سلام! داستان پر هيجاني است و عواطف و احساسات خوب انتقال يافته است.به نظرم رسيد که در اتومبيلي که عازم بيمارستان است، آن دخترخانمي که خدا و پيغمبر را به کمک مي طلبيد، اين دختر بگويد: من در دلم حرص مي خوردم چون اعتقادي به اين چيزها نداشتم./ آن جا هم که روي نيمکت بيمارستان نشسته است بگويد داشتم از جايم بلند مي شدم که متوجه صدايي شدم که مي گفت: خانم ساعت چند است؟...پاراگراف بعد هم کلمه ي «در »اضافه است( من در تا دقايقي پيش روي او نشسه بودم...) در قسمت:ذکر يعني خدا رو صدا زدن، ازش کمک خواستن و بيادش بودن- نميشه همينجوري صداش کرد ؟ اين جمله را بهتر است که بگويد: با خودم گفتم «حتما بايد از اين امل بازيا دراريد ؟؟ » از اين که به سديد کاشان سر زديد ممنونم.

سلام! از لطف شما ممنون و سپاسگزارم.

سلام! وبسايت جالب و پر محتوايي داريد. از مطالب خوبتان استفاده كردم و يك پيشنهاد هم دارم و آن اينكه تا جايي که مقدور است کلمات را شکسته و عاميانه ننويسيد. البته شما مي خواهيد صميميت را انتقال دهيد و اين خوب است ولي با کلمات هم مي شود چنين حسي را به وجود آورد.با اجازه ي شما يك بخش از اين مبحث را با اندكي ويرايش در اين جا مي آورم:خياط هاي زرنگ براي بلهوسي و لذت بردن از ناموس يک ملت لباس هايي بسيار تنگ و زننده ابداع مي کنندو به بهانه مد و باکلاس بودن وانمود مي کنندکه انگار هرکس ازين لباس ها به تن کند خيلي فهميده و عاقل است و هرکس نپوشد گويي كه امل و عقب افتاده است.عده اي مثل پادشاه داستان (لباس جديد امپراتور اثر هانس كريستين آندرسن دانمارکي)،حماقت مي کنند و اين لباس هاي جلف و بدن نماي ساپورت را مي پوشند و جلوي پير و جوان رژه مي روند تا از سوي كساني که به دنبال بلهوسي و لذت جويي هستند مورد تمجيد قرار گيرند. فهميده هايي هم كه حاضر نيستند اين لباس ها را بپوشند از سوي همان زرنگ هاي حقه باز ، متهم به بي کلاسي و امل بودن مي شوند.پيامبر اکرم (ص): هلاکت زنان امت من در دو چيز سرخ است:يکي طلا و ديگري لباس هاي نازک و بدن نما. (شيخ مفيد، امالي) از اين که به سديد کاشان سر زديد ممنونم.

سلام! از سايت شهيد علم بازديد به عمل آمد.(شجره طيبه صالحين پايگاه مقاومت حضرت ولي عصر آبپخش-حلقه شهيد مصطفي احمدي روشن ). برايتان آرزوي موفقيت دارم.

سلام! ممنون و سپاسگزارم.موفق باشيد!