سدید کاشان

صفحه اصلی عناوین مطالب تماس با من قالب وبلاگ Feed

نمایش آیینی مناقب خوانی

 عید سعید غدیرخم ،عیدالله الاکبر ،عید امامت و ولایت مبارک باد!ونیز دهه ی امامت و ولایت را با یاد حضرت ابراهیم (ع)که بعد از مقام نبوت و پس از امتحانات بزرگ الهی به مقام امامت رسید و همه ی انبیای اولوالعزم که دارای منصب نبوت و امامت هردو بودند و همچنین ائمه ی معصومین از فرزندان و جانشینان امیرالمؤمنین(ع)که «اسلام» حیات خود را مدیون آنهاست و نایبان امام زمان(عج)از قرن سوم هجری تا به امروز در انقلاب مقدس اسلامی یعنی حضرت امام خمینی(ره) و امام خامنه ای(مدظله) را گرامی می داریم. فرهنگ امامت و ولایت همواره صدرنشین سینه های ما باد! 

                             ****************************

ادامه تاریخچه نمایش در کاشان:

8-نمایش آیینی مناقب خوانی

 

بنا به گفته ی دکتر محمد جعفر محجوب در کتاب ادبیات عامیانه ی ایران ، نخستین و قدیمی ترین شهادتی که در باب مناقب خوانی و فضایل خوانی به دست ما رسیده از عبدالجلیل رازی است.

توضیح  آن که در قرن ششم هجری ،کتابی با عنوان " بعض فضائح الروافض " بر ردِّ شیعه منتشر می شود که یک نسخه ی آن به دست امام شهاب الدین محمد بن تاج الدین که از رؤسای شیعه ی  ری است، می رسد.و او آن را برای عبدالجلیل رازی ارسال می کند. عبدالجلیل با شواهد و مستندات محکم و متقن ، برای هر جمله ی آن جواب می نویسد و کتاب خود را "بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض" نامگذاری می نماید و چون این عنوان بسیار دراز بوده است، در عرف عام به "النقض" معروف می شود. این اثر ارزشمند، ما را در فضای فکری قرن 6هجری قرار می دهد.یکی از فواید بسیار فراوان این کتاب ، خبری است که درباره  مناقب خوانان می دهد، ازجمله بیان می دارد که در ری و قزوین و قم و کاشان و آبه[ساوه] و نیشابور و سبزوار و جرجان و بلاد مازندران، فضایل و مناقب امیرالمؤمنین علی علیه السلام و امامان شیعه خوانده می شده است. دکتر محجوب چنین می گوید:

" گویا شیعه عقیده داشتند که در حقّ ابوطالب مناقبی زبان بریده[ به دست خاتون سعید سلقم بنت ملک شاه  زن اسفهبدعلی، فرمانروای ساری] معجزی اتفاق افتاده است؛ چه عبدالجلیل در باب وی گویدخواجه ی سنّی بایستی که فراموش نکردی که همان شب(ابوطالب مناقبی) علی مرتضی را به خواب دید که زبان در دهان او کرد و حالی به قدرت حق تعالی زبان وی درست و نیک شد و تا چهل سال بعد از آن تاریخ در ری و قزوین و قم و کاشان و آبه و نیشابور و سبزوار و جرجان و بلاد مازندران به زهد و توحید فضایل و مناقب می خواند.(به نقل از: النقض ص78).

غرض آنکه مناقب خوانی پیش از قرن ششم در کاشان اجرا می شده است؛ زیرا کتاب النقض عبدالجلیل رازی در نیمه ی قرن ششم هجری( اواخر قرن دوازدهم میلادی) تألیف شده است. هم او تصریح کرده است که مناقب و فضایل خواندن قاعده ای نو نیست و سابقه ای قدیم دارد.

مناقب‌خوانان افرادی بودند که در شهرها می‌گشتند و در اماکن عمومی به ذکر مناقب ائمه و برخی از صحابه با نقل اشعار و نثرهای ادبی می‌پرداختند. به دلیل تأثیر زیاد این جنبش فرهنگی ادبی در جلب مردم و زنده نگه داشتن فرهنگ تشیع، مناقب‌خوانی از اهمیت فراوانی برخوردار است. با نگاهی به تاریخ سیاسی آل بویه و سلجوقیان و بررسی وضعیت فرهنگ ادبی جامعه و سپس وضعیت فرهنگی ادبی شیعیان در دو دوره مذکور معلوم می‌شود که شیعیان با شناخت خوب از اوضاع زمانه خویش و بهره‌گیری از نیروی فکری هنری خود ابزار فرهنگی مناسب و قدرتمندی را برای ترویج و بقای مذهب و در واقع برای مبارزه مثبت به کار گرفته‌اند که تأثیر و استقبال مردمی و رشد و گسترش آن،  گواه این سخن است. بررسی روند مناقب‌خوانی در این دوره نشان می‌دهد که این گروه در ایجاد شور و امید در شیعیان و نهادینه کردن فرهنگ و آداب تشیع و نیز جذب دیگر گروه ها موفق بوده‌اند.

مؤلّف النقض همچنین به معرفی مناقب سرایان بزرگ می پردازد. وی در جواب مدعی که گفته است: بنای مذهبشان بر شعرک های رکیک مغازی ها می باشد" ، او را چنین دست می اندازد:

                    شکر ایزد که ما مسلمانیم        نه ز قمّمیم و نه ز کاشانیم

کجا اشعار و ابیات بزرگ در چشمش آید، چون شعر کسایی و اسعدی و عبد الملک بنان معتقد و خواجه علی متکلم و... امیر قوامی و قائمی، و معنی هر بیتی را بهای جهانی سزد؛ و توحید و زهد و مناقب را دشمن ندارد مگر فلسفیِ اباحی خارجی!....

آقای محجوب نتیجه می گیرد: مناقبیان و فضایلیان در بازار ها می گشته و فضایل و مناقب می خوانده اند. در این ضمن هواداران هریک از دو گروه از شیعی و سنّی بر ایشان گرد می آمده و ایشان را چیزی می داده اند. نیز ممکن بوده است که این خوانندگان از این راه به شهرتی برسند.

مناقب خوانان کاشانی از جمله اشعاری که می خوانده اند این قصیده ی  معروف کسایی مروزی بوده است که متأسفانه امروز چهار بیت آن در اختیار ماست ، زیرا دیوان کسایی از میان رفته است، و اشعار ی که امروز در اختیار ماست، از منابعی نظیر النقض فراهم آمده است:

مدحت کن و بستای کسی را که پیامبر /  بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار

آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد /جز شیر خداوند جهان، حیدر کرّار

این دین هدی را به مَثَل دایره ای دان   /  پیغمبر ما مرکز و حیدر، خط پرگار

علم همه عالم به علی داد پیمبر    / چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار...

یکی دیگر از مسایل جالب توجه در مناقب خوانی که به وجه نمایشی آن قوّت می بخشد، آداب و ترتیب آن، و آراستگی سر و وضع مناقب خوان است. در دو صحنه از سه صحنه ی مناقب خوانی ابومسلم نامه، گوینده نخست با دقّت ، وضع لباس پوشیدن و آرایش و وصله های جنگی مناقب خوان را شرح می دهد:

"سیّد قحطبه، بر باد پایی سوار( وصف اسب او)، عمودی چهل من در سر دست، و عمامه ی علم بر زیر سر بسته و دستارچه ی قصب زربفت بر آن پیچیده...در صحنه ی دیگر- مناقب خوانی ابو مسلم- وی جامه ی سیاه پوشیده و درّاعه ی سیاه، خلعتی که در زندان دمشق از ابراهیم امام دریافت کرده بود، به بر کرده بر کرسی می رود و مناقب خوانی می کند. در صحنه ی سوم که مناقب خوانی محمّد اسماعیل سر برهنه ی خوارزمی است، گوینده به جای توصیف او، که لباس و خلعت مناسبی نداشته است، آرایش ابومسلم را توصیف می کند: علم دولت آل محمّد بر سر او داشته بودند و عمامه ی رسول بر گِرد دستار سیاه خود بسته و در میان لباس ، جامه ی امام محمّد باقر پوشیده و تیغ امام حسین حمایل کرده و مصحف امیر از گردن آویخته و تبر آب رنگ آتش بار بر گردن نهاده...الی آخر.... . این توصیف ها به هیچ روی تصادفی نیست. مناقب خوانان می خواسته اندکه در نخستین نگاه، هیأت آراسته ی آنان شنونده را تحت تأثیر قرار دهد.. .


نکته دیگر در مورد مناقب خوانی ، آن است که این هنر آیینی همچون تعزیه و مقتل‌خوانی، سقا‌خوانی
 و مرثیه‌خوانی و روضه خوانی توانسته است، ردیف و دستگاه  موسیقی  ایرانی را حفظ کند  و به دست آیندگان بسپارد، به قول دکتر محجوب : مدت های مدید، موسیقی ایرانی را روضه خوانان و تعزیه گردانان در بین خود نگاه داشتند و از پدر به فرزند انتقال دادند. در آن روزگار نه نت بود و نه دستگاه ضبط صوت و فیلم برداری و سایر وسایل..(ادبیات عامیانه ی ایران، ص212)یعنی همین گروه های نمایش آیینی بودند که با لحن و سبک آوایی خود، آن میراث گران ارج را به هنرمندان موسیقیدان امروزی تحویل دادند.

 



[ چهارشنبه 90/8/18 ] [ 6:1 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

روز عرفه پربرکت باد ! عید بزرگ قربان مبارک باد!

این روزها قابل توصیف نیستند، شاید با زبان شعر بتوان به پلکان اول آن دست یافت. پس روز عرفه هرچه بیش تر پربرکت باد و عید سعید اضحی(قربان) هرچه فراوان تر مبارک و پر نور باد! بدین مناسبت چند دوبیتی تقدیم می شود:

         پروردگارا

تو خیر مطلقی ! ما را دعا کن !

به درد و رنجِ عشقت مبتلا کن!

شکـوفـا کن دل پژمـرده ای را

به محراب دعا، دردش دوا کن!

                 تیر دعا

نماز است و عروج و چشم یاری

دعـا شد تیر و من مـرد سواری

کــمان قامتم پیـش رخ دوسـت

چو صیادی که می گیرد شکاری.

          رهایی

مرا با تیغ عشقت سرنگون کن

ببند و در سـیه چـال جنون کن

رهـا کن مرغ فکـرم،زآب و دانه

مرا از بند خود، با غم برون کن!

      معراج

نماز و عطر و آن ماه بهاری

بود رمــز حیات و ماندگاری

لب لعل خـــــدا و  آن تبسّم

به معراج شهادت داده یاری.

    غم عاشق

دل عاشق ندارد باکی از غم

طلا ی خالص و این آتش کم؟!

مــرا هجـر رخ آن مـاه کنعـــان

شده داغی به دل، پیوسته همدم

   عشق و امید

 ز هجر روی آن ماه دل افروز

دلم دارد حکایت های جانسوز

وجودش معنی عشق و امید است 

جهان بی او ، نمی ارزد به یک روز.

    جاده ی لاله ها

سراپایم چو شعله بی قراره

  سر راهش دلم در انتظاره  

سحرگه چون نسیم از پیش ما رفت

  به هرجا پا نهاده لاله زاره !

در انتظار پیک عشق

الا ای قاصد شهر محبت

 اگر دیدی نگارم را به غربت

بگو وقت سحر پیکی فرستد

 نگشته گر ملول از ما ز صحبت.

      جغد فتنه

هـزاران جغـد فتنه در سـواحـل

بسی کـفتارهـا، در لانـه غـافـل

خطر در بیخ گوش ماست، ای دل

شدیم چون کبک، سردر برف و در گِل!

     آتش عشق

بسیجی آتش عشق است سوزان

بسیجی شعله ور با عشق یزدان

بسیجی خیـبـر از "مـرحب" بگیرد

کــند کـاخ ستـم با خـاک یکـسان.



[ یکشنبه 90/8/15 ] [ 1:52 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

چشم و چراغ عالمیم

                                                              مدتی این مثنوی تأخیر شد / مهلتی بایست تا خون شیر شد.

مشغله های گوناگون، از جمله فرا رسیدن ماه مهر و اشتغال به تدریس، سبب شد که این مجموعه، از طراوت و شادابی به روز بودن فاصله بگیرد.اکنون نیز که دوباره حرکت خود را از سر می گیرد، شعری را تقدیم می کند که در سال 1359سروده شده است. در هر حال فرزند خلف من بنده است که زیارت دوباره اش ،خاطرات دوران نوجوانی و جوانی ام را زنده می سازد. در قالب دوبیتی های به هم پیوسته سروده شده است و بیانگر تحولات انقلاب اسلامی در آن دوران است، گویی که هرلحظه انقلاب نو به نو از راه می رسد و ما را به فطرت الهی خودمان متوجه می سازد:

                   چشم چراغ عالمیم!

 

 ای کاروان ! ای کاروان !              آهسته رفتی یک زمـان

 بـودی بدون ســاربـان               خون شد دل پیر و جوان.

 

 بُــردند دزدان دغــــا                 بی گفت و گو و بی صدا

یک کشتی از آیینه ها                بیرون زِ خاک پاک مــــــا.

 

چون گام ها آهسته شد               بال پرستو خسته شد

هرکس به سویی شد روان          راهِ حقیقت بسته شد.

 

آفت به جان غنچه ها                    پروانه ، بی بال و رها

تقصیر ما شد جملگی                کـــــــز آسمان آمد بلا.

 

در تنگـــــنای زندگی                    وامانده از سازندگی

فریاد کردیم عاقبت:                      ما را نشاید بردگی!

 

آمد خروش از مرغ شب:           برخیز و خنجر کن طلب

در نزد پیــــــــرِ عاشقان              همّت بجویید و طَرَب.

 

باید هم اینک جان شوی       بادوست هم پیمان شوی

هم رنگِ چشمِ آسمان           در وادی ایمـــان شــوی

 

اندیشه کن در کار خود           عنقای حـق کن یار خود

برخیز و در کشتی نشین          بـا حیــــدر کـــرّار خود

 

باید درون را بنگــــری               از مال و از جان بگذری

طرحِ نوینــــــی آوری              بـرخـود نمــایی داوری.

 

اندیشه دارد این جهان                دریاب این ســرّ نهان

کن ارزش خود را بیان                در بحـــرِ مــوّاج زمان

 

امروز باهم همدمیم                 چشم و چراغ عالمیم

بیـــرون ز ایّام غمیم                 زنجــیر آسا محکمیم.

 



[ چهارشنبه 90/8/4 ] [ 12:33 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

طنزاجتماعی - بالانس دانشجویی

 

بالانس دانشجویی

کلاغ قصه گو

یکی بود ، یکی نبود، غیر از خدا دانشگاه بود. فصل تابستان داغ سپری می شد. شهریور ماه به همه ی جویندگان دانش لبخند می زد. جوان فلک زده ای وارد دانشگاه شد تا ثبت نام کند که مدرک بگیرد که شغلی دست و پا کند که همسر بگیرد. همه جا فلش و علامت و پرده زده بودند تا بی دغدغه و تپش قلب به محل ثبت نام برسد.او وقتی رسید که صف کیلومتری بسته شده بود. چند ساعت مگس پرانی کرد تا بلکه نوبتش برسد، سرانجام خسته شد ، ساک مسافرتی اش را توی صف گذاشت و به نفرپشت سری سفارش کرد که از آن مواظبت کند تا نوبتش همچنان محفوظ بماند. به بهانه ی کار ضروری از جمعیّت فاصله گرفت. در جای دنجی کنار باغچه و زیر سایه ی درخت، نیمکتی پیدا کرد. رویش دراز کشید و چشمهایش را بست. امّا خوابش نبرد، زیرا دو تا کلاغچه بالای سرش روی درخت ، هی ور می زدند.گوش هایش را تیز کرد تا بلکه از حرف هایشان چیزی سر در بیاورد. دید آن یکی به این دیگری می گوید: "این جوان اگر به توصیه های کتاب پدربزرگ ما گوش کند ، نانش توی روغن است."

 بعد این دیگری به آن یکی می گفت: "تازه از آن نخبه های روزگار هم می شود. "کلاغچه کوچک تر با اصرار از خواهر بزرگ ترش خواست تا آن سه تا توصیه ی اوّلی را  برایش بخواند. خواهر بزرگ تر کتاب قدیمی پدر بزرگ را باز کرد و شروع به خواندن کرد:     

توصیه ی اول : به دنبال حلّ مسأله ی دیگران باشید !

یکی از ویژگی های دانشگاه غرب مالیده این است، که آدمی را درست می برد وسط حصار حلزونی ، و در گوشه ی فردیّت، زمین گیر می کند وبا آموزش و پژوهش هایی که هیچ ربطی به حیات و ممات مردم ندارد، به عالم خلسه می کشاند.از حالا یاد بگیرید که  مسأله  و طرح موضوع پژوهشی تان ، آن ور آبی باشد، تا خوش خوشان همان دیگران بشود. همان هایی که برای تربیت پژوهشگر و متخصص ما، یک ریال خرج نمی کنند ولی تا دلتان بخواهد، گُرّوگُر دعوت نامه می فرستند و لی لی به لالایمان می گذارند. تغاری بشکند، ماستی بریزد، جهان گردد به کام کاسه لیسان. خدا را شکر کنید که این سنّت حسنه ی انگلیسی و آمریکایی هم درحال جمع شدن است؛ زیرا به برکت اینترنت و رسانه ، راه های مقرون به صرفه تری هم  برای غارت علمی ما پیدا شده است. از این پس شما می توانید بنشینید و فکر کنید و پژوهش نامه بنویسید و با یک ایمیل ،البتّه، به ثمن بخس، به مشتری های آن ور آبی بفروشید و حالش را ببرید. در داخل هم همین تراوشات ذهنی شما را می قاپند و بابتش جایزه می دهند . بعید نیست ، به همین راحتی ، چهره ی ملّی هم بشوید.اما چون کارتان بومی این ولایت نیست ، در موزه ی کتابخانه ها و در دفتر کار پیشکسوتان به نمایش گذاشته می شود و پزش را می دهند.گرچه در فرهنگ ما ، علم و دانش به همه ی افراد بشر تعلّق دارد. ولی آن ور آبی های لامذهب ، قدر پژوهش های علمی را می دانند ، و آن را  دو دستی در انحصار خودشان نگه می دارند ، و بعد هم بزرگواری می کنند و منّت می گذارند و با سرکیسه کردن ما و دیگرملّت ها ، گوشه ای از چهره ی ماهش را  نشان می دهند.تا شیدا شویم و برای همیشه از تعجّب، دهانمان برای دیدارش هاج واج، باز بماند.حالا که ما خودمان هیچ مسأله ای نداریم و هیچ کس هم دلش به حال تولیدات علمی نمی سوزد و مدیریت رساله و پایان نامه وجود ندارد، پس شما هم زرنگ باشید و مسایل مبتلا به دیگران را حل کنید.مطمئن باشید ، هیچ زمینه ای برای بومی سازی موضوعات پژوهشی وجود ندارد. خیالتان راحت ! آن قدر برای همان دیگران تولید علم کنید تا اینکه رویشان کم شود، یا مثل بعضی از دانشجویان فعلی ، در خیال مهاجرت به آن طرف آب باشید. از قدیم هم گفته اند که مرغ همسایه غاز است !

کلاغ قصه گو2

توصیه ی دوم: گروهی کار کنید ولی سرتان را باند پیچی نکنید !

از یکی می خواهند تا در مورد ذرّات هسته ای صحبت کند.  پاسخ می دهد: ببخشید معذورم ! زیرا این سؤال شما به ده تا انیشتین احتیاج دارد. خب وقتی توصیف یک ذرّه این همه دشواری دارد، حالا بگویید ببینم، این روزگار هم  جایی است که آدم ، انفرادی عمل کند!؟ وقتی در سیاست ، کار باندها پیش است ، زمانی که کارتل ها و تراست ها و بازارهای مشترک ، با بند و بست اقتصادی کارشان را به جلو می برند، هنگامی که در اندیشه و فلسفه بافی ، حرف اوّل را حلقه ها و کیان پرست ها می زنند؛ دانشجوی موّفق به کسی می گویند که دو واحد «باندشناسی » را در عالم خلوت خود،پاس کرده باشد. یا دست کم دو واحد« خط شناسی » را مطالعه و تجربه کرده باشد. اگر می خواهید راه صد ساله را یک شبه بپیمایید ، گروهی  کارکنید ، به باندها وصل شوید، در زمان ما کالای باندی به وفور یافت می شود. از تجربه ی دانشجویان پیشکسوت استفاده کنید. خیلی ها یک نخ سبزی به دستشان بستند و لیچار بار نظام اسلامی کردند و اپوزیسیون شدند و به راحتی مدرک نخبگی گرفتند و صاحب گرین کارت بین المللی شدند.   به منافع شخصیّه بیندیشید و روزی صدمرتبه این ذکر را تکرار کنید " گور پدر همه ! می خواهم سر به تن هیچ مسلمانی نباشد ! بزن چهچه بلبل که خرت بگذرد از پل " سپس برای به دست آوردن مدرک نان و آبدار دانشگاهی ، هزار راه نرفته را باز هم نروید و میان بُر بزنید و جادّه خاکی بروید، به این و آن التماس کنید و نمره بگیرید و یا تهدید کنید و نمره بگیرید. اما آن دانشجویی که می پندارد« خط » همان فکر و اندیشه و جهان بینی است و دنبال « خطِّ سرخ محمّد و آل محمّد(ص) است »همان بهتر که گرفتار اخم و تخم دوست و دشمن شود. تا پایان تحصیل به ارتجاع و تنبلی و خرفتی متّهم گردد. همان مقدار اطلاعات و راهنمایی هایی که به نخ سبزی ها داده می شد ، از این آدمی که حبِّ حماقت خورده است و دنبال دین و آیین یک مشت مردم پاپتی افتاده است، دریغ می گردد.باید آن قدر توی سر این دانشجو بزنند تا حسابی باند پیچی شود و یا اینکه دست ها را بالا بگیرد و باندباز شود!

کلاغ قصه گو3

توصیه سوم : تا می توانید، کتاب بخورید !

تاگور شاعر و نویسنده ی هندی گفته است: " کِرمِ کتاب ، پیش خود خیال می کند، انسان باید خیلی احمق باشد که کتاب نمی خورد ! " حالا بنده هم می گویم ، همه ی خوردنی ها در کتاب است ، امّا بعضی حرصش را می خورند تا آن را خوردنی کنند، و بعضی دیگر هم  از محل فروشش بار خود را می بندند و بخور بخور راه می اندازند. در ایّام قدیم ادبا کتاب می نوشتند و عامّه مردم می خواندند. امروزه عامّه ی مردم کتاب می نویسند و هرکسی آن را می خواند.برخی کتاب ها را باید چشید ، بعضی را باید بلعید، و معدودی دیگر را باید خوب جوید و هضم کرد. امّا من از کتاب بومی متنفرم . زیرا فقط این را به ما می آموزد که از چیزهایی سخن بگوییم که چیزی از آن ها نمی دانیم.من جای شما باشم دنبال کتاب های آن طرف آبی  می روم، زیرا تجربه ی خود من این است  که وقتی آن ها را به دست می گیریم ،همین طور یکریز می خندیم و سرانجام هم با خودمان می گوییم : " باید یک روز بخوانیمش."من خودم درتمام عمرم فقط یک کتاب خارجی خوانده ام و آن سپید دندان بود.این کتاب چنان خوب بود که دیگر زحمت خواندن هیچ کتاب خارجی را به خودم ندادم. شما برای رضایت دل استاد هم که شده است تا می توانید کتاب آن ور آبی را بخوانید و ترجمه کنید و در اختیار استاد بگذارید تا هنگام تنظیم مقالاتش یک نیم نگاهی هم به آن بیندازد زیرا در سرزمین ما پول توی ترجمه است .همین!

وقتی کلاغچه ی بزرگ توصیه ی سوم را تمام کرد. دانشجو خوابش برده بود و توی خواب با سوسک های خوابگاه دانشجویی،  شعر "خاله سوسکه و درد پدرم ، من که از گل بهترم " را تمرین می کرد. او می خواست بالانس بزند و راه خود را پیدا کند .این بود که قصّه ی ما به سر نرسید...



[ چهارشنبه 90/6/30 ] [ 6:36 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

تاریخچه نمایش در کاشان(7)فرات خوانی

7-گروه نمایشی فرات خوانی

فرات خوانی ، نمایشی آیینی است که تا به امروز،  با دو نوع کارکرد، به حیات خود ادامه داده است: شکل اولیّه ی آن که در کنار دسته های عزاداری به وجود آمده و با آواز خوش تک خوان و همراهی گروه با حزن و اندوه در دستگاه دشتستانی اجرا شده است.

این شیوه هنوز در کاشان و ‌مناطق خشک کویری آن مرسوم است، بدین ترتیب که خواننده ‌اشعاری را برتصویر آب فرات می‌خواند، به طوری که واقعه غم انگیز کربلا را در ذهن تجسم می‌کند  .

شکل دیگر فرات خوانی ، نمایش آیینی  تعزیه است.

سیّاحی ( از دیار غرب ) به نام پتروس بدیک ( Petrus Bedik  ) که در دوران سلطنت شاه صفی دوم 1629-1642 میلادی (1308 – 1052 ه.ق.) به ایران آمده ، در سفرنامه ی خود به تعزیه یا نمایش " آب فرات " اشاره کرده است. (  عنایت الله شهیدی ، پژوهشی در تعزیه و تعزیه خوانی ،دفتر پژوهش های فرهنگی ، 1380، ص 81 و ص 91 ، به نقل از :مسعودیه ، موسیقی تعزیه ، ص 10).

در نظر داشته باشید که " تعزیه به احتمال نزدیک به یقین از ترکیب و تحوّل مراسم و سنّت ها و نمایشواره هایی چون روضه خوانی ، نقّالی، فضایل خوانی ، شبیه سازی در دسته ها و نظایر آن پدید آمده است" (همان منبع، ص71 ) .

یک افسر انگلیسی به نام ویلیام فرانکلین در سال های 12.1 و 12.2 هجری قمری در دوره ی زندیه در ایران بوده است.وی در مورد تعزیه و نمایش فرات خوانی نوشته است: ... هر روز قسمتی از ماوقع کربلا توسط افرادی که برای این منظور انتخاب شده اند ، نمایش داده می شود. شمایل و تصاویری نیز وجود دارد که توسط دسته ها حمل و به محلات مختلف برده می شوند و در بین آن ها تصاویری از رودخانه ی فرات که آن را " آب فرات " می نامند ، دیده می شود(همان منبع ، ص 79 ).

بعضی از پژوهشگران نمایش های آیینی درصحّت و سقم گزارش ویلیام فرانکلین تردید کرده اند ، از جمله پرویز ممنون گفته است: " گزارش فرانکلین از شیراز حاوی  معرّفی دو تعزیه است : یکی " آب فرات " که نمایش زد و خورد بین دوستان امام و سپاهیان یزید است و ارزش نمایشی چندانی ندارد و دیگری تعزیه ی " عروسی قاسم " که کیفیت والایی را صاحب است( نخستین تعزیه ها در ایران ، مجلّه ی رودکی ، سال دوم ، 14 آذر ماه 1351 ، ص 22 ). حال آنکه این دسته از پژوهشگران لازم است ، پیش از تشکیک در صحّت و سقم  این نوع گزارش ها ، به زادگاه اصلی نمایش های آیینی مراجعه نمایند. کیست که نداند که پس از ورود اسلام به ایران ، طی قرن های متمادی تا قبل از ظهور سلسله ی صفوی ، تنها چهار منطقه ی شیعی در ایران وجود داشته است: قم و کاشان و سبزوار و نیشابور، البته شهر مرو هم جمعیّت قابل توجهی شیعه داشته است که چون از مام وطن جدا شده است، در این حساب نیامده است. و چون تعزیه، خاستگاهی عاشورایی دارد. بنابراین شیعیان ، پدیدآورندگان هنر تعزیه به شمار می روند و مبدأ آن را از دوره آل بویه دانسته اند. به گفته ی همه ی پژوهشگران تعزیه ، کاشان یکی از جایگاه ها و خاستگاه های اصلی تعزیه در کشور است. همان طور که گفتیم نمایش ها ی آیینی با دسته های عزاداری آغاز شده  و با تعزیه به کمال رسیده است . و امروز خانواده ی حیاتی میراث دار آیین فرات خوانی در کاشان است . آقای حیاتی شاعر خوش ذوق کاشانی، در نزدیکی پلّه های بازار گذرنو مغازه ی عطّاری دارد، در سنّ کهولت هنوز با خانواده در همایش های سوگ ومویه که از طرف اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی کاشان ، برگزار می گردد، شرکت می کند و به فرات خوانی می پردازد.



[ شنبه 90/6/19 ] [ 4:48 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

تاریخچه نمایش در کاشان 6-پیش خوانی

6 - نمایش آیینی پیش خوانی:

پیشخوانی یکی دیگر از نمایش های آیینی کاشان و مناطق روستایی آن است،که شکل خواندن آن شبیه سقاخوانی است، ولی محتوای شعری آن تفاوت دارد. اصطلاح پیش خوانی در منطقه ی کاشان دو کارکرد متفاوت از هم دارد:

 یک نوع آن مجموعه ترانه ها و تصانیفی است ، که به صورت تک خوانی یا گروهی در ابتدای نمایش تعزیه اجرا می شود و هدف آن است تا حس لازم را در تماشاگران برانگیزد و آنان را برای پذیرش مطالب، آماده نماید. این نوع پیش‌خوانی‌ از لحاظ سبکی ، خود به دو گروه عمده تقسیم می‌شود:

 یک گروه که بی‌کم و کاست از تصنیف‌های موسیقی ردیفی و کلاسیک ایران برداشت شده‌اند. این گروه از نغمات چه از نظر شعر و چه از نظر فرم و ساختار نغمه منطبق با سبک و فرم‌های تصنیف‌های به‌جا مانده از دوران مشروطه است.توجه به تصنیف‌های بازمانده از دوره مشروطه یا بازسازی‌هایی که براساس آن ها صورت پذیرفته و به ویژه آثار به‌جا مانده از دو تن از برجسته‌ترین تصنیف‌سرایان و تصنیف‌سازان ایران یعنی عارف قزوینی و علی‌اکبر شیدا نشان می‌دهد که کار آن ها با نمونه‌هایی از پیش‌خوانی‌های تعزیه مطابقت دارد. مطالعه در چند نمونه از اشعار تصنیف‌های منتسب به دیگر ترانه‌سرایان دوره قاجار و اوایل پهلوی اول مشخص می‌سازد که شاعران و نسخه‌نویسانی همچون میرعزای کاشی، میر ماتم کاشی، مدیحی، شهپر، رضوانی و... اشعاری براساس آهنگ تصنیف‌های پیشین و در انطباق کامل با آن ها سروده‌اند.

گروه دوم قطعاتی است که به نوعی تحت‌تاثیر موسیقی جدید قرار دارد.

کارکرد دیگر پیش خوانی ، مربوط به آیین سوگ و مویه  می شود که در روستاهای کوهستانی کاشان و نطنز، نظیر وش ، ابیانه ، هنجن اجرا می گردد. این نوع سوگ و مویه در کاشان ، با عنوان چاووش خوانی شناخته می شود و در مناطق کویری با آیین فرات‌خوانی مطابقت دارد. و هرسه اصطلاح ، کارکرد یکسانی دارند.

شکل خواندن پیش خوانی شبیه سقا خوانی است ، تفاوتی که دارد در درونمایه ی شعر است در اشعار این آیین، شخص پیش خوان در سوگ  امام حسین (ع) به طبیعت متوّسل می شود و در نزد او به مویه می پردازد.

به طور مثال می گویند : ای فلک حیف از حسینم ، ای زمان حیف از حسینم ، ای آسمان حیف از حسینم . در این اشعار، طبیعت جاندار و دارای شخصیت است. گویی که آن ها درد دلشان را می شنوند و در این اندیشه اند که فلک یا زمانه صدایشان را به گوش نور مطلق که همان خداوند الرحمان الرحیم است می رسانند .

قدمت و پیشینه لحن و موسیقی خوانش این پیش خوانی ها به دوره ناصری برمی‌گردد؛ آهنگ‌هایی که تصنیف‌های معروفی مانند مرغ سحر، موسم گل، چهره به چهره و نور دیده بر‌اساس آن ها ساخته شده‌اند.
ثبت و مقایسه اشعار تصنیف مرغ سحر منسوب به بهار و اشعاری که نسخه نویس کاشانی یعنی مدیحی ارمکی کاشی براساس آهنگ این تصنیف و جهت پیش خوانی مجلس تعزیه «شهادت امام» سروده است، به
  آسانی سهم و جایگاه تصانیف سنتی را چه از نظر آهنگ و چه از نظر اشعار برای ما آشکار می سازد.

 



[ شنبه 90/6/12 ] [ 3:9 صبح ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

گزارش عینی روز قدس تهران

روز قدس

...و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجاً...

روز قدس امسال با سال های گذشته بسیار متفاوت بود،


      اوّل آنکه جهان اسلام در پاره ای از نقاط مثل تونس و مصر و یمن و لیبی توانست، آسوده و فارغبال از مزاحمت ها ی طواغیت،به صورت گسترده در راهپیمایی روز قدس شرکت کند.

       دوم آنکه رژیم اشغالگر قدس به سبب اختلافات و مشکلات داخلی، دچار چالش جدّی شد و برای سر پوش نهادن بر این گرفتاری خود، مثل سگ هار، به جان غزّه افتاد تا بلکه بتواند بیماری لاعلاج خویش را درمان کند، و این نیز موجب بیداری بیش تر مردم شد، و بر بی اعتباری این رژیم جعلی افزود. و فضای ضدّ اسراییلی را اوج داد، و راهپیمایی ها را باشکوه تر کرد.

     سوم آنکه،  حضرت امام خامنه ای،مدّ ظله العالی، چند روز پیش از روز قدس ، بر نکته ای اشاره داشتند که در فرهنگ اسلامی ما کاملاً شناخته شده است و آن موضوع امنیت ملی است.توصیه ی معظّم له مبنی بر اینکه هرکس با حضور خود در راهپیمایی روز قدس ( به تعبیر من ) ضریب امنیتی را بالا می برد...سبب شد تا هر کس، این توصیه را به عنوان واجب عینی تلقّی کند و با شرکت در راهپیمایی، بر عظمت آن بیفزاید.

    مطلب چهارم هم این است که در روز قدس سال 88 عدّه ای سیاسی کار و گروهی فریب خورده ، با شعار " نه غزّه نه لبنان / جانم فدای ایران " قاطی جمعیّت مردم شدند، تا ارزش های انقلاب را به بیراهه سوق دهند، و این رسوایی و خبط و خیطی دشمن ، باعث شد تا عدّه ای به خود آیند و صف خود را از فتنه گران جدا نمایند و نیز احیاناً اگر کسانی بودند،  که به خاطر گرمای هوا و زبان روزه ، حضور در این مراسم کلیدی و انقلابی را به تأخیر می انداختند و یا بی اعتنا از کنار آن عبور می کردند، با جدّیت و احساس مسؤولیّت بالا در این راهپیمایی شرکت  نمودند.

   نکته ی پنجم، با وجود گرمای شدید ِهوا، مردم گروه گروه وارد میدان انقلاب و خیابان های اطراف دانشگاه تهران شدند و با همه ی وجود ، شعار دادند. و مراسم با نظم و دقت، کار خود را انجام داد.بدین ترتیب که:
ابتدا در ساعت 12 قطعنامه ی راهپیمایی قرائت شد . سپس رئیس جمهور به ایراد سخنرانی پرداختند و به موضوعات بسیار مهمّی اشاره کردند؛ از جمله اینکه اولویت کار مقاومت فلسطین، باید تشکیل حکومت باشد، زیرا در مذاکره برگ برنده به دست رژیم اشغالگرقدس می افتد و با عملیّات ایذایی و فرسایشی و طولانی کردن کار مذاکره ، سبب خستگی مردم و رزمندگان می شوند و از طرفی این رژیم نیز می تواند خود را بازسازی کند .
بعد مجری مراسم با دادن دو خبر:
یکی اینکه آمریکا با حذف نام منافقین از لیست گروه های تروریستی ؛ پول و امکانات فراوانی را در اختیار آنان قرار داده است تا به ترور و آدمکشی خود ادامه دهند و اخیراً نیز دعوت نامه ای برای اعضای سازمان به کشور های مختلف اروپایی فرستاده و دعوت کرده است تا علیه نظام اسلامی در آمریکا راهپیمایی کنند.و در قبال این کار، دستمزد قابل توجهی دریافت دارند و از تعطیلات دو هفته ای با همه ی امکانات در بهترین هتل ها و کنار دریا استفاده کنند.

خبر دیگر اینکه وزارت بهداشت غزّه اعلان کرده است که اسراییل در حملات اخیر خود از سلاح های ممنوعه استفاده کرده است. عوارض این موشک ها و بمب ها و گلوله ها این است که حرارت فراوانی را به بدن فرد مجروح منتقل می کند و به طور ناگهانی میزان آب بدن رو به کاهش می رود و چشم ها از حدقه به بیرون پرتاب می شوند و بدن دچار تاول و سوختگی شدید می شود و مرگ فرد مجروح، با شکنجه ی فراوان قطعی می گردد. تلاش پزشکان نیز برای مداوای این مجروحان به نتیجه نرسیده است.در واقع اسراییل نسل کشی و سلاّخی جدیدی را راه اندازی کرده است.

به دنبال این دو خبر، مردم با خشم و عصبانیت فراوان و در عین حال همراه با معرفت، شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل را فریاد کردند.

سرانجام حضرت آیت الله حاج سیّد احمد خاتمی به ایراد خطبه های نماز جمعه پرداختند و با ارائه ی تاریخچه ی مختصری از مراحل شکل گیری رژیم اشغالگر قدس، جنایت های اسراییل را برملا کردند. اشاره کردند که اسراییل در سال 1318 بر مردم فلسطین تحمیل شد و تا چهل سال کار را به جایی رساندند که شعار از نیل تا فرات را سر دادند و حتی مدعی بخش هایی از شهر مدینه  و قسمت هایی از ایران شدند. و در سال 1348 هم این کشور جعلی را در سازمان ملل به ثبت رسمی رساندند. و اگر انقلاب اسلامی اتفاق نیفتاده بود، امروزچیزی به نام فلسطین وجود نداشت.

پس از برگزاری نماز جمعه، مردم باز هم با شعارهای کوبنده، خشم و انزجار خود را از استکبار جهانی اعلام داشتند.



[ شنبه 90/6/5 ] [ 9:20 صبح ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

فزت و رب الکعبه

 

 

در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.

هرکس به کسی نازد، ماهم به علی نازیم

شهادت جانسوز مولی الموحّدین امیر المؤمنین علی علیه السّلام
تسلیت باد!

آن بزرگوار را که واسطه ی فیض الهی است، به شفاعت می طلبیم
تا بهترین سرنوشت ما در این شب های مبارک قدر رقم بخورد.

 علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

  که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را

 دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را...



[ شنبه 90/6/5 ] [ 9:10 صبح ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

غزل آرامش

                                        غزل آرامش

در دایره ی هستی، جویای دلآرامم

                  از چشمه ی خواهش ها ،لبریز شده جامم 

با چشم پر از شبنم، با دست پر از خواهش

                            با صبر و شکیبایی، در مأمن اسلامم

باسینه ی درد آلود،تا عرش دعا رفتم

                            عشق آمد و زد زانو در پیش رخ نامم

همراز شدم با گل، همگام شدم با یار

                 کی طاقت مهجوری؟ وصلش همه فرجامم

ای خالق شهد و مُل ، ای روح لطیف گل

                                 ای مایه ی آرامش، آرام کن آلامم

ای آبی دریاها، وی لاله ی صحراها

                                  یاد تو وچشمانت، شیرینی ایّامم

 ذرّات وجودم را ، آمیخته ای با مهر

                             تا خاک و گِل ِ دنیا، شیرین نکند کامم

من غرقه به دریایت، گه محو تماشایت

                            تو مهر و مه و اختر ، آیی به سر بامم

" فرهنگ " اگر نوشد، از چشمه ی پاکی ها

                               دنیا همه در فرمان، افلاک بُوَد رامم.

 



[ پنج شنبه 90/6/3 ] [ 6:50 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

آخرین بخش اشعار چاووشی: سُه نطنز

 

نطنز و توابع آن نیز در طول زمان با کاشان قرابت فرهنگی داشته اند.

در روستای سُه نطنز: «از حدود یک ماه، قبل از عزیمت زوّار به مشهد یا عتبات عالیات، خانوادة زائر، شخصی را به نام «چاووش» روانة کوچه‌ها می‌کرد. چاووش، چندین روز در یکی از ساعت‌های صبح و یا عصر در کوچه‌ها شروع به قدم زدن وخواندن اشعار با لحن ویژه‌ای می‌کرد و دیگران را ترغیب و تشویق می‌نمود. این نوایچاووش و اشعار مذهبی و مهیّج، عدّة دیگری را هم، خواه، ناخواه راهی زیارتمی‌کرد:

آن جا که غریب ناله‌ زار کند                      آنجا که غریب رو به دیوار کند

 بالای سر غریب خشتی باشد                     خواهر نبود که ناله بسیار کند

هر که در آرزوی کرب وبلاست                    با من آید به خاکپای حسین

از کرب و بلا برهنه پا آمده‌ام                      بنگر تو ببین تا به کجاآمده‌ام

مدام مرغ دلم همچو نی، نوا دارد               به سر هوایگلستان نینوا دارد

چو دید غمزده لیلا که نوجوان اکبر                خیال رفتنمیان اشقیا دارد

هر‌که همدرد ماست خوش باشد                         عازم‌کربلاست‌خوشباشد

چه‌کربلاست‌عزیزان‌خدانصیب‌کند              خدا‌مرا‌به‌فدای‌شه‌شهید‌کند

پایان بخش چاووشی...



[ یکشنبه 90/5/30 ] [ 7:25 صبح ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]
[ مطالب جدیدتر ] .::. [ مطالب قدیمی‌تر ]

درباره وبلاگ



پیوندهای روزانه

مُقیت - برای اهل خیر
درپناه عدالت-میثم میرزایی تبار
آستان مقدس اولین شهیدتاریخ ایران در اردهال
کاشان حامی
پرتال خبری کاشان
ساربان
عباس خوش عمل
دل نامه
خبرگزاری طنز بیداری
کارنامه
شهید حسن خاکی
تاریخچه نمایش در کاشان
سیّدرضای شاعر
ابیازن زادگاه من
حماسه سازان-حسینعلی حاجی

آرشیو ماهانه

شرح سدید
شعر و ادب
مجموعه طنزهای سدید
خاطره و داستان
قند پارسی و پژوهش ادبی
سینما و تئاتر
یادداشت های سیاسی
روز های خدا
دل نوشته ها
سوره ی اندیشه
آموزش و پرورش
کاشان شناسی
اخلاق و عرفان
فرهنگ بسیجی
کودک و نوجوان
دفاع مقدس

پیوندها

امام خمینی
امام خامنه ای
آثارامام خامنه ای
مقام معظم رهبری
سفیر ولایت-آیت الله نمازی
استاد میر باقری
آستان قدس رضوی
کربلا- حرمین
جریان شناسی سیاسی
وزارت فرهنگ و ارشاد
فرهنگستان ادب فارسی
کتابخانه ملی و موزه
کتابخانه های کشور
سازمان اسناد کتابخانه ملی
اسناد انقلاب اسلامی
جبهه ی فرهنگی انقلاب
دفتر تدوین تاریخ ایران
دایره المعارف اسلامی
مؤسسه در راه حق
پرتو سخن
بنیاد اندیشه اسلامی
اطلاع رسانی فلسطین
اطلاع رسانی دولت
سامد:مردم و دولت
ریاست جمهوری
مجلس شورای اسلامی
پژوهش های مجلس
قوه ی قضاییه
حوزه ی هنری
وزارت آموزش و پرورش
شبکه مدارس ایران
وزارت علوم
آرشیو صدا و سیما
خبرگزاری فارس
رجا نیوز
خبرگزاری رسا
خبرگزاری حیات
خبرگزاری جمهوری اسلامی
شبکه خبر دانشجو
خبرنامه دانشجویان
صبح قریب
خبرگزاری صراط
سازمان پانا
خبرگزاری های سیتنا
میراث فرهنگی کاشان
صراط نیوز
سپاه نیوز
تریبون مستضعفین
نشریه راه
دانشنامه دین و سیاست
فرهنگ واژگان
شهید آوینی
رحیم پور ازغدی
مهدی نصیری
حسین شریعتمداری
دکترحسن عباسی
دکتر زاکانی
حماسه سازان - حسینعلی حاجی
دکتر کوچک زاده
انجمن شاعران ایران
شاعران پارسی زبان
قیصر امین پور
میرشکاک-فردا
علی رضا قزوه
عباس خوش عمل کاشانی
پرویز بیکی
حسین قدیانی
جلال رفیع
رضا امیرخانی
توقیف سوره
وحید یامین پور
دکتر محسن پرویز
حمید عجمی
یادداشت های شبانه-بدری
کتابخانه حج
پایگاه مجلات تخصصی نور
بانک مقالات اسلامی
نصور-مقالات
جهاد دانشگاهی-مقالات
ایران داک
رشد
مردم شناسی
عماریون
تسنیم
شبستان
خبرنگاری تلویزیون
آموزه
فرهنگخانه
فرهنگ ایثار
فرهنگ انقلاب
فرهنگ شهادت
وبلاگ نویسان ارزشی
رهروان ولایت
معبر-بسیج
ارزشی ها
شهر حقوق
ذخیره خدا
فصل انتظار
سفید شهرکاشان
دسته کلید
مهدی باقری
فقیه نی ریزی
شهیدان هفتم تیر
تلنگرخانه
هم نفس
آرمان
بازنشستگی
طلبه بلاگ
برادران شهید هاشمی
فازستان
ولایتی ها
دهاتی
محمد صادق کوشکی
مثل فرهنگ
روزدهم(عاشورا)
ارزیابی آ.پ.
جشنواره ادبیات داستانی دفاع مقدس
نسرین ارتجایی
بی بال پریدن
گردشگری کاشان
رسانه فجر کاشان
یکی بود هنوزهم هست
پاتوق د.و پ.
تنهایی من
نوید شهادت
همه رقم مفت!!!!!
آشنای غریب
بوی سیب
عاشقان علی
راهی به حقیقت
سامع سوم
حاج آقا مسئلةٌ
فرزانگان امیدوار
غیر قابل انتشار
نغمه ی عاشقی
ستارگان دو کوهه
شهدای دارالمؤمنین کاشان
جبهه پایداری انقلاب اسلامی
شهید اردهال
پایگاه خبری تحلیلی برهان
فرمانداری آران و بیدگل
انهار
xXx عکسدونی xXx
روستای چشام
دکتر قدیری1
دکتر قدیری2
خبرنگار- ابوالفضل نوحی
شهیدان هاشمی
دوستانه
کانون مسجد فاطمیه شهید یه
بازگشت نیما
لنگه کفش
آبادگر-قربان ناد
جاده های مه آلود
فدایی ولایت
بسیج اسدآباد-روز قدس
مناجات با عشق
محسن شعبانی مفرد
عمارمیاندواب
ترخون
خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا
ندای دریا
تینا!!!!
حضرت آیت الله نمازی
.:: مــــهــــــدویــــــــت ::.
بلوچستان
PARSTIN ... MUSIC
تنهایی......!!!!!!
عاشقانه
ارواحنا فداک یا زینب
شهید حسن خاکی
ابیازن زادگاه من
««««««« کارنامه »»»»»»»
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
قالب پارسی بلاگ|قالب وبلاگ عید نوروز پارسی بلاگ
تور چین
ثبت شرکت | nulled mobile

سایت آوازک

عکس جدید

دیگر امکانات


بازدید امروز: 92
بازدید دیروز: 195
کل بازدیدها: 1158859

طراح قالب: آوازک

[ طراح قالب: آوازک ]
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ]