش و پرورش کاشان بودم ، حضوراً از نارسایی های فرهنگی گلایه می کردند و دلسوزانه طرح و ایده می دادند.

 آخرین خاطره ای که از وی دارم مربوط به سال 1387 می شود که آقای مصطفی رحماندوست­در­کانون­الزهرا(س) دعوت بودند. پیش از سخنرانی جناب رحماندوست ، آقای محسنی بلند شد و تذکرات متعددی را در حیطه تهاجم فرهنگی ارائه کرد و در پایان هم خطاب به خود آقای رحماندوست گفت: شما یک معلم هستید و الگوی نسل جوان، برای چه از نصف ریش که ارمغان غربی هاست استفاده می کنید؟! آقای رحماندوست­صد البته که ناراحت شد و به طور کلی موضوع بحث خود را که ادبیات کودک و نوجوان بود،رها کرد  و به نقد معلمان پرداخت. از جمله بر این نکته تأکید کرد که چرا شما اصل تنوع را رعایت نمی کنید و چرا یک معلم از اول خدمت تا وقت بازنشستگی یک جور لباس می پوشد و ظاهرتکراری و یکسانی دارد و چرا به روز نیستید؟­(نقل به مضمون) قضاوتی در این خصوص نداریم ولی کار آقای محسنی را دارای اهمیت می دانیم که شهامت نشان داد و حرف  خودش را زد. این نشان می دهد که یک ملت زنده است و روی مسایل پیرامونی خود حساسیت دارد. این را هم بگویم که هیچ کس تا کنون از آقای محسنی تقدیر نکرده است و همان روز هم هر کس به ایشان رسیدمشتی بد و بیراه نثارش کرد و گفت این طریقه ی مهمان نوازی نبود! حال ببینید که محسنی پیش از انقلاب برای خود من چه نوشته است.:

پس از سلام خدمت همشهری عزیز

در بین مجلات دست دوم اسم و نشانی ات را در مجله دختران و پسران در ستون مکاتبه دیدم و اینکه مایل به نامه نگاری در همه ی زمینه ها منجمله هنرپیشگی. اگرچه دوسالی از این موضوع گذشته ولی خواهش می کنم مروّج هنرپیشگی نباشید و دیگران را به این راه دعوت نکنید که امروز هنر یعنی هرزگی، بی عفتی، بی حیایی، بی شرفی، بی همه چیزی... و می بینیم مصداقش را در فیلم های وطنی یعنی ایرانی به اصطلاح هنرپیشه ها را. و بعد امید که خواننده ی این مجلات اطلاعات و دیگر مجلاتی که مروّج بی عفتی، بی حیایی، بی حجابی و بد آموزی هستند نباشید. مجله سالم بخوانید. مجله ای که با فطرت شما سازگار است و فعلاً در این رهگذر سه مجله منتشر می شود: مکتب اسلام - نسل نو - پیام شادی. و بعد هم امید که مشتری سینما و فیلم ها که در سینماهای شهر نشان می دهند نباشید که وصف حالش همان است که در بالا آمد. به اضافه ی اینکه اخلاق فرد فرد جامعه ی ما را دارند فاسد می کنند. اگر به سلامت اخلاق جامعه ی خویش علاقه مندی دور مجلات و سینماها قلم بروید و منطقه ی ممنوعه به حساب آورید. و خدا لعنت کند صاحبان و گردانندگان این مجلات و سینماها و فیلم ها را. و خدای منتقم و قهّار و قادر مرگ آنان را برساند. آمین!

خدا حافظ شما - احمد محسنی

هفدهم ماه مبارک رمضان 1397 هجری قمری

-قابل توجه آنکه تاریخ را اگر می خواست به هجری شمسی بنویسد، می بایست می نوشت11 شهریور2535 شاهنشاهی. از آن جا که معترض به تغییر تاریخ اسلامی به تاریخ شاهنشاهی بوده است. از تاریخ هجری قمری استفاده کرده است. هرکجا هست خدا یارش باد!

 



[ چهارشنبه 93/6/5 ] [ 5:40 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

ازازدواج فنی تا ازدواج سیاسی!

ازازدواج فنی تا ازدواج سیاسی!

 

دوران کودکی« زبل خان» در میدان های هولناک و خانمان برانداز دعواهای خانوادگی گذشت و در این میان او توانست،شیوه های مدیریت بحران را بیاموزد و انبوهی از تجربه­ی جنگ های پارتیزانی بزن در رو، و عملیّات زیگزاگی وعده وعید را برای آینده­­ی خویش ذخیره سازد. او حتّی منظره­ی جنگ و دعوای­کبوترهای همسایه را نیز رصد کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که دو کبوتر­سبکبال برای امر خطیر ازدواج به شناخت کافی از یکدیگر نیاز دارند، منقار­شناسی و حنجره شناختی­کمک می کند­تا زندگی در مدار­عشقولانه ی کبوتری قرار گیرد. ...

اگر خوشت اومد برو ادامه مطلب:



[ شنبه 93/5/25 ] [ 6:0 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

یادی از یک معلم دوست داشتنی

چون این یادداشت مربوط به کاشان است، بی مناسبت ندیدیم از یک عالم شیعی نیز یادکرده شود.

فقیه، مفسر،محدث، متکلم، ادیب، اصولی و محدث بزرگ مرحوم علامه ابوالحسن سعید بن هبة اللَّه بن حسین راوندی مشهور به قطب راوندی در قرن ششم هجری قمری متولد راوند کاشان و متوفی در قم.قبر وی در صحن جلوی زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها ست.

مزار قطب راوندی در قم

علاقه مندان به قطب الدین راوندی برای دانلود کتاب و کلیپ صوتی و تصویری روی آدرس های زیر کلیک نمایند:

 دانلود کتاب جلوه های اعجاز معصومین  1

دانلود کتاب شفابخش و مشکل گشا 2

دانلود کتاب راحه الصدور و آیه السرور  3

سایت اصلی با نرم افزارهای متنوع:

http://ghaemiyeh.com/dijital-library.html?sobi2Task=sobi2Details&catid=73&sobi2Id=2972

دانلود فیلم زندگی نامه قطب راوندی  4

 http://s5.picofile.com/d/6d43f513-5b10-422b-9fa7-c57cd3c8166f/%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87_%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%DB%8C_%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%B4%DB%8C%D8%AE_%D9%82%D8%B7%D8%A8_%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%B1%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF%DB%8C_%DA%A9%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D9%86%D8%AE%D8%A8%DA%AF%D8%A7%D9%86%D8%8C_%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%B1_%D9%88_%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86.flv

دانلود نوار صوتی شرح حال قطب راوندی  5

http://s5.picofile.com/d/7dcb5250-6ad4-4c17-89a7-f7e257d183a0/%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87_%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%DB%8C_%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D9%82%D8%B7%D8%A8_%D8%B1%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF%DB%8C_%D9%86%D8%AE%D8%A8%DA%AF%D8%A7%D9%86%D8%8C_%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%B1_%D9%88_%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86.mp3

یادی از یک معلم دوست داشتنی

جمعه ی آخر مرداد ماه

 هیجدهمین سالگرد درگذشت استاد حسن بهار دوست

مرحوم حسن بهار دوست دبیر زبان انگلیسی آموزش و پرورش کاشان از جمله کسانی است که در راه خدمت به فرهنگ زادگاه خود گام های مؤثری برداشته است. شیوه های منحصر به فرد او در تدریس زبان ستودنی است.مترجم توانایی نیز بود. هیچ گاه نقش بازی نمی کرد.خودش بود.صراحت لهجه و صداقت در گفتار داشت. مردمی بود و خوش برخورد و خوش مشرب . وی در سال 1315 در کوی صالح آباد کاشان به دنیا آمد و روز جمعه آخر مردادماه 1375 در سن 60 سالگی درگذشت. از کودکی او را می شناختم چون در یک محل زندگی می کردیم ، اما آشنایی عمیق من از ایشان به سال  1370 برمی گردد که اولین مجتمع آموزشی غیر انتفاعی کاشان افتتاح شد. مشاور ارزشمندی برای خود من بود. در همه ی پایه های دبیرستان، حتی برای خردسالان کودکستانی تدریس می کرد.با برنامه بود و به گونه ای درس می داد که به زبان مادری دانش آموزان لطمه ای وارد نشود. در هر سطحی شیوه ی منحصر به فرد خود را داشت و به سنت ها نیز احترام می گذاشت. معتقد بود که برای فراگیری زبان باید بسیار گوش داد تا با تلفظ های درست زبان اصلی آشنا شد و باید به آموخته ها عمل و مکالمه کرد تا آن ها در ذهن تثبیت گردند. به قواعد و استراکچر زبان، چندان پای بند نبود و می گفت استثنائات هر زبانی فراوان است و انگلیسی نیز چندان زبان قاعده مندی نیست.تنها به همان مقداری قناعت می کرد که عمومیت بیشتری داشت . برای من نقل می کرد که پیوسته پیچ رادیو را می چرخانده  و به رادیوهای انگلیسی زبان گوش می داده است و با تمرین فراوان و مکالمه با خارجی هایی که وارد کاشان می شدندتوانسته است به زبان انگلیسی مسلط شود.ایشان چند نوبت هم که تیم های ورزشی کاشان با مستشاران آمریکایی مسابقه داشتند، دیلماج و مترجم این گروه ها بوده است. با استاد بهنیا و چند همکار فرهنگی دیگر نیز از تعطیلات یک تابستان استفاده کرده  و از طریق ترکیه عازم اروپا شده بودند. اتومبیل فولکسی که داشت ارمغان این سفر بود.ازجمله خاطرات سفرش این بود که می گفت: در یک کشور اروپایی ندانسته یکی از مقررات راهنمایی و رانندگی را نقض کردیم و پلیس ما را گرفت و به دفتر تفتیش برد. وقتی متوجه شدند که ما غریب هستیم، سؤال کردند که شغل شما چیست؟ گفتیم معلم هستیم. تا نام معلم را شنیدند، همه ی افرادی که در آن جا حضور داشتند یک دفعه از جا پریدند و ادای احترام کردند و گفتند که ما همه تربیت شده ی آموزگاران هستیم و معلم هرگز تخلف نمی کند و قطعاً ناخواسته این اتفاق افتاده است و یا مأمور ما اشتباه کرده است و بعد کلی پذیرایی کردند و در تسهیل سفر ما کمک کردند و با عزت و احترام ما را بدرقه کردند.

هیأت علمی مجتمع فیض کاشان1370

اعضای هیأت علمی مجتمع آموزشی فیض کاشان 1370

استاد بهار دوست دومین نفر ایستاده ازطرف چپ می باشد.

گفتنی است که او در خانواده ای سالم و دیندار رشد یافته بود. پدرش مرحوم خرمایی جنب مسجد میرعماد میدان فیض در ابتدای بازار بزرگ مغازه داشت، امین مردم بود و از جمله پایه گذاران احداث مسجد اباذر غفاری کوی صالح آباد(کوچه تقدیسی). فکر می کنم که زمین مسجد را ایشان اهدا کرده باشد چون منزل ایشان نیز رو به رو و نزدیک مسجد بود.آن روزی که با مرحوم شیخ علی و استاد قاسم و چند نفر دیگر از اهالی این مسجد را طراحی می کردند و گچ مهندسی آن را می ریختند، حضور داشتم. با این که کم سن و سال بودم ولی مذاکرات و کار ارزشمندشان را به خوبی درک می کردم. این صحنه ای که پس می رفتند و پیش می آمدند و با گام هایشان اندازه می گرفتند و طرح می دادند آن قدر برایم جالب بود که پس از گذشت چهل و پنج سال هنوز برایم تازگی دارد و در حافظه ام مانده است. یکی دو سال بعد هیأت حسینی  مسجد اباذر نیز شکل گرفت و مرحوم والده برای بیمه کردن ما و نیز شادی­و تربیت ما بیرق مشکی بزرگی را خریداری و به این هیأت اهدا کرد تا از همان کودکی هیأتی بشویم و ارتباط مان با مسجد استحکام بیابد. این را برای آن گفتم تا اثرگذاری یک انسان مؤمن را در محیط و محل زندگی بیان کرده باشم. مرحوم بهار دوست تربیت شده ی چنین خانواده ای بود. و دست مریزاد به بازماندگان ایشان که پس از فوت استاد حسن بهاردوست به امور خیر نیز ورود یافتند تا همچنان روح آن مرحوم را شاد نگه دارند. روح پدر و این فرزند خلف شاد باد!

آقای حسن عاطفی  استاد برجسته ادبیات فارسی که بنده افتخار شاگردی ایشان­ را در طول سالیان متمادی داشته ام و به خوبی واقفند که به چه میزان به ایشان علاقه و ارادت دارم ؛ در رثای استاد حسن بهاردوست غزل مرثیه ی زیر را سروده اند و حق مطلب را نسبت به این دوست صمیمی و همکار قدیمی خود به خوبی ادا کرده اند:

ای دریغا که فاضلی دانا

ترک جان گفت و دودمان و وطن

رهسپر شد به عالم عقبا

آتشی زد به جانم از رفتن

آه آن شمع محفل یاران

مجلس آرا، بهار دوست حسن

آن که با خلق و خوی انسانی

شهره ی خلق شد به هر برزن

آن که با پرتو کمالش بود

چشم جان محصلان روشن

آن دبیر اریب فرزانه

در زبان و ادب یگانه ی فن

آن که بودش ز دانش کامل

آشنایی به راز و رمز سخن

ماه مرداد و جمعه ی آخر

 ناگهان رفت و سال جستم من

عاطفی گفت با « زبان» از دل

« شاد روح بهار دوست حسن».

1375=60+1315



[ جمعه 93/5/24 ] [ 11:31 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

صهیونیسم کودک کش

سابقه ی کودک کشی اشرار یهود

اسرائیل غاصب کودک کش

 

تف بر این باند غاصب ناخوش

صهیونیسم چموش کودک کش

تا که گل های غزّه را له کرد

شکوه کردم به ناجی اش کورش

                                     (احمد فرهنگ)

خیلی علاقه داشتم تا در خصوص جشن پوریم و شیوه ی کودک کشی اشرار یهود در کاشان در گذشته های نه چندان دور قبل از اینکه راهی اسرائیل بشوند، مطالبی بیاورم . ولی چون فکر می کنم مؤمنان یهودی با مشی صهیونیستی و با این شیوه ای که باند نتانیاهو در پیش گرفته است موافق نیستند، از انعکاس آن خودداری می کنم.ولی نمی توانم به این واقعه ی تلخ اشاره نکنم که چه جنایتی در مرز لبنان کرده اند.استادمحمد مهدی امیر کمالی دوست شهید والامقام چمران در سخنرانی کاشان برای ما نقل می کرد که در دهه ی  60 وقتی اسرائیلی ها به جنوب لبنان حمله می کردند . در یکی از روستاهای مرزی زنی حامله و به اصطلاح« پا به زا »بود . خیلی به او اصرار می کنند که همراه با ما بیا تا به جای امنی برویم. اما او به خاطر سختی راه و با این تصور که مهاجمان صهیونیست به او و کودکش رحم خواهند کرد، در منزل خود می ماند و در همان جا هم قبل از رسیدن اسرائیلی ها زایمان می کند. وقتی سربازان اسرائیلی وارد خانه اش می شوند و تفتیش می کنند، خیالش خیلی راحت بوده است که به او کاری نخواهند داشت. سربازان وقتی همه جا را خوب می گردند به سراغ او می آیند و با خنده و مزاح کودکش را درآغوش می گیرند و بعد با کمال تعجب می بیند که پاهای فرزندش را از وسط کشیدند و او را زنده زنده به دونیم تکه پاره کرده به گوشه ای پرت  کردند و تفریح کنان بیرون رفتند.

این حادثه ی دردناک کودک کشی در غزه برای اسرائیلی ها چیزی عادی است و شاید خیلی از آن ها به چشم عبادت به آن نگاه کنند که ما کافران را از میان بر می داریم.وجه دیگر آن هم این است که به آخر خط رسیده اند و چنانچه قرار باشد که از طریق آرای عمومی حکومت به دست اهالی اصیل فلسطین بیفتد، چه بهتر که مسلمانان در اقلیت قرار بگیرند تا در دراز مدت بتوانند با شارلاتان بازی دو باره نقشه های خودشان را پی گیری نمایند. من باشم برای یک یک شهدای فلسطین یک رأی در نظر می گیرم که توسط اولیای دم به صندوق ریخته شود زیرا شهدا زنده اند و نزد خدا روزی داده می شوند.


 



[ یکشنبه 93/5/12 ] [ 5:10 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

خط انقلابی و خط سیاسی اعتدالی

 این تحلیل سیاسی برای مخاطبان کم حوصله مناسب نیست. آن هایی که عشق تحلیل سیاسی اند یا مثل من از خط و خط بازی و باند و باند بازی متنفرند بخوانند. هم تاریخ است و هم سند است و هم نقد شرایط فعلی کشور .

 خط انقلابی و خط سیاسی اعتدالی

 

امام خامنه ای مد ظله العالی

 

من دیپلمات نیستم من انقلابی ام!

به همین علت حرفم را صریح و صادقانه می زنم.

(امام خامنه ای مدظله العالی)

 

ادامه مطلب...

[ دوشنبه 93/5/6 ] [ 8:7 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

غزال دانایی- نجواهای یک منتظر

غزال دانایی

 نجواهای یک منتظر

فرهنگ مهدویت


فجر فَرَج


 

دیدم به جهان چهره آرا 

آن ماه قشنگ و دلربا را 

دیشب به ره خیالم آمــد

با مهر و عطوفت و مدارا 

  گفتم به زبان عشق با او 

 ای مظهر پاکی ای دل آرا !

 از پرتو  نـور لایزالـی 

 کی وصل تو می رسدنگارا ؟ 

 افسرده دل و نژند و زارم

 با شهد سخن بده شفا را

 با روی­گشاده چون­گل سرخ

بر منبر شاخه گفت: یارا

 از کاخ هوا دمی برون آی

بشتاب و ببو گل دعا را

براسب اراده جَلد بنشین

 بر بام عمل، بجو هما را

 تعجیل فرج بخواه از او

 دلتنگی خود کن آشکارا

تا چشمه ی فیضِ مهرآیین

 ازفجر فَرج رسد شما را .


نامه ی گل


انتظار

شاهــدِ گـل آمده، در دام ما

                 
شــهد ولا، ریختــه در جــام ما

آیه ی گل کرد تجـلی به دل

                 
تـا برسـاند به ولــی گــام ما

در پس پرده است به حال قیام

                 
یـاد ولـــی مونـس ایـــام ما

تیره و تاریک دل روزگار

              
گشته پر از رنگ ،دل خـام ما

ابر نفاق آمـــــد و توفان کین

           
در هم و برهم، دل گلفـام ما

تا به سلامت ببریم جان خود

               
جلوه کند پیش ولی نـام ما

دست بریم در ســـبد آسمان

           
تا گـل خورشـید شـود رام ما

دست دعا بر در سبحان بریم

           
این دل سرکش شود آرام ما

هم چو گل سرخ شکوفا شویم

           
نامــه ی گـــل مرهم آلام ما !

پیک دعا یـار پـــری چــهره را

                  کوچ دهد تا به سـر بـام ما

می شود این نظم ستم ساز،دود


           
می شکفد این گل فـرجــام ما

آینــــه و آب و کتاب و دعـــا


       
      همسفر صبح و همه شام ما.


غــــزال دانــایــی



 

غزال دانایی

آفـــریـن بـر تــو ای غــــزال دانــایــی

که نه آسان به دام عشــق مـی آِیـی

بلکه صــیاد شـهـر خـــود پرستــی را

می بری تا به مـــرز هـای شیـدایــی

رسـتمی یـا که یک غــزال تیــر انــداز

کاین چنــین مـژه می زنی به زیبـایی

هر که باشد حریـف روز و شب هایت

می خورد تشت او به کوس رسوایی

از نگـاهــت چـــراغ لالــه مـی رویــد

باغ عشقت، خـدای من! تماشــایـی

جمعه ها با تو دل دهیم و دل گیریم

آخــــر ای آشــنا !  امـیر دل هــایـی

آشــنا کـن به نـــور مـعـرفت مـــا را

بلکه یک جمعه دل شـود اهــورایی

ای که با اسب انتـــــظار می آیـی!

رو به راهی نهاده ام که آن جــایی

می ستایم تو را به شعر میـــنایی!

جــان فـدایت! اگر اجـــازه فرمایی!


 شفق حادثه


غزال دانایی

شفق حادثه در جام بلور آوردند

 خبر رویشِ گل های شعور آوردند

چشم نرگس به شقایق ،نگهی رمزآلود

غنچه را در طبقِ سور و سرور آوردند

سرو و نیلوفر و شمشاد به دستانِ دعا

    وز نهانخانه ی دل ،برگ عبور آوردند

                                      قلم از بام فلک، درّ نصیحت ریزد

   سهم ما لوح و قلم، زآتش طور آوردند

آن که با دیو قدم می زد و آتش افروخت

روز تقدیر ورا ،مثلِ ستور آوردند

زاغ "بد لهجه"دم از سلطه ی بومان می زد

لاجرم شب شد و خورشیدِ غیور آوردند

شبنم عاطفه مهمانِ نگاهم کردند

دل "فرهنگ" چنان آیه ی نور آوردند.


صبح ظهور


مژده ای دل ! خبر از صبح ظهور آوردند

                    باده ی ناب ز صـهبای طـــــهور آوردند

آسمان خنده کنان،زهره به دست افشانی

            شب شکن! سروِ سَهی را به سرور آوردند

ابـــر نازا به ترنّــم شــده در راز و نیـــاز

           همــــرهِ گوهـــــرِ باران به حضـــــور آوردند

همه زاغانِ دل افسرده به کنجی خاموش

                هُــد هُــد و فاخـــــته با آیه ی نور آوردند 

لالــه را - حاملِ پیــــغامِ امــیرِ رویش _

                به ســراپرده ی گل های شـــعور آوردند

پلکِ من پر زد و زد تا به سرای خورشید

                 و به اصـــرار و دعـــا برگِ عـــبور آوردند

 آسمان سبز و زمین سبز و جهان با فرهنگ

           خلعـت و مرکـب نـو ، پـای صــــــبور آوردند.



[ پنج شنبه 93/3/22 ] [ 5:5 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

خورشید و ماه

خورشید و ماه


سید حسن پیرو روح الله و سید علی


 

دست بیعت

چشم دنیـا زده، عفریتـه ی انـکار شده است


ساحت قدسی شب ،محفل اغیـار شده است


راه ،سنگلاخ و هدف روضه ی رضوان خدا 


  پیرما رفت و به پا عرصه ی پیکار شده است 


 گرچه رفـت از بـر ما رهبـر جـان پـرورما


 آن که درمحضرحق، لایق دیدار شده ست 


لیک با عطــــر کـلام و سخن غـم  شکنش


  همه جا سبز چنان ساحت گلزار شده است 


 چون نسیم سحـــر از شرق وفا جلوه نمود 


  مرغ جان از دمِ جان بخشش، بیدارشده است


چشم مهتاب* کنـون چشمه ی فیـاض خداست 

 
    ازهمین چشمه ره عشـق پـدیدار شده است 


حالی آن کس که به هنگام سحـر با دم تیـز


      همه تهدید و ستم بود نگونسار شده است
 


چون بر افراخته "رهبر" عَلمی از خورشید


  فتنه از سر به زمین خورده و بیمار شده است


 ای که در مکتب توحـــید شدی با "فرهنگ" 


مژده بادا که "علی"قافله سالار شده است.


* منظور از چشم مهتاب(امام خامنه ای مدظله العالی)است

 در سوگ خورشید جماران

 ناوک غم

مرغ جان ناوک غم خورده و بیمار شده است

                 به غـم دوری خورشـید گرفتار شـــده است

سـیل غـم آمـده و کشور دل گشـته خـراب

             روز من از نفَس خسته ی شب،تار شده است

کو نسـیمی که کـشد دستِ نوازش به سـرم

                که ِز انـدوهِ یتیـمی ، دل من زار شـده است

به کجا رفت؟چه شـد واسطه ی فیضِ خدا؟

              که جهان شعله ور از آه شرر بار شـده است

آسمانِ دلِ من بی خبر از خورشـــید است

              جامه در خُم زده از نیل و عزادار شده است

پس عجب نیست اگر غصـه مـرا پیـر کنـد

             که دلم گوشه نشینِ غـمِ دلدار شـده است

به فراقش دلِ«فرهنگ» نه تنها خون است

            دیدگانِ همه بارانی و خون بار شـده است.

 



[ پنج شنبه 93/3/15 ] [ 6:10 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]
[ مطالب جدیدتر ] .::. [ مطالب قدیمی‌تر ]

درباره وبلاگ



پیوندهای روزانه

مُقیت - برای اهل خیر
درپناه عدالت-میثم میرزایی تبار
آستان مقدس اولین شهیدتاریخ ایران در اردهال
کاشان حامی
پرتال خبری کاشان
ساربان
عباس خوش عمل
دل نامه
خبرگزاری طنز بیداری
کارنامه
شهید حسن خاکی
تاریخچه نمایش در کاشان
سیّدرضای شاعر
ابیازن زادگاه من
حماسه سازان-حسینعلی حاجی

آرشیو ماهانه

شرح سدید
شعر و ادب
مجموعه طنزهای سدید
خاطره و داستان
قند پارسی و پژوهش ادبی
سینما و تئاتر
یادداشت های سیاسی
روز های خدا
دل نوشته ها
سوره ی اندیشه
آموزش و پرورش
کاشان شناسی
اخلاق و عرفان
فرهنگ بسیجی
کودک و نوجوان
دفاع مقدس

پیوندها

امام خمینی
امام خامنه ای
آثارامام خامنه ای
مقام معظم رهبری
سفیر ولایت-آیت الله نمازی
استاد میر باقری
آستان قدس رضوی
کربلا- حرمین
جریان شناسی سیاسی
وزارت فرهنگ و ارشاد
فرهنگستان ادب فارسی
کتابخانه ملی و موزه
کتابخانه های کشور
سازمان اسناد کتابخانه ملی
اسناد انقلاب اسلامی
جبهه ی فرهنگی انقلاب
دفتر تدوین تاریخ ایران
دایره المعارف اسلامی
مؤسسه در راه حق
پرتو سخن
بنیاد اندیشه اسلامی
اطلاع رسانی فلسطین
اطلاع رسانی دولت
سامد:مردم و دولت
ریاست جمهوری
مجلس شورای اسلامی
پژوهش های مجلس
قوه ی قضاییه
حوزه ی هنری
وزارت آموزش و پرورش
شبکه مدارس ایران
وزارت علوم
آرشیو صدا و سیما
خبرگزاری فارس
رجا نیوز
خبرگزاری رسا
خبرگزاری حیات
خبرگزاری جمهوری اسلامی
شبکه خبر دانشجو
خبرنامه دانشجویان
صبح قریب
خبرگزاری صراط
سازمان پانا
خبرگزاری های سیتنا
میراث فرهنگی کاشان
صراط نیوز
سپاه نیوز
تریبون مستضعفین
نشریه راه
دانشنامه دین و سیاست
فرهنگ واژگان
شهید آوینی
رحیم پور ازغدی
مهدی نصیری
حسین شریعتمداری
دکترحسن عباسی
دکتر زاکانی
حماسه سازان - حسینعلی حاجی
دکتر کوچک زاده
انجمن شاعران ایران
شاعران پارسی زبان
قیصر امین پور
میرشکاک-فردا
علی رضا قزوه
عباس خوش عمل کاشانی
پرویز بیکی
حسین قدیانی
جلال رفیع
رضا امیرخانی
توقیف سوره
وحید یامین پور
دکتر محسن پرویز
حمید عجمی
یادداشت های شبانه-بدری
کتابخانه حج
پایگاه مجلات تخصصی نور
بانک مقالات اسلامی
نصور-مقالات
جهاد دانشگاهی-مقالات
ایران داک
رشد
مردم شناسی
عماریون
تسنیم
شبستان
خبرنگاری تلویزیون
آموزه
فرهنگخانه
فرهنگ ایثار
فرهنگ انقلاب
فرهنگ شهادت
وبلاگ نویسان ارزشی
رهروان ولایت
معبر-بسیج
ارزشی ها
شهر حقوق
ذخیره خدا
فصل انتظار
سفید شهرکاشان
دسته کلید
مهدی باقری
فقیه نی ریزی
شهیدان هفتم تیر
تلنگرخانه
هم نفس
آرمان
بازنشستگی
طلبه بلاگ
برادران شهید هاشمی
فازستان
ولایتی ها
دهاتی
محمد صادق کوشکی
مثل فرهنگ
روزدهم(عاشورا)
ارزیابی آ.پ.
جشنواره ادبیات داستانی دفاع مقدس
نسرین ارتجایی
بی بال پریدن
گردشگری کاشان
رسانه فجر کاشان
یکی بود هنوزهم هست
پاتوق د.و پ.
تنهایی من
نوید شهادت
همه رقم مفت!!!!!
آشنای غریب
بوی سیب
عاشقان علی
راهی به حقیقت
سامع سوم
حاج آقا مسئلةٌ
فرزانگان امیدوار
غیر قابل انتشار
نغمه ی عاشقی
ستارگان دو کوهه
شهدای دارالمؤمنین کاشان
جبهه پایداری انقلاب اسلامی
شهید اردهال
پایگاه خبری تحلیلی برهان
فرمانداری آران و بیدگل
انهار
xXx عکسدونی xXx
روستای چشام
دکتر قدیری1
دکتر قدیری2
خبرنگار- ابوالفضل نوحی
شهیدان هاشمی
دوستانه
کانون مسجد فاطمیه شهید یه
بازگشت نیما
لنگه کفش
آبادگر-قربان ناد
جاده های مه آلود
فدایی ولایت
بسیج اسدآباد-روز قدس
مناجات با عشق
محسن شعبانی مفرد
عمارمیاندواب
ترخون
خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا
ندای دریا
تینا!!!!
حضرت آیت الله نمازی
.:: مــــهــــــدویــــــــت ::.
بلوچستان
PARSTIN ... MUSIC
تنهایی......!!!!!!
عاشقانه
ارواحنا فداک یا زینب
شهید حسن خاکی
ابیازن زادگاه من
««««««« کارنامه »»»»»»»
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
قالب پارسی بلاگ|قالب وبلاگ عید نوروز پارسی بلاگ
تور چین
ثبت شرکت | nulled mobile

سایت آوازک

عکس جدید

دیگر امکانات


بازدید امروز: 33
بازدید دیروز: 203
کل بازدیدها: 1160415

طراح قالب: آوازک

[ طراح قالب: آوازک ]
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ]