سدید کاشان

صفحه اصلی عناوین مطالب تماس با من قالب وبلاگ Feed

جانور شناسی سیاسی !

جانور شناسی سیاسی !

 

جانور شناسی سیاسی

علم جانور شناسی به ماکمک می کندتا از شر حیوانات موذی در امان بمانیم.برای مثال : چنانچه عقرب جراره ای را در حلقه ی آتش قرار دهند، سر گیجه می گیرد و دیوانه می شود. جانور بیچاره به هر طرف که می چرخد با هرم آتش روبه رو می شود. تا سرانجام دیپرس می گیرد و نا امیدی یقه اش را می چسبد. زبان بسته که یک عمر را با تکبر و کله شقی سر کرده است حالادیگر نمی تواند مرگ فجیع خود را تحمل کند و می زند به سیم آخر وبا یک عملیات مبتکرانه و خلاقانه در همان وسط دایره ی آتش،دمش را بالا می برد و با عصبانیت تمام، زهرهای هفت بندش را توی مغز خودش شلیک می کند! و بعد هم الفاتحه! یعنی ...

اگر خوشتان آمد روی ادامه مطلب کلیک کنید:



[ پنج شنبه 92/7/25 ] [ 1:18 صبح ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

عیدتان مبارک!.

روز عرفه، روز بریدن از خاک و پیوند با افلاک
 
و روز توسّل به مقام ربوبیّت است

و قربان عید عبودیّت و تقواست

و تثبیت کننده ی ولایت علوی

و طلوع امامت حجّت خدا - علی مرتضی علیه السّلام -
 
عرفه و قربان و غدیر کوچه باغ هایی هستند

که پیوند می زنند: دل ها را با آزادی و کرامت انسانی

تا نفس اماره خویش را قربانی نکنیم،

آمادگی آن را نمی یابیم

تا به ریسمان الهی ولایت و امامت چنگ زنیم

و هدایت و سعادت حقیقی را در آغوش کشیم.

عیدتان مبارک! 

...



[ چهارشنبه 92/7/24 ] [ 12:51 صبح ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

طلایه دار شعر انقلاب تنهاست!

خبرگزاری کتاب مطلبی را به نقل از این جانب منتشر کرده است که با کمی مسامحه قابل قبول است، زیرا تلفنی و با عجله چند سؤال و جواب رد و بدل شده و سپس بعضی از موارد آن به صورت برجسته تری تنظیم گردیده است.در هر صورت وظیفه است که صمیمانه از محبت ها یشان قدردانی و سپاسگزاری نمایم و علاقه مندان را به اصل خبر ارجاع دهم.لطفاً روی آدرس زیر کلیک نمایید: 

http://www.ibna.ir/vdcaw6n6049nai1.k5k4.html

 خبرگزاری کتاب

انعکاس یک یادداشت در مطبوعات:

سدید کاشان یادداشتی را در تاریخ 17/6/92تحت عنوان « حمید سبزواری - شاعر حماسه سرای انقلاب اسلامی » تقدیم شما نمود. این یادداشت در هشتمین شماره دوماهنامه ی فرهنگی، اجتماعی،خبری دانشگاه تربیت مدرس در اردی بهشت92به قلم این جانب انتشار یافته بود. در بخش پایانی مقاله توصیه کرده بودیم که استاد را در دوران سالخوردگی دریابید تا گرد تکدّر بر خاطرش سایه نیفکند. خوشبختانه باخبر شدیم که روز نامه کیهان روز یک شنبه24مرداد92 در شماره  20591  خود در باره ی حمید سبزواری چنین نوشته است که مایه ی بسی افتخار و سپاسمندی است:حمید سبزواری

 

 

طلایه‌دار شعر انقلاب تنهاست!

 

 
 
طلایه‌دار شعر انقلاب را دریابیم، مردی که مدتها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در سخت‌ترین شرایط ممکن، سروده‌هایش را در پستوها و زیرزمین‌ها ضبط کرد تا به یکی از شعارهای زیبا و مانای انقلاب تبدیل شود و نترسید از هجوم نیروهای حکومت نظامی که مغول‌وار بریزند و شاعر را به ناکجاآباد ببرند. زیرا خورشید شخصیت امام در آینه قلمش او را تبدیل به مردی ساخته بود که بی‌هراس از مرگ و شکنجه از روزهای آبی پیروزی می‌سرود. روزی که آفتاب از پس ابرهای تیره طلوع خواهد کرد.
شنیدن سروده‌های او از بلندگوهای مساجد و تکایا چنان مردم را دلگرم می‌ساخت که هر روز بر شمار تظاهرکنندگان علیه رژیم شاه افزوده می‌شد.
به هنگام پیروزی انقلاب اسلامی، هیچ امتیازی درخواست نکرد و در هنگامه جنگ به همراه بزرگانی چون روان‌شادان «استاد مهرداد اوستا»، «استاد مرحوم شاهرخی»، «سپیده کاشانی» و... به مناطق جنگی می‌رفت تا شعله امید به پیروزی را در دل رزمندگان روشن نگه دارد و پیام‌آور کلمات نورانی خورشید جماران باشد.
پرشور و پرتکاپو در صدا و سیما مشغول سرودن ماناترین سرودها بود، سرودهایی که برخی از آنها به قول استاد «علی معلم دامغانی» به نوعی مانیفست انقلاب اسلامی است:
این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد
فریاد انسانهاست کز نای جان خیزد
هنگامی که گلوله‌های کور گروهک فرقان، پیشانی بلند و تابناک شهید مطهری رانشانه رفت، سرودی دیگر به حافظه تاریخ انقلاب اسلامی سپرد، سرودی دردمند. آن هم در شرایطی که در خیابان انقلاب گروهکها بساط و بستر فریب جوانان را گسترده بودند. در رثای فرزند رنج «محمدعلی رجایی» و همراه همیشگی‌اش شهید باهنر باز هم شنیدنی‌ترین سرود را او نوشت تا با نوای آن مردم در رثای فرزندان رشید آفتاب بگریند و در فاجعه هفت‌تیر هم باز مرثیه‌های او مرهم دلهای مردم داغ‌دیده شد.
در طول هشت سال دفاع مقدس پرشور و پرتلاش فقط در دوجا می‌توانستی او را ببینی یا در جبهه و یا در رادیو...
و به دلیل همین اخلاص بود که رهبر فرزانه انقلاب در زمان ریاست جمهوری‌شان بر کتابهای «سرود درد» و «سرود سپیده» او مقدمه نوشتند.
سخن از «حمید سبزواری» است. مردی که بی‌هراس از همه تهمت‌ها و انگ‌هایی که دیکتاتورهای حقیر جریان شبه روشنفکری به او بستند، حتی یک قدم از اصول خود پا پس نکشید و بی‌هراس از همه بایکوت‌ها و رفتار و برخوردهای تشکیلاتی حتی کسانی که بر خود نام روشنفکران دینی نهاده‌اند. در دفاع از حقانیت «ولایت فقیه» محکم‌ترین اشعار را سرود، بی‌آنکه واهمه‌ای به دل راه بدهد.
و امروز چه دردناک است هنگامی که از زبان همسر بزرگوارش می‌شنویم که «حمیدسبزواری» این روزها با بی‌توجهی و بی‌مهری مسئولین فرهنگی کشور در راه درمان خویش روبه‌رو شده است.
او امروز مبتلا به بیماری فراموشی شده و دریغ است اگر مسئولان کلان فرهنگ و ادبیات کشور او را تنها بگذارند.
و چه تلخ است هنگامی که می‌شنویم تنها برای خالی نبودن عریضه او را گهگاه به مراسم شعرخوانی دعوت می‌کنند تا با همین حافظه رو به تحلیل رفته باز هم از سر غیرت پرشور و پرنشاط و امید شعر بخواند.
وانهادن حمید سبزواری به عنوان یکی از مفاخر بی‌تکرار در ساحت ادبیات ایران اسلامی و بی‌اعتنا ماندن به چنین چهره‌های درخشانی را چگونه می‌توان توجیه کرد؟! آیا در مرام مدیران جدید فرهنگی تنها پهلوان زنده را عشق است و بس؟!
آیا شأن او حتی در اندازه سینماگران ساختارشکنی که در ایام فتنه سبز جولان‌ها دادند و موج سواری‌ها کردند، نیست؟! و چه تلخ است هنگامی که می‌بینیم مدیران فرهنگی با توجیه جذب حداکثری از همین افراد به عنوان مفاخر کشور یاد می‌کنند و آنگاه یگانه‌ای چون «حمید سبزواری» را به باد فراموشی می‌سپارند.
دریغا که مدیران جدید و قدیم عرصه فرهنگ و هنر کشور غافلند که با عملکرد خویش موجبات دلسردی برخی از جوانان را فراهم می‌کنند که در جبهه انقلاب اسلامی شعر می‌سرایند حتی آنها را دعوت به الگوپذیری از کسانی می‌کند که نان انقلاب را می‌خورند و اما حلیم دشمن را طبخ می‌کنند.
امروز نام «حمید سبزواری» به عنوان یکی از طلایه‌ داران صدیق شعر و ادبیات انقلاب اسلامی به حافظه تاریخ سپرده شده است و تنهایی او امروز داغی است بر دل همه مشفقان و دل‌باختگان انقلاب اسلامی. جفای به او جفای به انقلاب است. او را دریابیم.
نگذاریم چهره‌های تابناکی همچون «حمید سبزواری» و بزرگان دیگری که سالهاست در همراهی و همدلی با ارزشهای انقلاب اسلامی قلم و قدم زده‌اند به باد فراموشی سپرده شوند.
به راستی آیا جذب حداکثری یعنی این که فتنه‌گران جریان سبز را درصدر بنشانیم و قدر بنهیم آنگاه از کنار اخلاص بزرگ مردانی همچون «حمید سبزواری» با بی‌مهری عبور کنیم؟!
جناب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، نگذارید بی‌مهری به چهره‌های مخلصی همچون «حمید سبزواری» به عنوان بخشی از کارنامه شما در تاریخ ثبت شود!
حمید سبزواری
 
سایت حمید سبزواری به همت دانشگاه و نهادهای فرهنگی سیزوار افتتاح شد:
 
http://sttu.cnf.ir/sabzevari/fa/
 

شعری از حمید سبزواری درباره رهبر معظم انقلاب، امام خامنه ای«مدظله العالی»

ای یاد تو شورافکن و پیغام تو پر جوش
آوای تو نجوای هزاران لب خاموش
آنجا که تو رخساره نمایی همه چشمند
وانجا که سخن ساز کنی جمله جهان گوش
در سینه ترا گر نه غم خلق جهانست
از نای تو شکوای قرون از چه زند جوش
فریاد تو ویران‌گر بنیان نفاق است
ای پرچم توحید ترا زیب بر و دوش
بانک تو خروشی است ملامت‌گر تاریخ
برخاسته از نای هزاران لب خاموش
بد خواه تو حشر سرافکنده خویش است
همراه تو با عزت و اکرام هم‌آغوش
تا بر ورق دهر نشیند سخن عشق
هرگز نکند یاد ترا خلق فراموش
پاس تو نگهدارد و جاه تو شناسد
هر با خبر از دانش و هر بهره‌ور از هوش



[ جمعه 92/7/12 ] [ 7:25 صبح ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

حمید سبزواری-شاعر حماسه سرای انقلاب اسلامی

شاعر حماسه سرای انقلاب اسلامی

 

 

حمید سبزواری

حسین ممتحنی متخلّص به حمید سبزواری را کمتر کسی است که نشناسد و یا سرود و سروده های او را برای یک بار هم که شده، نشنیده باشد. یکی از شیرین ترین خاطرات مردم، در دوران انقلاب، سرود «خمینی ای امام» حمید سبزواری است. همسرشان برای ما نقل می کرد، آقای جعفری رئیس انتشارات سروش صدا و سیما، مدّتی قبل به منزل ایشان آمدند و سیصد شعر حسین آقا را که به صورت سرود درآمده است و یا قابلیّت سرودشدن را دارد، جمع آوری کردند و بردند تا درقالب یک مجموعه ی به اصطلاح کاست، روانه ی بازار کنند. این خبر از آن نظر اهمیّت پیدا می کند که سبزواری، جز برای اسلام و انقلاب، شعر نگفته است.

برای گروهی از دانشجویان دانشگاه صدا و سیما، این سؤال پیش آمد که سبب چیست که نسل کنونی انقلاب که دوران اوّل این نهضت را درک نکرده اند، به خوبی همان حسّی را پیدا می کنند که پدرانشان داشته اند. پس از بررسی به این نتیجه رسیدند که هنر، زمان را بر می دارد و احساس یک نسل را به نسل های آینده منتقل می سازد. سپس به عمق این عبارت مقام معظّم رهبری، پی بردند که تا اندیشه ای با هنر در نیامیزد ، در تاریخ ماندگار نمی ماند. درست کاری که حمید سبزواری انجام داده است و فرهنگِ انقلاب اسلامی را در قالب هنر و در پرنیان شعر و سرود ، عرضه کرده است. این گروه، برای تهیه ی یک گزارش مستند از سرودهای انقلابی حمید سبزواری، صبح روز جمعه بیستم بهمن ماه سال 1391، عازم منزل ایشان شدند؛ صاحب این قلم نیز به نمایندگی از هیأت تحریریه نشریه چشمه دانشگاه تربیت مدرس، به این گروه پیوست. ساعت نه صبح وارد منزل سبزواری شدیم. همسرشان که سال ها به آموزش و پرورش خدمت کرده اند و پا به پای حسین ممتحنی در عرصه ی فرهنگی، تلاش و مجاهدت کرده اند، با مهربانی از گروه استقبال کردند و ما را به اتاق پذیرایی، راهنمایی نمودند. اوّل چیزی که توجّه ما را به خود جلب کرد، قفسه های پُر از کتاب و ده ها قاب و تمثال و یادمان و تقدیر نامه از همایش ها و کنگره ها و محافل و مجامع ادبی و هنری بود. نام ایشان به عنوان چهره ماندگار شعر و ادب نیز به ثبت رسیده است. از فرصت استفاده کردم و از تک تک آن ها عکس گرفتم. هنوز کارم به پایان نرسیده بود که استاد وارد اتاق پذیرایی شدند. دانشجویان نیز در این فاصله، دوربین های فیلمبرداری و نور و صدا را آماده کرده بودند. من که مسن ترین میهمان بودم، پیشدستی کردم و جلو رفتم تا دست استاد را ببوسم که اجازه ندادند و یک دیگر را درآغوش کشیدیم و مصافحه کردیم. اعضای گروه نیز با استاد دست دادند و احوالپرسی کردند. خودم و گروه را معرّفی کردم و گزارشِ مختصری  درباره ی سبب حضورمان عرضه داشتم. گروه تنها به دنبال ضبطِ توضیحات استاد پیرامون سرودهای انقلابی ایشان بود، و من هم به عنوان دانشجوی ادبیّات تربیت مدرّس، می خواستم، شخصیّت و حوادث مهمِّ زندگی شاعر و ویژگی های شعری ایشان را به ثبت برسانم.

از ایشان درخواست کردیم تا درباره ی خانواده ی پدری و تحصیلات و حوادث زندگی، صحبت کنند؛ و این که محلِ زندگی شان کجا بوده است و از چه زمانی سرودنِ شعر را آغاز کرده اند.آن چه پس از این می آید چکیده ای از پنج ساعت گپ و گفت با ایشان و همسرشان است:

من اهل سبزوار هستم و در این شهر به دنیا آمده ام. پدربزرگم، مهندس معدن بود، و در اواخر دوره ی قاجار مأموریت پیدا کرد تا به شهرهای مختلف برود و معادن بزرگ را شناسایی کند. او ذوق شعری هم داشت، معادن شناخته شده را در قالب شعر معرّفی کرده بود.من خودم دیوان شعر او را دیده بودم و متأسّفانه غفلت کردم و چون مدّتی در سبزوار نبودم؛ آن شعرها از بین رفت. پدربزرگم در تحولاّت سیاسی که بعدها رخ داد، در آوه ی ترکمن، دستگیر شد و وقتی تشخیص دادند که برایشان خطری ندارد، او را آزاد کردند. پدرم نیز کارمند دولت بود و حقوق خوبی داشت آن موقع سی تومان دریافت می کرد که می توانست به راحتی، زندگی را اداره کند،سواد خوبی هم داشت. و من توانستم جامع المقدّمات را نزد او بخوانم و بعد نزد ادیب جوینی عربی را به کمال برسانم. پدرم بعدها تراخم پیدا کرد و پزشکان با تجویز نا به جا، سبب نابینایی او شدند و او با همان وضعیّتی که داشت، خط خوش را به من آموخت. آن قدر مسلّط بود که با چشم نابینا به من سرمشق می داد. مادرم نیز، زنی باسواد بود و قبل از آنکه به مدرسه بروم، بسیاری از درس ها را پیش او آموخته بودم. به خاطر دارم که وقتی ادیب جوینی وارد کلاس می شد، به من اشاره می کرد که از روی کتاب بخوان، و من به راحتی می خواندم. آن روزگار، دیپلم گرفتن خیلی مهم بود و سختی هایی هم داشت. وقتی این مدرک را گرفتم ، در آزمون معلّمی شرکت کردم و نفر اوّل شدم و به استخدام آموزش و پرورش درآمدم. و مدّتی بعد هم با این همسرم که قوم وخویش بودیم، ازدواج کردم. شاعری را هم قبل از 28مرداد1332ه.ش.آغاز کردم. با رفقا جلساتی داشتیم و تحلیل سیاسی می کردیم و متناسب با مسایل روز شعر می سرودیم. اشعار سیاسی را نیز مخفیانه انتشار می دادیم. همین مسأله، زمینه ای شد تا بعد از کودتای آمریکایی 1332 مرا از معلّمی عزل کردند. باز هم کوتاه نیامدم و علیه رئیس آموزش و پرورش، یک شعر طنز انتقادی سرودم و انتشار دادم. تا این که آشنایان، واسطه شدند و راهنمایی کردند تا به استخدام بانک تجارت درآمدم ؛البتّه آن موقع بانک بازرگانی نام داشت . اواخر دهه ی چهل، یعنی سال1349انتقالی گرفتم و به تهران آمدم و همین منزلی را که الآن درآن زندگی می کنیم، خریدم. سبب آمدنم به تهران دوچیزبود: یکی آنکه برادر خانمم در تهران بود و دوم آنکه به خاطر مسایل سیاسی در سبزوار اذیّت می شدم ، چند نوبت هم مرا بازداشت کردند و چون دلیلی محکم نداشتند، و از طرفی بازجو هم زمانی دانش آموز من و آشنا بود، مرا زود آزاد کردند. مدّتی را در تهران به صورت مجرّدی زندگی کردم ، چون با انتقال همسرم به تهران موافقت نمی کردند. در تهران هم مرا تحت فشار قرار دادند ، این جا هم روزگار مساعدت کرد و نتوانستند بهانه ای پیدا کنند؛ امّا اتّفاق بدی که افتاد ، این بود که خانواده ام از نگرانی که داشتند، مرا مجبور کردند که سروده ها ودست نوشته هایم را به سبزوار بفرستم. بردن آن ها هم دردسر ساز بود، اگر برادرخانمم زیرکی به خرج نداده بود، یک طایفه به دردسر می افتادند. هنگام خروج از تهران در ایست بازرسی، به مأمور گفته بود که آقا ما زن و بچّه داریم و توی این صف طولانی خسته شده اند، زود ماشینِ ما را بگرد تا به کارمان برسیم. و مأمور که خیالش راحت شده بود، بدون تفتیش به آن ها اجازه ی عبور داده بود. متأسفانه در سبزوار مأمورین به خانه ریخته بودند و این ها از ترسشان، همه ی سروده ها و نوشته ها را به داخل تنور ریخته بودند و سوزانده بودند. به هرحال بعدها خانواده هم به تهران منتقل شدند. و ما در تهران فعّالیّت ها فرهنگی خود را دنبال کردیم. تعدادی از اشعارم آن موقع در نشریه بانک بازرگانی ایران به چاپ رسیده است.( استاد نشریه شماره 99 بانک بازرگانی را در اختیار داشتند و اجازه دادند که از آن کپی بگیریم). شعر خمینی ای امام را پیش از انقلاب سرودم و آقای شاهنگیان و محمّدرضا شریفی نیا و آقای شمسایی و آقای زورق با کمک تعداد دیگری از جوانان، آن را در زیر زمین خانه ای در تجریش، کنار گوش شاه در نیاوران ، ضبط کردند و همراه با نوار کاست سخنرانی های حضرت امام راحل در سرتاسر کشور پخش کردند. و هنگام ورود امام به ایران، در بهشت زهرا، اجرا کردند. قبل از انقلاب ، شنبه شب ها در منزل یکی از آشنایان جلسه ی مخفی داشتیم و مسایل را تحلیل می کردیم و به این ترتیب معلوم می شد که چه نوع شعری برای پیشبرد انقلاب اسلامی لازم است. مثلاً شعر : برخیزید ای شهیدان راه خدا... را به مناسبت شهیدان هفدهم شهریور در سال 57 سرودم. یا بعد از انقلاب و در جریان جنگ تحمیلی ، بر اساس شعارهای مردم، اقدام به ساختن سرود می کردم مثل: این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد / فریاد انسان هاست کز نای جان خیزد...

هنگامی که حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، رئیس جمهور بودند، به من خیلی اصرار کردند که اشعارم را جمع آوری و به چاپ برسانم. امتثال امر کردم و دو جلد کتاب «سرودِ درد» را با تقریظی که معظّم له برآن نوشتند، منتشر ساختیم. آقا در بخشی از آن می فرمایند:

"شعر انقلاب اسلامی در میان همه ی مقاطع تاریخ طولانی ایران، این ویژگی را دارد که تقریباًیکدست و کامل و در جهت آرمان ها و هدف های والا و سخنگوی احساسات و افکار و جهت گیری های ملّتی است که شاعر از متن آن برخاسته و بدان وابسته است. شعر دوران انقلاب، شعر زر و زور نیست، شعر احساسات سطحی و فردی و متوجّه به آرزوها و امیال حقیر بشری نیست، زبان یک ملّت و شرح حال یک امّت است. انعکاسی از روح بزرگ جامعه ای است که یکپارچه در جهت هدف ها و آرمان های الهی و انسانی گام برداشته و فداکاری کرده است . شعر هدفدار و سازنده ی مردمی است. شعر دربارها و میخانه ها و عشرتکده ها نیست. شعر صحنه ی عظیم جهاد و سیاست و انقلاب و جهان نگری است، شعر خدایی است" . (ص6) .

استاد سبزواری، خاطرات فراوان و متنّوعی از حوادث و جریانات انقلاب، برای ما تعریف نمودند. امید است در آینده نیز شرایطی فراهم شود تا مطالب بیش تری را از ایشان نقل کنیم. استاد به این مطلب نیز اشاره کردند که در حال جمع آوری آخرین سروده های خود هستند تا با عنوان«آخرین سرود»تقدیم انقلاب اسلامی کنند. همچنین در خصوص عظمت شعر و ادبیّات فارسی  به نکات زیر اشاره کردند:

هیچ کس به هنر دست نمی یابد تا آنکه استاد و معلّم خوبی داشته باشد یا خود اهل کتاب باشد. آثار ادبی ما حرف اوّل را می زند. زبان فارسی مثل زبان عربی نیست که حروف حلقی داشته باشد و یا الف و لام بر سر اسامی آن باشد،در نتیجه دست شعرای فارسی زبان، باز است و شعرهای آهنگین و زیبایی ساخته اند و می سازند. البتّه زبان عربی هم ارزشمند است و زبان قرآن ماست و قرآن زبانی آهنگین و دلچسب دارد و لطافتی دارد که باید از آن بهره ها برد.امّا نفس زبان فارسی روان است. روان و صمیمی حرف می زندو همه هم درک می کنند. نسل جوان باید به میدان بیایدو قلم در دست بگیرد و از معلّمان بیاموزد و بنویسد. ...

ساعت سه بعد از ظهر، توانستیم، یک جمع بندی از کارها و مصاحبه ها داشته باشیم و کسب اجازه کنیم و از محضر استاد مرخص شویم.

مرحوم سیّد حسن حسینی در مورد ویژگی شعر سبزواری به ویژه شعر همپای جلودار اومی گوید: شاعر این سروده که سرودهای مشهور انقلاب متعلّق به اوست در عین صمیمی بودن، معترض و پرخاشگر و عصبی است. این خلق و خو به نظر نگارنده ستمی است که شاعر به شعر  و شخصیّت خویش تحمیل کرده است. بیش تر شاعران و منتقدان و دست اندرکاران فرهنگی به جای اینکه سبزواری را دوست داشته باشند، از او می ترسند و ملاحظه اش را می کنند. راقم این سطور، فارغ از درستی یا نادرستی اندیشه های جنبی شاعر، نوعی احترام برای او قائل است. احترامی که در همه جای دنیا برای انسان های صاحب آرمان و عصبی قایل هستند. او باورهای خود را پنهان نمی کند و حتّی در پیاده روهای پاریس، برای دفاع از باورش، از مخالفان انقلاب، کتک می خورد. (گزیده ی شعر جنگ و دفاع مقدّس (1381)،تهران: سوره مهر،صص 158 و 159) .
گفتنی است که در دیدار پنج ساعته ی بیستم بهمن با استاد سبزواری، جمع ما به جز نرمی و ملاطفت و مهربانی و نیز تعهد فراوان نسبت به نظام و انقلاب اسلامی، و مهمان نوازی و محبّت خالصانه ی خانواده ایشان چیز دیگری ندید. و ای کاش در این ایّام سالخوردگی، دوستان و همسنگران قدیم استاد نیز، همچون گذشته جویای احوالات ایشان باشند و اجازه ندهند، گرد تکدّر بر خاطرشان سایه افکند! ان شاء الله!



[ یکشنبه 92/6/17 ] [ 8:35 صبح ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

عروس جام جهانی

 

عروس فیفا

عروس

 جام جهانی

 

در اقلیم پُر احساس جوانی

گُل خنده هویدا ، غم نهانی

عروس خوشگل فیفای فوتبال

 نشسته بر سر رنگین کمانی

زمین سبز نا آرام دارد

در و دروازه و گوش و میانی

و در هر گوشه اش ماه و ستاره

مهیا  کار و بار و لقمه نانی

خداداد و علی پروین و دایی

همه چابک چو ببر شیروانی

عقاب آزمند کوه صهیون

به پشت تپه مشغول تبانی

شکارش غزه و شام و فلسطین  

و ماسرخوش از این جام جهانی.

 



[ پنج شنبه 92/5/17 ] [ 3:32 صبح ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

معرفی کتاب خورشید مغرب(غیبت، انتظار، تکلیف)

معرفی کتاب خورشید مغرب(غیبت، انتظار، تکلیف)

شرح حال مؤلّف کتاب:محمد رضا حکیمی

محمّدرضا حکیمی فرزند حاج عبدالوهاب در سال 1314 در مشهد مقدس زاده شد. پس از گذراندن دوران دبستان، به حوزة علمیّة «نوّاب» وارد شد و در میان هم‌درسانِ خویش، خوش درخشید. به زودی در بسیاری از شاخه‌های علوم حوزوی و معارف دینی، «مرجع تحقیقِ» طلّاب جوان و کثیری از دانشجویان و جوانان در بیرون از حوزه گردید. از محضر عالمانی عامل همچون ادیب نیشابوری، آیت الله حاج سید محمّدهادی میلانی، شیخ هاشم و شیخ مجتبی قزوینی، حاج میرزا احمد مدرّس، شیخ غلامحسین محامی بادکوبه‌ای و... کسب علم کرد و با بزرگانی همچون علّامه امینی، سیّد ابوالحسن حافظیان، شیخ علی اکبر الهیان و... مأنوس شد. شیخ آقا بزرگ تهرانی ، در سال 1380 قمری ـ هنگامی که حکیمیِ جوان، حدود 23 سال داشت به ایشان اجازة روایت و نقل حدیث داد و این، افتخاری بس سترگ است. فرزانة خراسان، سال‌ها در انجمن‌های ادبیِ «فردوسی» و «قهرمان»، حضور یافت و با اکابر فرهنگ و ادب، یار گشت. در «مرگ‌آباد تحجّر و مقدّس‌مآبی»، «سرود جهشها» را آفرید و در پهنه‌های شب‌گونِ بیداد، «آوای روزها» را پدید آورد. نثر شورانگیز او بی‌تردید، از نمونه‌های فاخر نثر فارسیِ معاصر است که حیرت و تحسین اهل نظر را به همراه داشته است. قصاید فاخرِ استاد به زبان تازی، از دانش گسترده و تواناییِ فوق‌العادة ایشان حکایت می‌کند. قصایدی که علّامه‌ی سمنانی، ادیب نیشابوری، بدیع‌الزّمان فروزانفر و دیگران را به اِعجاب و آفرین واداشت. ادیب نیشابوری، حکیمیِ 19 ساله را «متنبّیِ جوان» لقب داد و استاد فروزانفر، او را در سراسر دانشگاه‌های ایران، بی‌همال معرّفی کرد. مهدی اخوان ثالث در مجموعة «ارغنون» ـ نخستین اثر منتشرشده‌ی خویش ـ شعری را به «سربدارِ امروزِ خراسان»، محمّدرضا حکیمی، تقدیم کرد و «مهرداد اوستا» در قصیدة «سلام به خراسان»، او را چنین ستود:   در گلشن کلامِ «حکیمی» بین  /   آیات رشکِ حکمت یونان را...

آثار استاد را می‌توان در پنج دسته، طبقه‌بندی کرد:

1-آثاری که در معرّفی و شناساندنِ مکتب تفکیک نگاشته شده‌اند هم‌چون «مقام عقل»، «اجتهاد و تقلید در فلسفه»، «معاد جسمانی در حکمت متعالیه»، «الهیّات الهی و الهیّات بشری»، «مکتب تفکیک» و...

2-آثاری که در زمینة روایات اهل بیت(ع) و ترجمه و تبویب احادیث تألیف شده است از جمله دایره‌المعارف «الحیات»، و به نوعی «گزارش»، «انذار» و...

3-آثاری که شناسانندة اسلام نجات‌بخش و آموزندة دستورات فردی و اجتماعیِ این آیین آسمانی‌اند هم‌چون «کلام جاودانه»، «خورشید مغرب»، «امام در عینیّت جامعه»، «مرام جاودانه»، «جامعه‌سازی قرآنی»، «پیام جاودانه»، «ادبیّات و تعهّد در اسلام» و...
4-آثاری که در تجلیل از زحمات و مجاهدات مفاخر اسلام نوشته شده و تصویرگر چهرة روشنی‌بخشِ این رادمردان است چونان «سپیده‌باوران»، «بیدارگران اقالیم قبله»، «حماسة غدیر»، «شیخ آقابزرگ»،‌ «میرحامدحسین»، «شرف الدّین» و...
5-آثاری که مجموعه‌ای از مقالات استاد را در بر می‌گیرند نظیر «عقل سرخ»، «آنجا که خورشید می‌وزد»، «نان و کتاب»، «عاشورا و غزّه» و...

تازه ترین اثر انتشاریافته ی استاد، کتاب «خورشید عدالت» است که ترجمه ی فارسی نامه علامه محمدرضا حکیمی به فیدل کاسترو، رهبر سابق کوبا است. این نامه اندیشه آرمانی انسان معاصر را در قالب آموزه‌های دینی و کلام امام علی(ع) در مقایسه با الگوی مورد نیاز بشر، یعنی عدالت تبیین می‌کند. همچنین کتاب حکومت اسلامی که مجموعه ای از احادیث و روایات رسیده از معصومین علیهم السّلام و آیات قرآنی است و به شایستگی توانسته است به نقد و تصحیح نقاط ضعف جمهوری اسلامی بنشیند.

بر آثار فوق، باید اشعار فارسی و عربیِ استاد را نیز افزود که مقرّراست در مجموعه‌ای با نام «جویبار» انتشار یابد.

معرفی کتاب خورشید مغرب(غیبت، انتظار، تکلیف)

این کتاب نخستین بار در 51 صفحه در سال 1349 از سوی انتشارات غدیر در تهران به چاپ ‏رسید. در سال 1360 مباحث و نکات دیگری بر آن افزوده شده و در همان قطع به همّت دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ شد. مؤلف در سال 1362 آن را درقطع وزیری، با 390 صفحه منتشر کرد. امیر مهدی حکیمی در سال 1385آن را برای نوجوانان و جوانان خلاصه کردوانتشارات دلیل ما(قم) آن را در159 صفحه به چاپ رسانید. خورشید مغرب، چهارده فصل (به عدد معصومین(علیهم السلام) ) و یک یادآوری مهمّ دارد:
1. میلاد، 2. شمایل و سیرت، 3. غیبت، 4. در کتاب‏های پشینیان، 5 و 6. در کتاب‏های مسلمین، 7. در «قرآن کریم»،
9. در علوم عقلی، 10. درعلوم تجربی، 11. در فلسفه تربیتی و سیاسی، 12. عینیت مقاومت نه عینیت تسلیم، 13. انتظار، 14. در طلب خورشید.

گفتنی است نام کتاب از روایاتی گرفته شده که طلوع خورشید از مغرب را از حوادث مهمّی دانسته است که در آستانه قیامت رخ خواهد داد.3 شیخ مفید(ره) درباره چگونگی این اتفاق نوشته است: «خورشید هنگام ظهر در آسمان راکد می‌‏شود و ساعتی چند تا به هنگام عصر پیدا نباشد؛ آن گاه از مغرب آشکار گردد».

ماه مبارک رمضان امسال بنا به درخواست یک مجموعه ی فرهنگی، بیست نکته از متن این کتاب استخراج گردید و به صورت سؤال تستی درآمد. از آن جا که هنوز این مسابقه جریان دارد،سؤالات را برای اوّلین بار در این وبلاگ قرار می دهم تا مخاطب را برای مطالعه ی این کتاب به شوق آورد.با سه چهار ساعت مطالعه به شیوه ی روزنامه خوانی، می توان به انبوهی از اطلاعات دست یافت. از دیگر آثار آن تقویت روحیه ی ایمانی و دست یابی به انگیزه های انقلابی است . نوعی شوریدگی و شیفتگی نیز نسبت به مولایمان ولی عصر(عج) به وجود می آورد که می توانددست مایه ی یک زندگی درست و عزّت مندانه باشد.

مسابقه ی کتابخوانی از خورشید مغرب( غیبت، انتظار، تکلیف ) نوشته ی محمّد رضا حکیمیکتاب خورشید مغرب

1- مورخان و عالمان اهل سنّت که اصل ولایت مهدی موعود(عج) را با سند و مدرک در آثار خویش به ثبت رسانده اند در کدام گزینه آمده است؟

1) نظام نیشابوری ، ابواسحاق ثعلبی، فخر رازی ، اسماعیل حقّی

2) علی بن حسین مسعودی ، ابن خلّکان ، عبدالله شبراوی ، عبدالوهاب شعرانی

3) جار الله زمخشری ، رشیدالدین میبدی ، جلالدین سیوطی، طنطاوی

4) شیخ محمد عبده، شهاب الدین الوسی بغدادی ، ابوالحسن عبید الله بیهقی

2- راز مخفی داشتن ولادت مهدی موعود (عج) چه بود؟

1) خلفای بنی عباس از طریق روایات پیامبر (ص) و ائمه (ع) می دانستند که دوازدهمین امام ، همان مهدی (عج) است و به همین سبب به دنبال قتل او بودند.2) امام حسن عسکری چون در عسکریه تحت مراقب شدید لشگریان بودند ، به محض آشکار شدن ولادت ، پدر و فرزند را با هم به قتل می رساندند.3) غیبت صغری از زمان تولد آن حضرت آغاز می شود ، به همین سبب می باید این راز تولّد مخفی می ماند. 4) بزرگ ترین آزمایش و امتحان برای فرد فرد انسان های هر عصر و زمان و سنجش ایمان و عمل خلق بود.

3- کدام متفکّر بزرگ شیعه به عیادت امام عسکری (ع) رفته و مهدی موعود (عج) را در حضورایشان زیارت کرده است؟

1) شیخ مفید.    2)ابن بابویه     3 ) احمد کلینی        4) ابو سهل نوبختی

4- چه عواملی سبب شد تا امام مهدی (عج) درروز درگذشت پدر بزرگوارشان خود را به گروهی از مردم بنمایانند؟

1) لازم بود تا امام بر جنازه ی امام نماز گذارند تا جریان امامت تثبیت گردد.

2) برای جلوگیری از روی دادن انحراف داخلی زیرا جعفر کذّاب عموی آن حضرت مدّعی امامت بود.

3) برای آنکه کسی از سوی خلیفه بر پیکر امام یازدهم نماز نخواند.   4) همه ی موارد.

5- عبارت"به هنگام رستاخیر حضرت مهدی (عج) ، آن چه هست دوستی و یگانگی است ، تا آن جا که هر کس هر چه نیاز دارد ، از جیب آن دیگری بردارد ، بی هیچ ممانعتی " از ویژگی های کدام سیرت و رفتار امام مهدی (عج) است ؟

1)سیرت عملی         2) سیرت خلقی        3) سیرت انقلابی       4) سیرت سیاسی

6-  در هنگام ظهور قائم (عج) فتنه ی دجّال با هفتاد هزار یهودی مسلّح به دست چه کسی خاموش می گردد؟

1 )مهدی موعود(عج)   2)سید یمانی    3) حضرت عیسی(ع)    4) سید خراسانی

7- در روزگاری که دولت حضرت حجّت (عج) استقرار می یابد این عبارت وصف حال چه کسانی است ؟ " دل های آنان چون پاره های پولاد شود و هر یک به نیرو چون چهل مرد باشد"

1) غارنشنان انطاکیه         2) مرغان شکاری            3) مرجئه              4) شیعیان

8- کدام گزینه در مورد نوّاب خاص امام مهدی (عج ) درست نیست؟

   1 ) محمد بن ادریس          2) علی بن محمد سَمُری  

  3) حسین روح نوبختی      4) محمد بن عثمان اسدی

9- اگر نایب امام ، حکومتی را تصویب و تنفیذ نکند، آن حکومت چه وضعیتی پیدا می کند؟

1) مقبولیت خود را از مردم می گیرد.      2) آن حکومت مشرعیت پیدا نمی کند

 3) آن حکومت ، طاغوتی است.           4)ب و ج  هردو.

10- چنانچه مجتهدی در رأس جامعه دینی و اسلامی قرار گرفت، دیگر مجتهدان و عالمان در برابر وی چه وظیفه ای دارند؟

1 ) باید به استنباط دینی خود در قبال مسائل سیاسی عمل کنند.

2) باید به جمع آوری خمس و سهم امام و اداره ی حوزه های علمیه اقدام نمایند.

3) باید مقام او را پاس دارند و به مرکزیت یافتن قدرت دینی کمک رسانند.

4) باید در مقام استفتا در مسایل جزئی جامعه اسلامی دخالت نمایند.

11- در آیین های زردشتی ، هندی ، مهدی موعود با چه اسمی معرفی شده است؟

1) سوشیانت ، آواتارای ویشنو           2) فارِقلیط ، بودای پنجم 

  3) داتستان دینیک ، ویشنو             4) کریشنا ، مهابهاراتا

12-  این روایت را کدام عالم اهل سنّت نقل کرده است ؟ پیامبر فرمود: " مردمان از مشرق زمین ( ایران ) خروج کنند و مقدّمات حکومت مهدی را فراهم سازند."  این مردم  همان کسانند که با پرچم های سیاه ، از ایران ، بیرون خواهند آمد ، و در حدیث ذکر شده اند. و همینان اند که پیامبر (ص) امر کرده است همه ی مردم را که با امیر آنان یعنی مهدی (عج)بیعت کنند."

1) ابن حَجَر هَیتَمی شاخصی       2) ابن ابی الحدید مدائنی 

  3) جلال الدین سیوطی             4) شیخ عبدالحق دهلوی

13- کدام گزینه در مورد آثار شیعی تألیف شده در مورد امام زمان علیه السّلام درست نیست؟

1) نجم الثّاقب تألیف حاج شیخ فضل الله نوری.    2) اکمال الدّین تألیف شیخ ابوجعفر صدوق.

3) الارشاد تألیف شیخ مفید بغدادی.    4) البرهان علی صحّه طول عمر الامام صاحب الزّمان از شیخ ابوالفتح کراچگی.

14- کدام اثر به موضوع زندگانی ولی عصر(عج) نپرداخته است؟

1) آراء اهل المدینه الفاضله از ابو نصر فارابی.                 2) بحارالانوار از علامه مجلسی.

3) کفایه الموحدّین از سیّد اسماعیل عقیلی طبرسی.    4)  بیان الفرقان از شیخ مجتبی قزوینی خراسانی.

15 - کتاب " قیام و انقلاب مهدی، از دیدگاه فلسفه ی تاریخ " از کیست ؟

1) محمّد حکیمی خراسانی.          2) دکتر علی شریعتی.

 3) مرتضی مطهّری                     4) سیّد محمود طالقانی.

16- در علایم ظهور آمده است که خورشید از مغرب طلوع می کند؛ این امر چه گونه اتّفاق می افتد؟

1) خورشید به هنگام ظهور، درآسمان راکد و تیره شود و ساعتی چند تا به هنگام عصر پیدا نباشد،آن گاه از مغرب ظاهر گردد.

2) مهدی،خود، همان خورشیدی است که از مغرب خویش طلوع خواهدکرد. "و هوالشمس الطالعه من مغربها" .

3) به هنگام ظهرآسمان تیره می شود و خورشیدتا وقت غروب از نظرها پنهان می گرددو هنگام مغرب دوباره ظاهر می گردد.

4) همه ی موارد.

17- این سخن که در ذیل آیه ی "و لقد کتبنا فی الزّبور من بعد الذّکر أنّ الارض یرثها عبادی الصّالحون" آمده از کیست؟" این بندگان شایسته که وارثان ( و مدیران ) زمین می شوند، اصحاب مهدی هستند، در آخرالزّمان"  .

1) امیرالمؤمنین علی (ع).                2) امام محمّد باقر(ع). 

 3) امام علی بن موسی الرّضا (ع) .  4) امام حسن عسکری (ع) .

18- ابو علی سینا در کتاب  الشفاء در فصلی که راجع به امام و خلیفه گفت و گو کرده است، سه ویژگی برای مقامات و مراتب باطنی و اخلاقی و علمی انسان کامل برشمرده است، آن سه ویژگی چیست؟

1) العالم الارضی، ربّاً انسانیّاً، تفویض امور.    2) الهیئه و الاسلام ، یعلم تأویله ، عقل فعّال.

3) الرّاسخون فی العلم، دایم الاتّصال ، ربّ النّوعِ انسانی.            4) همه ی موارد.

19 - کدام گزینه درست نیست ؟

1) دین عامل هدایت انسان هاست و دارای دو رکن تربیتی و سیاسی است.

2) فرصت حیات و زندگی دو جریان تفکیک ناپذیر دارد: حیات فردی و حیات اجتماعی.

 3) اسلام برای تصحیح حیات فردی، به امر تربیت می پردازد و برای تصحیح حیات اجتماعی، به امر سیاست.

 4) اگر جریان حیات اجتماعی فاسد باشد، جریان حیات فردی فاسد نخواهد گشت.

20- در مبحث فلسفه ی سیاسی تشیّع حکومت مُسانخ چه شکلی از حکومت و سیاست است؟

1) نشر تربیت ، بسط عدالت و حفظ کرامت انسان ها را در دستور کار خود قرار می دهد.

 2) عمل به عهد نامه ی مالک اشتر را در دستور کار خود قرار می دهد و بنا بر این است که مردم با حکومت باشند.

3) از سنخ حکومت ولایت فقها نیست بلکه مردم برای حاکم مسأله اند.  4 ) همه ی موارد.

 



[ چهارشنبه 92/5/16 ] [ 11:0 صبح ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

مجمع ادوار بسیج یا مجمع سرمایه های انسانی

« مجمع ادوار بسیج یا مجمع سرمایه های انسانی »مجمع ادوار بسیج دانشجویی تربیت مدرس

افطاری چهارشنبه مورّخ26/4/1392را مهمان مجمع ادوار بسیج دانشجویی دانشگاه تربیت مدرّس بودیم. پس از آنکه نماز مغرب و عشا در مسجد دانشگاه اقامه شد.سفره های افطاری بی صبرانه منتظر روزه دارانی بود که  دانش و معرفت را با اخلاص و عمل آمیخته بودند تا تشریف و خلعتی از لطف و عنایت الهی به دست آورند. طبقه زیرین مسجد وحوزه ی مقاومت بسیج دانشجویی محل مناسبی برای دیدار و ملاقات انسان هایی بود که درطول یک دوره ی هشت ساله، یکدیگر را یافته و به علقه ی فرهنگی رسیده بودند. همه می دانیم آن فضایی که بر محیط دانشگاهی غالب است، تشویق کننده ی دین و دیانت و پای بندی به ولایت و سربازی امام زمان(عج)نیست و یا دست کم بر نمی تابد که از طریق تشکیلاتی نظیر بسیج انجام گیرد.چرا که این نهاد برخاسته از متن انقلاب اسلامی، سرمایه های پراکنده ی انسانی را نظم و انسجام می بخشد و هویّت می دهد و همواره  ارزش های  جامعه اسلامی را باطراوت و تازه نگه می دارد. ترشرویی بعضی داعیه داران دانشی و مرعوب شدگان تکنولوژی غربی برای دانشجوی متدیّن، هزینه آور است و هرکس زیر بار هزینه های آن نمی رود. وگرنه  کم نیستند دانشجویانی که اهل نماز و روزه اند و دعا و توسّل به اولیای الهی در تار و پود وجود شان ریشه دوانیده است و حتّی برای اعتلای کشور، آماده ی هر نوع خدمتی هستند؛ امّا چون ارتباطات ایمانی را قطع می کنند پس از فارغ التحصیلی در عادت های روزمرّگی گرفتار و سرانجام فراموش می شوند. قرآن مجید مؤمنان  را به ارتباط با یکدیگر سفارش کرده است.« یا ایّها الّذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا الله لعّلکم تفلحون»(آیه 200 ، آل عمران) . این نوع ارتباطات ایمانی، تضمین کننده ی سلامت اجتماعی  نیز هست. مشاهده ی بیش از صدنفربسیجی در یک مجمع، شور و شعف ویژه ای را پدید می آورد. تازه تو می دانی که تعداد فراوان دیگری نیز بوده اند که به سبب روزه و دوری راه و اقامت در شهرستان های دور و نزدیک نتوانسته اند در این جمع حضور به هم رسانند. کاملاً ملموس است که مجمع ادوار بسیج دانشجویی دست به چه کار بزرگ و ارزشمندی زده است، زیرا هرساله موجودی اندک بسیج را پس انداز و ذخیره ساخته است و تو هنگامی موجودی خود را در می یابی که با این انبوه جمعیّت مواجه می شوی. و تازه این اوّل عشق است ، زیرا ارتباط، کارکردهای فراوانی پیدا می کند. یک وجه آن، این است که تیم فعلی بسیج دانشجویی می تواند بیشترین بهره برداری را داشته باشد . مثلاً بدون آنکه نیازی به حضور فیزیکی نیروها  باشد، برکمیّت و کیفیت نشریات خود بیفزاید. وبسایت های خود را ارتقا بخشد. ازنقد و نظر و طرح و ایده های آن ها بهره ببرد. رسانه های ارتباطی، بُعد مسافت را از پیش پا برداشته است. یک پیامک ، یک ایمیل کافی است تا یک مشکل را رفع و رجوع کند. با وجود مجمع ادوار بسیج دانشجویی هیچ برنامه ای روی زمین نمی ماند. از این به بعد هر نوع نشست و همایش وکنگره ای دارای عقبه ای است که می تواند برکیفیّت آن اثرگذار باشد. از سوی دیگر هریک از اعضای بسیج، پس از فارغ التّحصیلی موقعیّت جدیدی پیدا می کند که می تواند از جایگاه خود به نفع انقلاب اسلامی بهره برداری نماید و مجموعه ی بسیج نیز این امکان را می یابد تا بر وسعت کاری خود بیفزاید. بدیهی است این نوع ارتباطات ایمانی خوشایند بدخواهان نخواهد بود و همواره سعی خواهند کرد تا آن را از حیّض انتفاع بیندازند. خوب، بسیجی واقعی کسی است که خود اهمیّت این مسأله را دریابد و چنانچه خلأ یا خللی مشاهده کرد آن را برطرف سازد و راه را تسهیل نماید که آیه ی شریفه:« انّما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فردیَ» می تواند مایه ی قوّت قلب هربسیجی مخلصی باشد. آهنگ حرکت رهبری نظام اسلامی، تنظیم کننده ی هرنوع رفتاری در مجموعه ی بسیج خواهد بود. ان شاء الله!

وقتی همه افطارکردند، مراسم به طور رسمی آغاز شد، برادری که با صوت داودی خود ، حال و هوای مجلس را تغییر داد و با آیاتی چند از کلام الله مجید، جان ها را به سوی آسمان پرواز داد. سپس برادر ثابتی فرمانده ی محترم بسیج دانشجویی به حاضران خیر مقدم گفت و شمّه ای از اهداف و ساز وکارهای مجمع را تبیین کرد.پس از وی دکتر سالمی فرمانده اسبق بسیج دانشجویی پشت تریبون قرار گرفت و ضمن برشمردن ویژگی های بسیج و اهمیّت این نهاد، خاطراتی را از دوران مسؤولیّت خود بیان کرد و اینکه برای راه اندازی بسیج دانشجویی با چه دشواری هایی رو به رو  بوده است . برای خود من جالب و شنیدنی بود که بسیج دانشگاه تربیت مدرّس از کفش کن مسجد نیمه تمام دانشگاه کار خود را آغاز کرده است ودفتربسیج مدّت ها با همین شرایط، ساز وکار خود را به پیش برده است تا سرانجام یک اتاق در محل فعلی بسیج در اختیار قرار گرفته است و به مرور زمان به شرایط امروز خود دست یافته است.

خاطره ای که شخصاً از زمان ورودخودم به بسیج دانشجویی دارم آن است که درسال 88 نشریه ی مشخصّی در بسیج دانشجویی نبود و سازمان بسیج دانشجویی در نمایشگاه سیزده آبان ، یک دوره ی آموزش خبرنگاری را با کمک باشگاه خبرنگاری توانا وابسته به خبرگزاری فارس ترتیب داده بود و از هردانشگاهی نماینده ای در آن حضور یافته بود به جز دانشگاه تربیت مدرّس؛ نگارنده نیز با واسطه ی دوستانی از کاشان توانسته بود به این دوره راه یابد. روزهای پنج شنبه و جمعه  هرهفته شیوه های کار خبرنگاری آموزش داده می شد و سفارش اکید می شد که نشریات دانشجویی را رونق بدهید. روزی به سراغ دوستان بسیج دانشجویی آمدیم و در خصوص اهمیّت این موضوع به صحبت نشستیم. همه موافق بودند و گویی که یک تلنگری لازم بود. همه حرکت کردند. محمّد مهدی تهرانی به دنبال کسب مجوّز رفت. صفحه بند و مسؤول چاپ و نشر و اعضای هیأت تحریریه نیز مشخص شدند. نشریه ی «مصلح»  خیلی زود از چاپ بیرون آمد و مورد استقبال عموم قرار گرفت. تا امروز بیش از هشتاد شماره و ویژه نامه و وابسته نامه بیرون آمده است و جمعیّت قابل توجّهی از دوستان بسیجی در نشریه کار کرده اند. جالب آن است که در طول این مدّت، پنج فرمانده آمده و رفته است و نشریه همچنان به کار خود ادامه داده است. مجمع ادوار بسیج دانشجویی نیز می تواند محل اتّصال و پیوند دانشجویان دوره های گوناگون و پشتوانه ی محکمی برای بسیج باشد.و مطلوب آن است که از این صندوق ذخیره ی معنوی به وقت و درست بهره برداری شود ان شاء الله!



[ پنج شنبه 92/4/27 ] [ 6:59 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

بنگاه خیریه ی انتخابات

بنگاه خیریه انتخاباتبنگاه خیریه ی انتخابات

 

جلوی بنگاه خیریه انتخابات بسیار شلوغ بود. آقای زیلویی تازه از راه رسیده بود. حسنی تا این صحنه را دید، تلفن همراهش را از جیب کتش بیرون آورد و به شهلایی که دوست دوران دبستانش بود ، زنگ زدو گفت:" شهلایی! فوراً خودت را برسون که این جا حسابی تنور داغه. توی آن نامه ای هم که گفتم حسابی ننه من غریبم در بیار. ببین خود من هم در بالای نامه ام نوشته ام حضور محترم جناب آقای زیلویی رئیس جمهورمحترم و محبوب آینده ی ایران! باور کن این نوع ادبیّات حسابی معجزه می کنه." بعد هم گوشی را خاموش کرد و خودش را به میان جمعیّتی که دور زیلویی حلقه زده بودند، رسانید و مؤدّب ایستاد و سلام بلند بالایی کرد و ...

دنباله داستان در ادامه مطلب:



[ سه شنبه 92/4/11 ] [ 5:4 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

دانشجوی اشی مشی افتاد تو حوض نقاشی

 دانشجوی اشی مشی

 افتاد تو حوض نقاشی

 

دانشجوی اشی مشی

حسن کچل یک شب بدون وضوخوابید و چون سر دلش سنگین بود، خواب هفت پادشاه را دید. منجّم باشیِ دربار پادشاه هفتم، داستان گنجشکک اشی مشی را با آب و تاب برایش تعریف کرد و گفت که گنجشکک اشتباهی که کرد، این بود که آمد و برسر دیوار دانشگاه نشست تا بلکه دری به تخته بخورد و او هم یک اوسّای درست و حسابی شود؛ امّا استادها به او گفتند که گنجشکک اشی مشی سر دیوار ما ننشین، چون که باران می آید و زیر ورویت خیس می شود و برف هم می آید و گلوله می شوی و عین توپ فوتبال می اُفتی تو حوض نقّاشی. آن وقت باید حکیم باشی بیاید و تو را از غرق شدن نجات دهد. تازه اگرحکیم باشی بیمار نباشد؛ چون از حالا برایش آشی پخته اند که یک وجب روغن رویش نشسته است.

دنباله داستان در ادامه مطلب:



[ سه شنبه 92/4/11 ] [ 5:1 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

طنز سیاسی:بنگاه خیریه ی انتخابات

طنزانتخاباتی

این نوشته در هفته دوم اردیبهشت92در ماهنامه ی چشمه دانشگاه تربیت مدرس به چاپ رسیده است:

بنگاه خیریه ی انتخابات

 

جلوی بنگاه خیریه انتخابات بسیار شلوغ بود. آقای زیلویی تازه از راه رسیده بود. حسنی تا این صحنه را دید، تلفن همراهش را از جیب کتش بیرون آورد و به شهلایی که دوست دوران دبستانش بود ، زنگ زدو گفت:" شهلایی! فوراً خودت را برسون که این جا حسابی تنور داغه. توی آن نامه ای هم که گفتم حسابی ننه من غریبم در بیار. ببین خود من هم در بالای نامه ام نوشته ام حضور محترم جناب آقای زیلویی رئیس جمهورمحترم و محبوب آینده ی ایران! باور کن این نوع ادبیّات حسابی معجزه می کنه." بعد هم گوشی را خاموش کرد و خودش را به میان جمعیّتی که دور زیلویی حلقه زده بودند، رسانید و مؤدّب ایستاد و سلام بلند بالایی کرد و در حالی که تا کمر خم شده بود و فیگور یک ارادتمندقدیمی را به خود گرفته بود، پاکت خیلی قشنگ و شیک خود را دو دستی تقدیم او کرد و بعد هم سیخکی ایستاد و پاها را به هم چسباندو منتظر ماند. زیلویی وقتی نامه را مطالعه کرد، دستور داد فی الفور مبلغ پانصد هزار تومان در اختیار او بگذارند. مسؤول حسابداری سعی کرد با ایما و اشاره به او تفهیم کند که از بیت الحال به همین راحتی بذل و بخشش نکند. ولی زیلویی به زبان آمد و با عصبانیّت به او گفت: به تشخیص من، ایشان استحقاق گرفتن این پول را دارند و بعد هم راه خود را گرفت و وارد سالن اجتماعات بنگاه شد. مشاورانش که در ردیف اوّل جایی برای او رزرو کرده بودند، به استقبالش آمدند و او را تا صندلی اش راهنمایی کردند.

ماشا اله خان که از لحظاتی قبل، پشت تریبون قرار گرفته بود ، در اهمیّت انتخابات سخنرانی می کرد. می گفت: شخصی به جایی زنگ زد. گوشی را برداشتند . گفت: الو منزل احمد آقا؟ از آن طرف سیم گفتند: خیر اشتباهه. این شخص گفت: مرد حسابی اگه اشتباهه پس چرا گوشی را برداشتی؟! حالا کار ما اهالی بنگاه خیریه هم چنین حکایتی داردکه اگر گوشی انتخابات  به دستمان نباشد و این امانت به دست آدم ضعیفی بیفتد، خواهند گفت که چرا بی تفاوت بودید و گوشی انتخابات را برنداشتید و اگر گوشی را برداریم باز هم می گویند که چرا اشتباهی برداشتید! پس دوستان گوش به زنگ باشید تا دو طرف سیم درست به هم وصل باشدکه آیندگان پشت سرمان صفحه نگذارند!

و در ادامه ی بحث خود این داستان را تعریف کرد که ژنرال دوگل از آدم های بوقلمون صفت خوشش نمی آمد. وقتی نخست وزیر فرانسه به افتخار دو گل مجلس ضیافتی ترتیب داد که در آن، روی میز چندین نوع غذای بوقلمون چیده بودند. ژنرال دو گل رو به نخست وزیر کرد و گفت: دوست عزیز! شما هیچ وقت تنوّع را مراعات نمی کنید؛ وقتی این همه بوقلمون زنده دور میز ایستاده اند، روی میز حدِّاقل باید مرغ و برّه بگذارید! " ماشااله خان میان خنده ی حضّار، مکثی کرد و بعد از حکمفرما شدن سکوت نسبی مجلس ، با لحن دلسوزانه ای ادامه داد: بالاغیرتاً هرکس رئیس جمهور شد، اجازه ی فعّالیّت به بادمجان دور قاب چین ها ندهد. ببینید، مردم به یک نفر به عنوان رئیس جمهور رأی می دهند ، به پدر عروسش که رأی نمی دهند؛ پس این درست نیست که چون پدر عروس آدم، خوش تیپ و رنگ و وارنگ است ، رتق و فتق امور را به دست او بسپارد ، به خدا این آبروی جمهوریّت را از بین می برد. درست است که این جا بنگاه خیریه است و همه ی شما احساس تکلیف کرده اید و در این جا جمع شده اید، ولی تو را به خدا به قانون وفادار باشید ، این طور کشور را مثل شتر قربانی، تیکه پاره نکنید.

 بعد هم، میکروفن را به دست احسان الله خان داد و پایین آمد و رفت وسط جمعیّت نشست.

احسان الله خان گزارش داد که در نشست قبلی به این نتیجه رسیدیم که از طریق رسانه ها اعلان کنیم که هرکس احساس تکلیف  می کند در بنگاه خیریه انتخابات حاضر شود تا نسبت به  سیر منطقی کاربرگزاری انتخابات برنامه ریزی نماییم تا مردم از سر درگمی بیرون بیایند. حالا وقت آن است که هرکس وظیفه ی خود را درست انجام دهد.

نماینده ی گروه «پیشگامان توسعه و سازندگی کشور»که با علامت اختصاری«پتو ساک»شناخته می شوند  اوّلین سخنرانی بود که به دعوت احسان الله خان به پشت تریبون آمد و در باره ی مواضع گروه های تحت پوشش خود سخن گفت. وی اشاره کرد که هدف ما از تصاحب پست ریاست جمهوری آن است تا رابطه ی میان ایران و کشور های دیگر را بهبود بخشیم و به پیشرفت و آبادانی کشور برسیم.

 یکی از حاضران از وی سؤال کرد که آیا این مطلب درست است که شما به استقراض وام از بانک جهانی و پذیرش قواعد اقتصادی آن باور دارید؟ پاسخ داد که بلی همین طور است، وقتی کشور برای توسعه ی سریع خود نمی تواند به امکانات موجود متّکی باشد، وام گیری از دیگران تنها راه چاره است. باز از وی سؤال کرد که آیا این رویه، انقلاب را به انحراف نمی کشاند؟ پاسخ شنید که: در شرایطی که همه چیز ما در جنگ هشت ساله از بین رفته است، و توّرم به چهل درصد رسیده است و مردم از گرسنگی در مرز نابودی هستند، آیا راه دیگری هم وجود دارد؟ کاندیدای حزب رقیب از میان جمعیّت بلند شد و گفت: ریشه ی تورّم فعلی به همان استقراض قبلی باز می گردد که تا سال ها بهره ی آن را توی حلق اشرار یهود می ریختیم. اگر راست می گویید خودتان دست به کار شوید و این ثروت و سرمایه ی عظیمی را که هرکدامتان از صدقه ی سر همان استقراض قبلی و با رانت خواری انباشته کرده اید در اختیار انقلاب بگذارید تا نیازمند گدایی از دیگران نباشیم. نماینده ی پتو ساک، سگرمه هایش توی هم رفت و گفت: کشور برای پیشرفت پایدار خود نیازمند تولید ثروت است تا بتوان این سرمایه ها را در سازندگی کشور به کار گرفت. کاری که ما کردیم ، این بود که بسیاری از نیازمندی های داخلی را تأمین کردیم. الآن جوانان شغل ندارند. اگر کار به دست ما بیفتد، تمامی ایرانیان می توانند برای ما کارگری کنند! یکی از میان جمعیّت فریاد کشیدو گفت: زرشک!

جلسه شلوغ و ناآرام شد. احسان الله خان دوباره پشت تریبون قرار گرفت و جمعیّت را به آرامش دعوت کرد و به نماینده ی پتوساک گفت: شما چهل نفر را وارد عرصه ی انتخابات کرده اید، هدفتان از این کار چیست؟ نماینده پاسخ داد: ما چاره ای نداریم. فضای فعلی به نفع ما نیست. مجبوریم هر مهره ای که می سوزد دیگری را به جای او بگذاریم . فردی از میان جمعیّت فریاد کشید که این طور نیست شما جِر زن تشریف دارید؛ می خواهید آرای دیگران را بشکنید و مهره های دست چندم را به نفع مهره ی اصلی کنار بگذارید.

احسان الله خان از این نماینده تشکرکرد و از نماینده ی صنف اصلاح و پیرایش خواست تا به پشت تریبون قرار گیرد . او نیز به تبیین سیاست های گروه خود پرداخت . از میان حضار یکی دو نفر فریاد کشیدند که این ها هم مثل قبلی ها هستند و تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارند. فقط به ظاهر،جنگ زرگری راه انداخته اند تا همیشه بر مصدر قدرت باشند. نماینده ی کژدم سالاری نیز به پشت تریبون آمد و همان حرف ها دوباره تکرار شد.

بنیادگرایان اصولی شعار با اسم اختصاری«باش»نیز نماینده ی خود را به پشت تریبون فرستادند. سؤال شد که چرا دچار تفرّق و چند دستگی شدید؟ و آیا این نیز هنر آفرینی پتو ساکی ها بود که بعضی مهره های زیاده خواه خودشان را میان شماها بُر زدند تا برنده ی این میدان باشند؟ نماینده پاسخ داد که این گونه نیست ولی دو عامل در این ماجرا نقش مؤثّری داشته است. یکی بی توجهیِ ماشی های دولتی در جذب امثال بنده؛ که متأسّفانه هنر ندارند که حتّی دوستان خودشان را حفظ کنند و به هر بهانه ای همه را می رانند و دوّم خودی هایی که به دنبال سهام خواهی از قدرت هستند و برای حفظ منفعت شخصی، مصالح انقلاب را نادیده می گیرند.

یک دفعه همهمه و سروصدا از گوشه و کنار بلند شد. یکی بلند فریاد کشید: شما ها همه ی ما را دست انداخته اید، این طوری که نمی شود مملکت را اداره کرد. فرق شما با دولت های پیش از انقلاب چیست؟ آن ها می گفتند که سفره ی نفت جلوی ما پهن شده است و هر کس باید به توان و قدرتی که دارد از آن ارتزاق کند. شما هم که می گویید ما چون برای پیروزی انقلاب زحمت کشیده ایم، باید به فراخور تلاشی که کرده ایم سهم خودمان را برداریم. پس این وسط سهم مردم چی می شود؟ بعد خطاب به احسان الله خان گفت: این هایی که شما به پشت تریبون دعوت کردید، نمایندگان باتدها و احزاب بودند. شما بفرمایید مردم در این میانه چه نقشی دارند؟

نماینده ی پتو ساک فریاد کشید : نخبگان فقط حق دارند که حکومت را اداره کنند هرکس که شیخوخیّت و صلاحیّت مملکت داری ندارد!

باز هم سروصدا و اعتراض از گوشه و کنار بلند شد. تا این که عامّه ی مردم روی صحنه ریختند و یکی از علمایی که در میان آن ها بود، پشت تریبون قرار گرفت و بعد از مقدمات گفت : از ابتدای انقلاب تا کنون رهبران انقلاب سفارش کرده اند که مردم به علما و اهل خبره مراجعه کنند و با مشورت آنان، کاندیدای اصلح را شناسایی کنند و به او رأی دهند و مردم در سه روز آخر مانده به رأی گیری، تکلیف کار را یکسره خواهند کرد و ما آمادگی آن را داریم تا با کمک شما مردم، جبهه ای را به وجود آوریم که بدون وابستگی به جایی، به تکلیف الهی خودمان عمل کنیم و در راه آرمان های انقلاب اسلامی پایداری نماییم. مردم حاضر در صحنه سخنان او را مورد تأیید قرار دادند.  



[ دوشنبه 92/3/6 ] [ 4:20 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]
[ مطالب جدیدتر ] .::. [ مطالب قدیمی‌تر ]

درباره وبلاگ



پیوندهای روزانه

مُقیت - برای اهل خیر
درپناه عدالت-میثم میرزایی تبار
آستان مقدس اولین شهیدتاریخ ایران در اردهال
کاشان حامی
پرتال خبری کاشان
ساربان
عباس خوش عمل
دل نامه
خبرگزاری طنز بیداری
کارنامه
شهید حسن خاکی
تاریخچه نمایش در کاشان
سیّدرضای شاعر
ابیازن زادگاه من
حماسه سازان-حسینعلی حاجی

آرشیو ماهانه

شرح سدید
شعر و ادب
مجموعه طنزهای سدید
خاطره و داستان
قند پارسی و پژوهش ادبی
سینما و تئاتر
یادداشت های سیاسی
روز های خدا
دل نوشته ها
سوره ی اندیشه
آموزش و پرورش
کاشان شناسی
اخلاق و عرفان
فرهنگ بسیجی
کودک و نوجوان
دفاع مقدس

پیوندها

امام خمینی
امام خامنه ای
آثارامام خامنه ای
مقام معظم رهبری
سفیر ولایت-آیت الله نمازی
استاد میر باقری
آستان قدس رضوی
کربلا- حرمین
جریان شناسی سیاسی
وزارت فرهنگ و ارشاد
فرهنگستان ادب فارسی
کتابخانه ملی و موزه
کتابخانه های کشور
سازمان اسناد کتابخانه ملی
اسناد انقلاب اسلامی
جبهه ی فرهنگی انقلاب
دفتر تدوین تاریخ ایران
دایره المعارف اسلامی
مؤسسه در راه حق
پرتو سخن
بنیاد اندیشه اسلامی
اطلاع رسانی فلسطین
اطلاع رسانی دولت
سامد:مردم و دولت
ریاست جمهوری
مجلس شورای اسلامی
پژوهش های مجلس
قوه ی قضاییه
حوزه ی هنری
وزارت آموزش و پرورش
شبکه مدارس ایران
وزارت علوم
آرشیو صدا و سیما
خبرگزاری فارس
رجا نیوز
خبرگزاری رسا
خبرگزاری حیات
خبرگزاری جمهوری اسلامی
شبکه خبر دانشجو
خبرنامه دانشجویان
صبح قریب
خبرگزاری صراط
سازمان پانا
خبرگزاری های سیتنا
میراث فرهنگی کاشان
صراط نیوز
سپاه نیوز
تریبون مستضعفین
نشریه راه
دانشنامه دین و سیاست
فرهنگ واژگان
شهید آوینی
رحیم پور ازغدی
مهدی نصیری
حسین شریعتمداری
دکترحسن عباسی
دکتر زاکانی
حماسه سازان - حسینعلی حاجی
دکتر کوچک زاده
انجمن شاعران ایران
شاعران پارسی زبان
قیصر امین پور
میرشکاک-فردا
علی رضا قزوه
عباس خوش عمل کاشانی
پرویز بیکی
حسین قدیانی
جلال رفیع
رضا امیرخانی
توقیف سوره
وحید یامین پور
دکتر محسن پرویز
حمید عجمی
یادداشت های شبانه-بدری
کتابخانه حج
پایگاه مجلات تخصصی نور
بانک مقالات اسلامی
نصور-مقالات
جهاد دانشگاهی-مقالات
ایران داک
رشد
مردم شناسی
عماریون
تسنیم
شبستان
خبرنگاری تلویزیون
آموزه
فرهنگخانه
فرهنگ ایثار
فرهنگ انقلاب
فرهنگ شهادت
وبلاگ نویسان ارزشی
رهروان ولایت
معبر-بسیج
ارزشی ها
شهر حقوق
ذخیره خدا
فصل انتظار
سفید شهرکاشان
دسته کلید
مهدی باقری
فقیه نی ریزی
شهیدان هفتم تیر
تلنگرخانه
هم نفس
آرمان
بازنشستگی
طلبه بلاگ
برادران شهید هاشمی
فازستان
ولایتی ها
دهاتی
محمد صادق کوشکی
مثل فرهنگ
روزدهم(عاشورا)
ارزیابی آ.پ.
جشنواره ادبیات داستانی دفاع مقدس
نسرین ارتجایی
بی بال پریدن
گردشگری کاشان
رسانه فجر کاشان
یکی بود هنوزهم هست
پاتوق د.و پ.
تنهایی من
نوید شهادت
همه رقم مفت!!!!!
آشنای غریب
بوی سیب
عاشقان علی
راهی به حقیقت
سامع سوم
حاج آقا مسئلةٌ
فرزانگان امیدوار
غیر قابل انتشار
نغمه ی عاشقی
ستارگان دو کوهه
شهدای دارالمؤمنین کاشان
جبهه پایداری انقلاب اسلامی
شهید اردهال
پایگاه خبری تحلیلی برهان
فرمانداری آران و بیدگل
انهار
xXx عکسدونی xXx
روستای چشام
دکتر قدیری1
دکتر قدیری2
خبرنگار- ابوالفضل نوحی
شهیدان هاشمی
دوستانه
کانون مسجد فاطمیه شهید یه
بازگشت نیما
لنگه کفش
آبادگر-قربان ناد
جاده های مه آلود
فدایی ولایت
بسیج اسدآباد-روز قدس
مناجات با عشق
محسن شعبانی مفرد
عمارمیاندواب
ترخون
خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا
ندای دریا
تینا!!!!
حضرت آیت الله نمازی
.:: مــــهــــــدویــــــــت ::.
بلوچستان
PARSTIN ... MUSIC
تنهایی......!!!!!!
عاشقانه
ارواحنا فداک یا زینب
شهید حسن خاکی
ابیازن زادگاه من
««««««« کارنامه »»»»»»»
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
قالب پارسی بلاگ|قالب وبلاگ عید نوروز پارسی بلاگ
تور چین
ثبت شرکت | nulled mobile

سایت آوازک

عکس جدید

دیگر امکانات


بازدید امروز: 113
بازدید دیروز: 276
کل بازدیدها: 1160292

طراح قالب: آوازک

[ طراح قالب: آوازک ]
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ]