• وبلاگ : سديد كاشان
  • يادداشت : تاريخچه نمايش در کاشان - بخش دوم: تئاتر سنتّي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فهيم 
    سلام
    اگه گفتم همش درست بود
    چون ميدونم وقتي شما مينويسي درسته
    اما در مورد تئاتر آييني كاشان چيزي نميدونم
    بجز همون مطالبي كه درمورد تاريخچه تئاتر آييني ميدونم
    وگرنه با خوندن پست شما ياد گرفتم

    در ضمن
    من بعد حدود 3 ماه كه هيچ شعري نگفتم
    ديشب خيلي اتفاقي سه تا شعر گفتم و سريع بروز كردم
    برام مهمه نظرت رو بگي تا چه حد موفق بودم و چقدر باهاش ارتباط برقرار كردي...
    پاسخ

    سلام. من از شعر پست مدرنيسم و نمادهايش اطلاع زيادي ندارم.فکر مي کنم در شعر اول ، عاشق در فراق معشوق مانند سيگار دود مي شود و از غم او لاغر و کم حجم مي شود....که تشبيه قشنگي است.در شعر دوم ،شاعر از تنهايي ناله سر مي دهد و با وجود اينکه آغوش محبوب همچون مربا شيرين است،چون تنهاست دير هنگامي را بهانه مي کند.در شعر سوم نيز نوعي گله از يار به چشم مي خورد که نمي خواهد تا پايان عمر به روي او لبخند بزند. شيريني زندگي به همين قهر و آشتي هاست.چنانچه درست به مفهوم اين سه قطعه پي برده باشم.اميدي هست تا شعر مدرن را به خوبي دريابم و خود نيز به اين عرصه پا گذارم.موفق باشيد!