سدید کاشان

صفحه اصلی عناوین مطالب تماس با من قالب وبلاگ Feed

طنز اجتماعی - کلانترهای « کاربَلَد »

  کلانتر های کاربلد                                                                

   

همین اول گفته باشیم ، بحث ما ربطی به کلانتری و شهربانی ندارد. مگر اینکه مصداق هایی که ما زیر سبیلی رد می کنیم، شاکی پیدا کند، آن وقت دیگر چه ربطی به ما دارد؟! هرکس از امثال حاج ابراهیم خان کلانتر شکایت دارد ، مدرک بیاورد و حق خود را بگیرد.لابد می پرسید که مگر جرم حاج ابراهیم کلانتر چیست و یا اصلا" این آقا کیست که باید علیه وی مدرک جمع کرد؟ زیاد نگران نباشید ، این بنده ی خدا را به حق یا ناحق ، قبل از روی کار آمدن سلسله ی قاجار ، به قتل رساندند. سال ها صدر اعظم بود و یکی از رجال مؤثر کشور ما بود. اما آنچه گفتنی است ، اینکه از آن کلانترهای کاربلد روزگار خود بود.اگر کسی می خواست شاه بشود، باید اول دم ایشان را می دید، بعد رشته ی کار را به دست می گرفت ! همین دم دیدن ها معجزه می کرد، یک وقت می دیدی که مثلا" فلان شاهزاده ی زندیه خیلی راحت و طبق یک سلسله معادلات منطقی به مقام شاهی رسیده است. حالا می گوییم چنین کسی که می تواند در عزل و نصب شاه ، چنین اراده ی نافذی داشته باشد، چه کم از خود شاه دارد؟ امثال حاج ابراهیم کلانتر در نظام بوروکراسی اداری سرزمین گل و بلبل فروان یافت می شوند. شاید بپرسید: اوو...ه!  یعنی این همه شاه وجود دارد؟!البته که وجود دارد، اما مثل حاج ابراهیم کلانتر یک تفاوت هایی با مافوق های خود دارند:
  
اول آنکه این گونه افراد، دیده نمی شوند، و قاعده این است که اگر کسی تابلو نشد، هیچ احدالنّاسی به او چشم زخمی نرساند. دوم آنکه مشغله ی کمتری دارند،وهمین یک فرصت طلایی را در اختیار آنان قرار می دهد تا کسب تجربه کنند.بنابراین اگر به کارها تِر بزنند و حسابی افتضاح بالا بیاورند،آسیبی نمی بینند، زیرابه نام رئیس و مدیرکل و غیره وذالک تمام می شود، و چنین افرادی درپشت سرمقامات، حریم امنی پیدا می کنند. سومین نکته اینکه چون مافوق آن ها ، نسبت به اینان تجربه ی اداری کمتری دارند، طبیعی است که مرتب به دهان اوشان نگاه می کنند تا گل بچینند ،بنابر این با گذشت زمان ، این کلانترها هستند که حق ِ«وتو» پیدا می کنند.چهارم ، اعتماد زیر دستان به کلانترها ست که می فهمند سر این ها توی حساب و کتاب است، و مهم تر اینکه فقر و غنای ابنای روزگاربه دست با برکت آنان است. یعنی اگرمعاون و کارشناس های کلانتر را ببینند ، می توانند از درخت های ممنوعه ، میوه های رنگارنگ بچینند! حالا ببینید که دوستی و رفاقت با آن ها چه قدر ارزشمند است ! بله ،تومنی دوزار و ده شاهی توفیر می کند ! کلانتر های قَدَردرسر بزنگاه ها حضوری جدی دارند. در جلسات بسیار مهم که می خواهند پاداش بدهند و یا کسی را به مقامی منصوب کنند، آن جا همین طور اتفاقی به یاد شما می افتند و عقیده و مرام شما را تبلیغ می کنند تا به آلاف و الوف برسید. پنجم اینکه می توانند به مقامات اطلاعات درست وغلط بدهند ، برای کله پا کردن شما ، آن چنان به بی راهه می برند که سر از ترکستان در بیاورید و برای وجهه دار کردن جناب عالی در دادن گزارش های درست ، کعب الاحبار روزگار می شوند.این را هم گفته باشیم که عاشق چشم و ابروی کسی نیستند؛ هرجا لقمه چرب تر باشد، همان جا را می چسبند.حالا هی نپرسید که چرا فلان مقام اداری، این قدر آدم خوبی است ولی بی خاصیت است؟!
بنده خودم می توانم همین طور تنها ویک تنه برای شما غیب گویی کنم.این که مدیر موفق کیست و مدیر بی رمق چه کسی است.شما هم می توانیدغیب گویی کنید.هرجا پول و امکانات ، همین طور ُاورت ریخته است ، همه ی مدیران آن ها موفق بیرون می آیند.تازه مدیریت های آن ها هم به اندازه عمر نوح دوام پیدا می کند! اما بدبخت نهادهای فرهنگی پول ندیده که همه ناموفق اند و طول مدیریت های آن ها به دو سال نمی رسد ، مگر اینکه پشتشان به منابعی خارج از آن مجموعه گرم باشد!بگذریم...
       -
کلانترهای کار بلد ، در هر دوره ای « هوو »ی مقامات هستند؛ تا موقعی که دو طرف دست به دیوانگی نزنند، اموراتشان می گذرد و صلح و سداد برقرار است.کاردکتر راندولف کشیش کلیسا جالب است. او اصلا" عادت ندارد که پس از اجرای مراسم عقد، اندرزهای طولانی به زن و شوهر جوان بدهد.او نصیحت خود را در این چند کلمه خلاصه می کند: " بکوشید که هر دو در آن ِ واحد دیوانگی نکنید". رؤسا اگر اهل سازش با کلانترها باشند، خواهند توانست زمان بگیرند تا در وقت مقتضی  هووی خودرا از سر راه بردارند. فقط یک شرط دارد و آن اینکه شخصیتی اخلاقی نداشته باشند و یک کمی هم نمک قساوت، قاطی قلب خود کنند. زیاد خوب بودن هم مایه ی درد سر است ! بی جهت نبود که مسعود غزنوی ، تا آخرین لحظه ی عمر علی قریب ،حاجب بزرگ ، قربان و صدقه ی او می رفت و بعد که جای پای خود را محکم دید، یکدفعه و با یک کلک مرغابی جانانه، علی قریب را غریبانه کله پا کرد.چون اگر می خواستند همین طور سالیان سال باهم کل کل کنند،امورات مطابق میل شاه ، خوب پیش نمی رفت. آخر هرچه نباشد،حاجب بزرگ هم برای خود کلانتربزرگی بود،  در کار"کل کل " نه از تاک، نشان می ماند و نه از" تاک نشان"! اشتباهی طرفینی است! و اشتباه در کارهای مهم جایز نیست.
به یکی گفتند چرا با باجناقت ، قطع رابطه کردی؟ جواب داد به خاطر آنکه او هم همان اشتباهی را کرد که من کردم! حالا شما ببینید در نظام های اداری در هر دوره ای چه قدر کلانتر قَدَر وجود داشته است که به راحتی می توانسته اند بگویند : " ماست سیاه است"! و یا " ذغال سفید است"! و تازه کسی هم ککش نگزد! رؤسا  که در ایمان و تقوا و اخلاص و ایثار و احساسات معنوی و عواطف انسانی،یگانه ی روزگارند ، در هر تصمیم گیری مهم منطقه ای چاره ای ندارند جز این که در برابر کلانترهای خود زانوی فروتنی به زمین بزنند و طبق نظر آنان امور را رتق و فتق نمایند!
"یکی گفته است: مردها تصور می کنند که زن ها شریک زندگی آن ها هستند ، ولی زن ها خود را مالک زندگی مردها می دانند! حالا حکایت همین نوع رؤسا و کلانترهاست . رقیب از هر نوعی که باشد اصلا" خوب نیست! اینکه می گویند آدم و حوا در بهشت زندگی می کردند به خاطر این است که مادر زن و مادر شوهر نداشتند. و چه خوب می بود که  مقامات در میان نیروهای تحت امر خود ، سرباز می داشتند و نه ژنرال! زیرا خودشان یک پا ژنرال هستند و دو ژنرال در یک ملک نمی گنجند. ای کاش همین رؤسا آن قدر بر کار خود اشراف پیدا می کردند که کلانترها جرأت نمی کردند، در کار مردم اخلال ایجاد کنند. حالا اگر قصد حذف آن ها را ندارند ، دست کم گربه ها را  دم حجله سر ببرید تا روزگار برمردم ،تلخ نگردد. یکی داشت روزنامه می خواند. از او پرسیدند:  "چه می خوانی"؟ گفت :  "دارم خبر قتلی را می خوانم که زنی دست در جیب شوهرش کرد و همسرش ناراحت شد و او را کشت".گفتند:  "حالا می خواهی چه کار کنی"؟ جواب داد:  "هیچ چی این تکه روزنامه را می بّرم و در جیبم می گذارم"!این یک راه ِ گربه کشتن است.
 یک راه دیگر، خشم و عصبانیت است، تا بفهمند که رئیس ، سیب زمینی نیست.آقایی با عصبانیت به همسرش رو کرد و گفت:  "خانم! شما اعصاب مرا خرد کردی، مگر شما آدم نیستی"؟ البته زن که خود یک پا کلانتر بود، به آرامی جواب داد:  "نه! من حوا هستم"!
 بعضی اوقات هم می طلبد که رئیس  گره بر ابرو داشته باشد تا کلانترها گمان نبرند که با حلوا طرف هستند، باید بفهمند که سرو کارشان با کدام شمر ذی الجوشن است.وقتی دل و دماغ کلانتر پر رو بسوزد ، آن وقت از مافوق خود طلب آب می کند.و چه قدر خوب است که رئیس "ببو" نباشد و بتواند هفت خط زیبا ی ایرانی را به معاون و کارشناس خود نشان دهد تا حساب کار دستش بیاید.می گویند زنی غمگین و افسرده پیش روانپزشک رفت و از بدبختی خود شکایت کرد. دکتر پس از کلی نصیحت و تشویق گفت: همین حالا برو به خانه و محکم روبه روی بدبختی هایت بایست و به آن ها بخند! زن با ناراحتی گفت:  "ولی این امکان ندارد". دکتر پرسید:  "چرا امکان ندارد"؟ و زن جواب داد:  " برای اینکه شوهر من اصلا" اهل شوخی و خنده نیست"!
گاهی لازم است ادعاهای کلانترها  با هنرمندی مدیرخنثی گردد. زن و شوهری برای صرف ناهار به رستورانی رفتند.خانم یکدفعه بنای ناسازگاری را گذاشت و با عصبانیت و صدای بلند به مرد گفت :  "تو یک حشره ی پست و حقیری هستی که هیچ کس دلش نمی خواهد با تو همزبان شود،ای آدم دیوانه"! مرد احساس کرد، اطرافیان صدای همسرش راشنیده اند و با تعجب به آن ها نگاه می کنند، کم نیاورد و با صدای بلند گفت:  "خوب وقتی این حرف ها را به تو زد، تو چه جوابی دادی"؟!
 گاهی رؤسا می توانند تجاهل عارف داشته باشند،و رفتار کلانترها را ندیده بگیرند. مثل پسری که به پدرش گفت:  "بابا من به چه سنی باید برسم تا از دستورات مامان سرپیچی کنم"؟ و با با جواب داد:  "نمی دانم پسرم! چون خودم هم هنوز به آن سن نرسیده ام"!
 بعضی از رؤسا خیلی کم رو و خجالتی و مأخوذ به حیا هستند ، و کلانترها بر عکس پر رو و بی حیا تشریف دارند.و این دو باهم نمی سازد و رشته ی کار را از دست رئیس خارج می کند.از ظریفی پرسیدند:  "اولاد یک پدر " پر رو " و یک مادر " کم رو" چه از کار در می آید؟ می گوید:  "اگر میانگین بگیریم « نیمرو» از کار در می آِید".
حالا ما همه چیز را قرو قاطی گفتیم، ولی دلیل نمی شود که حقیقت ماجرا را نگوییم.شهردار یک منطقه ای  را می شناسم که در کمیسیون های رسیدگی به زمین های بلاتکلیف مردم، رسما" کارشناسش را به جلسه می آورد و همان اول هم سنگ هایش را با مردم صاف می کند و می گوید:  "اگر در این جلسه من هم حرفی بزنم که کارشناسم قبول نداشته باشد، من حرفم را پس می گیرم و همه ی قول هایی را که داده ام ملغی اعلام می کنم"! آخر این کارشناس خودش یک پا کلانتر است که می تواند ،شهردار بیاورد و ببرد! و رئیسی را می شناسم که دستور می دهد، کار فرهنگی کنند و کارشناس مالی اش که سالیانه میلیون ها تومان پول بنر و پرده ی تبریک و تسلیت می پردازد، اعلام می کند که اگر یک بسته کاغذ برای چاپ آموزش قرآن و نماز بدهم، سازمانم از اساس متلاشی می گردد! این کارشناس مالی، همان حاج ابراهیم کلانتر است! دلش نمی خواهد کار خوب زیاد شود و در اصل به کار فرهنگی اعتقاد ندارد، رئیسش هم که بخواهد کارهای فرهنگی زیاد شود ، او محکم و قاطع با آن برخورد می کند . سخن آخر اینکه : کلانترهای این روزگار به دادن گزارش کارهای غیر واقعی و چاپ رنگین نامه های پوچ و بی محتوا و توی بوق کردن خبرهای پژوهشی دهن پر کن و ترویج تحقیقات غیر کاربردی روی آورده اند تا جیب ها ی خود و اطرافیان را متورم کنند و موقعیت خود راتثبیت و نظام اسلامی را کله پا کنند!  اجازه ندهید این نوع کلانترهاجنگولک بازی در بیاورند! خود دانید!



[ دوشنبه 89/9/15 ] [ 11:54 صبح ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

روز دانشجو

 

     ای برادر تو همی اندیشه ای                    ما بقی تو استخوان وریشه ای. (مولوی)
                                                                                              


نامگذاری روز ها و هفته ها فرصت خوبی است  تا کمی به خودبیاییم و پیرامون آن موضوعات به بحث و تبادل نظربپردازیم و گذشته ی خویش را وا کاوی کنیم و برای آینده برنامه ریزی نماییم. چند نامگذاری نزدیک به هم در نیمه دوم آذر ماه قرار گرفته است که کاملا" با جامعه علمی و آموزشی ارتباط مستقیم پیدا می کند .شانزدهم آذر روز دانشجوست .بیست و پنجم آذر روز پژوهش و بیست و هفتم این ماه نیز روز وحدت بین حوزه و دانشگاه و سالروز شهادت ایت الله دکتر محمد مفتح است. این مناسبت ها سرشاراز نور و حماسه است و غیرت مسلمانی مااقتضا می کند تا شرایط تحلیل رفتن علمی را که دشمن بر ما تحمیل کرده است با همت والا و بصیرتی ژرف به فرصتی تاریخی تبدیل نماییم .هر ملتی برای بقای خود به حماسه نیاز دارد و چنانچه بی بهره از این پشتوانه ی فرهنگی باشد ، آن را در قالب داستان و روایت خلق می کند . ملت ایران درطول تاریخ با عظمت خویش حماسه های بی شماری را آفریده است که جز صفت حقیقت و واقعیت نمی پذیرد.مناسبت های مختلفی که پیش می آید به ما نهیب می زند که آن ها ر ا فراموش نکنیم.  روز شانزده آذر مصادف با شهادت سه دانشجوی دانش پژوه و روز 27آذر یاد آورشهادت یک استاد برجسته ی حوزه و دانشگاه است.بر ما فرض است که از آن برای تعالی علمی خویش بهره برداری نماییم.
آیا می توانیم با روح این شاعر حماسه سرا پیوندی معنوی برقرار کنیم که سرود:

 
    نمـیردیکی تا نـزایـد هــزار               هر آزاد مرد

 

 چودریا که موجش نگیرد قرار               نمـاید نـبرد

خروش شهیدان نیفتد زجوش               زبیــدادهـا

چراغ حقیقت نگردد خموش                 از این بادها

 

چنانچه عواطف متکی بر اندیشه ی والای انسانی را به فعالیت وادار سازیم، باید بگوییم: حال که آن عزیزان را در محیط علمی دانشگاه به شهادت رسانده اند ،جای خای آنان را با کار علمی بیشترپر خواهیم ساخت. ما از لحاظ تکنولوژیک توان مقابله با دشمن را نداریم.اما از نظر ایدئولوژیک و حماسه توان جبران کمبود ها را داریم.در ماه محرم آرزو می کنیم که ای کاش در روز عاشورا در کنار خون خدا شمشیر می زدیم و برای اسلام  مجاهدت می کردیم .همان طور که معتقدیم اگر به سید الشهدا و پدر بزرگوار و برادر با کرامتشان مهلت داده بودند علم و دانش آن چنان فراگیر می شد که جریان تاریخ به گونه ای دیگر رقم می خورد وسعادت و خوشبختی چهره نورانی خویش را به بشریت نشان می داد.اما این گونه نشد و آثار ظلم ستمگران برای ما به یادگارماند . هیچ راهی بهتر از آن نیست که دوستی و محبت خودمان را به اهل بیت  با عمل به اثبات رسانیم.یعنی رنج ها ی تاریخی خود را در مراسم سوگواری اهل بیت با رازحماسه ی  حسینی در هم بیامیزیم و تبدیل به آن سلاح و ابزاری کنیم که بتواند موثرتر، دشمنان حق و حقیقت را از پای درآورد.امروز ثابت شده است که هیچ چیز به اندازه علم نمی تواند موجبات ضعف و سستی دشمن را فراهم آورد و امنیت پایدار را برای کشوربه ارمغان بیاورد. بغض و عداوت استکبار درمقابله ی جدی با تولید علوم هسته ای و و بنیادین در ایران اسلامی به خوبی آشکار گردیده است.چرا دشمن، ایران علمی را برنمی تابد؟زیرا علم ضامن امنیت ملت ایران است.علم می تواند جذب ثروت کند.ثروتی که در دست اهل ایمان قرار می گیرد سبب آبادانی زمین می شود. آری!مردمانی که هشتشان گرو نه اشان نباشدزیر بار هیچ ذلتی نمی روند.به این ترتیب است که امنیت حاصل می گردد.
 یک سؤال: آیا همه ی علم دربخش هسته ای و نانو و سایر علوم تجربی متمر کز است؟
پاسخ مشخص است خیر! ما در همه شاخه های علمی نیازمند رشد و تعالی هستیم. برای تحقق این امر به یک  مدیریت توانمند علمی نیاز داریم و همزمان با آن به فرهنگ غنی شیوه های تولید علم نیاز مندیم.ما در کار تحقیق و تولید علمی به فعالیت جمعی نیازمندیم و باید بیاموزیم که چگونه تیمی کار کنیم .تیمی که برای سازندگی کشور اهتمام داشته باشدفقط و فقط به خدا بیندیشد و فارغ از اسم و عنوان برای خدا کار کند. 
آیا بسیج می تواند روح کار جمعی و پژوهش های گروهی را به وجود آورد ؟ 
دوستان بسیجی دانشگاه گرد هم آیند و این آرزو را تحقق بخشند .



[ دوشنبه 89/8/3 ] [ 4:2 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

یا امام رئوف ،دست من و دامان تو !

میلاد با سعادت هشتمین ستاره ی تابناک آسمان امامت و ولایت ، مبلّغ احکام نورانی دین مبین اسلام ،امام رئوف و حجت محکم حقانیت مکتب تشیع ، بر همه ی حقیقت جویان و عدالت خواهان جهان مبارک و خجسته باد!
 رباعی زیر را به پیشگاه آن ساحت قدسی تقدیم می دارم:


          تقدیم به
         امام رئوف


هر که با روح دعا شد آشــنا

هم نفس گردیده با شیر خدا

 
هر که شد پابوس درگاه رضا

قطره اش افتاده در بحر هدیَ.




[ دوشنبه 89/7/26 ] [ 5:42 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

امام صدق و راستی

سالروز شهادت ششمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت و رئیس مکتب برحق شیعه ی اثنا عشری را به همه ی حق جویان و عدالت خواهان جهان تسلیت می گویم.او به حق امام صدق و راستی بود.اسلام راستین را احیا کرد و با تربیت چهار هزار نفر دین پژوه ،دین مبین اسلام را به سرتاسر عالم گسترش داد.فراموش نکنیم که رهبران فرق اربعه ی اهل سنت ، نیز در پیشگاه او زانوی ادب به زمین زده و نکته ها آموخته بودند.اگر امروز کتاب و قبله همه ی ما یکی است و در اصول دین نیز اشتراک نظر داریم و حتی در بخش قابل توجهی از فروع دین مفاهیم مشترک داریم به برکت وجود آن امام همام است.شیعه سنت پیامبر را از اهل بیت پیامبر یعنی امام خود اخذ کرده است و یک سنی معتقد به روش و منش و خلق و خوی نبی مکرم اسلام است.ان اکرمکم عند الله اتقیکم.به امید روزی که دل های طالب حقیقت با غور و تدقیق در تعالیم آن حضرت ،بیش از پیش به اهل بیت پیامبر روی آورد ومهر آنان را وسیله ی نجات خود قرار دهد.ان شاءالله 

[ یکشنبه 89/7/11 ] [ 3:31 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

بهاریه ی نشلج

نشریه ی «صبا» از انتشارات واحد فرهنگی بسیج منطقه ی 22تهران در سال 1382در ششمین شماره خود بهاریه ی زیر را در صفحه ی پشت جلد خود به چاپ رساند.این شعر شأن نزولی هم دارد و آن این است که با دوست عزیزم جناب آقای دکتر نیازی استاد دانشگاه در  اردیبهشت ماه سال1373یا74 طی یک سفر خانوادگی ، روز جمعه را به طبیعت بکر روستای نشلج پناه برده بودیم .آن چنان محو وشیفته ی مهندسی محیط دهستان و زیبایی کوه و درخت و آسمان آبی و شفاف آن شده بودیم که تصمیم گرفتیم ،احساس خودمان را در قالب شعر به مسابقه بگذاریم.بدیهی است که طبیعت برنده ی این مسابقه بود.ای کاش شعر استاد نیازی هم در اختیارم بود تا آن را هم در پیش چشم شما قرار می دادم، گرچه استاد به تولید آثار پژوهشی علاقه مندند و شعر کمتر می سرایند:

                                بهاریه

خوشا آن روزگار عشق و مستی

                          ترنٌم های ســر ســبز َالَــستی

مـرا اِستادنِ کـــوه و در و دشت

                          به بالا می بــرد تا اوج هـستی.

                         **************
 هــلا ! دیدار کوه و چشمه ی آب

                       ز چشمانم ربوده سرمه ی خواب

هزاران گل بر آمــد از دل سـنگ

                       شدم دیـوانـه از این حکـمت نـاب.


                       **************
نشاط و خرمی می بارد از کــوه

                    سر افراز و دل انگیز است و نسـتوه

دهٍ زیـبا چــو طفلی نـو رســیده

                    گرفته دامنـش مشـتاق و بشـکـوه.

                       **************
بهار آیا رخ حـور است یا کیست؟

                       انیس و مونس زندان خاکیست؟

حریـم سبز او همچون بهـشت است

                     فروزان گوهـــری از ملک پاکیست.

                     **************
چـرا ناراحـت و غمگینی ای دوست

                    میانت از غم و اندوه چون مـوست

نوان ار گشته ای از بد خصــــــالی

                  چرا پس غافلی از آنچـــه نیکـوست.



[ یکشنبه 89/7/11 ] [ 2:41 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

شهر من گم بود!

_ خیلی ها برایشان سؤال شده است که نام این وبلاگ سدید کاشان است ،ولی چرا درباره ی این شهر چیزی نوشته نمی شود؟!شاید علت آن ، این باشد که در مورد کاشان زیاد نوشته شده و نوشته می شود،غالبا هم افتخارات گذشته بیان می شود،و تصور می کنم،همیشه از پس انداز نباید هزینه کرد،لازم است درآمد و تولیدات ما مستمر و به روز باشد که الحمدلله داریم و خوبش را هم داریم.انقلاب اسلامی بسیاری از این استعدادها را شناساند.در این جا نمی خواهم به معرفی شخصیت هایی بپردازم که در انقلاب منشأ بسیاری از برکات در سطح کشور بوده اند.می خواهم از زاویه ای به موضوع بپردازم که با نامگذاری این روزها تناسب دارد.مهرماه تجلی بهار ایثار و از خود گذشتگی است.وقتی کسی منافع فردی خود را نادیده می انگارد و در قبال مصالح دیگران احساس مسؤولیت می کند وحتی جان عزیز خویش را در راه دوستی و نجات همنوعان هم کیش فدا می کند ،در واقع مقام انسانی خود را ارتقا بخشیده است.و گذشتگان ما مرز میان حیوانیت و انسانیت را دیگر خواهی می دانستند.مفهوم حقیقی عشق هم دیگر خواهی است.آدم خودخواه که درک درستی از عشق و محبت ندارد.در جریان هشت سال دفاع مقدس انقلاب اسلامی ،کاشانی ها این مفهوم متعالی را در خطوط مقدم جبهه های نبرد حق علیه باطل نشان دادند.امروز شهر مفتخر به سرمایه ی عظیم انسان های خود ساخته و خدا انگیخته است.جانبازان و رزمندگان و بسیجیان ایثار گری که اجازه نداده اند ارزش های اسلامی در زیر پای زالو صفتان دنیا پرست ،از میدان زندگی حذف گردد.این حقیقت را هنگامی درخواهیم یافت که بدانیم بدخواهان در چه حجم وسیعی وبا چه میزان پول های حرام و با چه پشتوانه های قدرت خارجی و داخلی تلاش کرده اند تا شهر را به دوره ی جاهلیت بکشانند و موفق نشده اند.ما ممکن است از وضعیت موجود راضی نباشیم که همین خود کمک می کند تا امروزمان بهتر از دیروز باشد ولی شیاطین به پندار خود در نظر داشتند ما را از هویت انسانی به طور کامل جدا سازند و رنگ و بوی اسلامیت را از هرچه که داریم بزدایند و به لطف خدا نتواستند.کیست که نخواهد مسلمان باشد و آن هم مسلمان واقعی؟بلکه زمزمه می کنیم که :اسلام به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست در مسلمانی ماست.امروز ما به شهید عباس کریمی قهرودی افتخار می کنیم.و به تک تک شهیدان دوران مبارزات انقلاب و هشت سال دفاع مقدس.ما به سی و پنج شهید فرهنگی آموزش و پرورش کاشان افتخار می کنیم:شهید فکری،شهید عطوفی،شهید کاشانی،و... حال می گوییم یک عقبه ای هم از علما و صلحا و ادباو هنرمندان و...نیز داریم.قطب الدین راوندی،فیض کاشانی،ملا محمدمهدی و مهدی نراقی،عالم و سیاستمداری چون ابوالقاسم کاشانی ،عارفانی چون بابا افضل حکیم،و کمال الدین عبدالرزاق و عز الدین محمود کاشانی ریاضیدانی چون غیاث الدین جمشیدکاشانی ،هنرمندانی مثل:آقا رضا مصور عباسی و صنیع الملک و کمال الملک نقاش  و مورخی چون لسان الملک سپهر صاحب ناسخ التواریخ،پزشکانی چون حکیم شفایی و نور محمد و شاعرانی چون محتشم و صباحی و فتحعلی خان و محمود خان ملک الشعرای صبا و ابونصر شیبانی و سهراب سپهری و...و امروز افتخار می کنیم که شاعران ما قرآن و نهج البلاغه و صحیفه را به نظم آورده ودر اختیار جامعه قرار داده اند :حاج عباس حداد،استاد شهاب تشکری،آقای آلیاسین و... پس امروز بر سرمایه هایمان هر چه بیشتر بیفزاییم.ان شاء الله!   



[ شنبه 89/7/10 ] [ 1:51 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

قرآن که کتاب آسمانی است...

سامری صهیونیست در اقدام جدید خود گوساله ای در شکل یک کشیش پروتستانی پدید آورد تابا آتش زدن قرآن، پیروان ادیان الهی را به جان هم بیندازد.آتش زدن قرآن در آمریکا در عصر حاضر و بر سر نیزه کردن قرآن در هزار و چهارصد سال پیش به تدبیر عمرو عاص و دستور معاویه ،همه دو روی یک سکه هستند که به منظور اختلاف اندازی میان انسان ها به کار گرفته شده است.در هردو مورد می گوییم جایگاه ولایت خود به تنهایی قرآن ناطق است ،آن ها کاغذ و مرکبی را به آتش کشیدند یا بر سر نیزه کردند ،حال آن که قرآن همواره در کسوت ولایت به کار هدایت مشغول بوده است.بهترین راه مبارزه با کشیش صهیونیست آن است که تعالیم قرآن را در اندیشه و رفتار خود متجلی سازیم تا او و جریان پشت صحنه ی صهیونی - آمریکایی از عصبانیت بمیرند.از طرفی همه جا فریاد بزنیم که انهدام برج دو قلوی آمریکایی در یازدهم سپتامبر کار اشرار یهود بود و دلیل ما هم این است که از چند صد نفر کارمند یهودی این دو ساختمان ،حتی یک نفر هم در روز واقعه حضور نداشته است ،و این نشانگر طرح قبلی استکبار جهانی است.کار کشیش آمریکایی هم با هدف انحراف افکار عمومی از این موضوع بسیار مهم اتفاق افتاده است...
خیمه جای دگر بزن صهیونیست    /       که چمنزار اسلام جای تو نیست!



[ دوشنبه 89/6/22 ] [ 2:37 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

شبان شب ستیز


شعر زیر در قالب نوعی مستزاد سروده شده است و در سال1359 در پنجمین شماره نشریه قلم
از انتشارات کانون فعالیت های اسلامی توحید بزمان ایرانشهر به چاپ رسیده است:


 میر ایلک،شبان شب ستیز
@@@@@@@@@@@@@@@@

آن شب ظلمانی سرد و خموش   
                                                                    این ندا آمـــــــد به گوش:
آب و آیینـــــه همه زنگاری است 
                                                                 
مردمان! کو عقل و هوش؟
میر ایلک آن شبان شب ستیز
                                                                 
نی به کف، خرقه به دوش
در هجوم فتنه ها پرواز کـــــرد
                                                                     طرفه جامی کرده نوش
ایل او در زیر شن های هـــوس 
                                                                    
بی تحرک، بی خـــروش
بر ره دزد و حــــرامی خفته اند
                                                                   
در مسیر مــــار و موش
آه! اگر یک لحظه از حق دم زنند
                                                                خون سرد آید به جــــوش
مانده بر جا از شبان لحظه ها
                                                                یک نگـــین پــــر نقــــوش
در کنارش رقعه ای از جنس نور
                                                                اصــــل پیغام ســــروش:
پیش چشم آسمان آیینه باش!
                                                              جامـــه ی ایمان بپــوش!
                    



[ پنج شنبه 89/6/18 ] [ 12:53 صبح ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

(هم غزه، هم لبنان / جانم فدای اسلام)

    ویژگی روز قدس امسال با سال های گذشته در این بود که با شب قدرنزدیکی و پیوستگی پیدا کرد. شما تصور کنید که دریا به اقیانوس متصل شده باشد.شب بیست و سوم که احتمال قدر بودنش از شب های دیگربیشتراست،مصادف با شب جمعه ی آخرین هفته ی ماه مبارک رمضان،و متصل با روزبزرگ قدس، ارزش آن را دوچندان و هزار چندان می سازد.پسرم می گویدشب قد متعلق به همه ی کره ی زمین است بنابراین بیست و چهار ساعت طول می کشدتا تمام شود و هر نصف النهاری از برکات آن سهمی دارد.
    حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خاتمی هم در نماز جمعه ی این روز اشاره کردند که ما روز قدر هم داریم و امروز یکی ازآن روزهاست. مردمی که از شب قبل تا مطلع الفجر بیدار بودندو سنگ هایشان را با خودشان واکنده بودند و یک شب تا صبح را به پروردگار عالم حساب پس داده بودند،به جای آنکه خسته شده باشند و روز جمعه را تا کله ی ظهر به خواب و استراحت بگذارنند همان ساعات اولیه ی صبح راهی خیابان شده بودند.ساعت هشت ونیم صبح خانم و دخترم از خانه بیرون زدند که با اتوبوس مسجد راهی مراسم شوند.من و پسرم ساعت ده بیرون آمدیم.از طریق همت و چمران در حوالی خیابان والعصرجای پارک پیدا کردیم وبا دیگر اعضای خانواده تلفنی تماس گرفتیم و موقعیت خودمان را اطلاع دادیم. آن سمت خط خیلی شلوغ وپرسروصدا بود و به قول معروف صدا به صدا نمی رسید.ما هم با شتاب وارد خیابان انقلاب شدیم .یک دسته ی بزرگ با شور وهیجان از راه رسید.ما هم به رودخانه ی آن ها وارد شدیم و دم گرفتیم و حرکت کردیم .متوجه شدیم که به موقع رسیده ایم،زیراماازاولین گروه هایی بودیم که به طرف میدان انقلاب پیش می رفتیم.هرچه جلوتر می رفتیم ،حرکتمان کند تر می شد . نزدیک میدان که رسیدیم ، آقای بهبهانی وزیر راه و جمعی دیگر از کنار ما گذشتند.جمعیت قابل توجهی فیلم بردار و خبرنگار مشغول کار و فعالیت بودند.مردی پسرش را روی شانه هایش نشانده بود و این پسر تیرو کمانی از آن نوع که مخصوص پرتاب سنگ است به اندازه ی دو برابرقد خودش در دست داشت و در حال کشیدن آن بود و عکاسی از او عکس می گرفت.به پسرم گفتم:ببین ساده و اثر گذار!یک لاستیک کهنه ی دوچرخه و یک تکه شاخه ی "وی"شکل وبا پشتوانه ی خلاقیت !این را هنرمندان ما یاد بگیرند. وارد خیابان دانشگاه که شدیم ،تراکم جمعیت زیاد بود .روبه روی ما یعنی طرف شرق تهران محشر کبری بود.هیشه جمعیت جنوب و شرق برجسته تر از مناطق شمال غربی است.شور و هیجانی بود.هنگامی که مردم به یاد جنایات رژیم اشغالگر قدس می افتند،دلشان پر می کشد که یک کربلایی درست کنند که صهیونیست ها نتوانند سوراخ موش پیدا کنند. انواع تراکت و نشریه و روزنامه و مجله در دست توزیع بود.وقتی شرکت ایرانسل در این میانه کاغذ های گلاسه ی تبلیغی خود را توزیع می کرد و یکی هم به دست من داده شد دلم می خواست یک شکم ناسزا تحویلشان دهم. روزنامه ی مردم هم کار تبلیغی خودش را خراب کرده بود.آن هایی که کار فرهنگی می کنند باید از حداقل تکنیک هایی تبلیغاتی اطلاع داشته باشند.پرچم کاغذی جمهوری اسلامی را در چوب حصیر کشیده بودند و درشت در قسمت قرمز رنگ آن روزنامه ی راه مردم نوشته بودند و به دست مردم می دادند.این نشان به آن نشان که یک نفر را ندیدم که قبول کند که این پرچم را به دست بگیرد.من یکی که کاغذ آن را جدا کردم و با احترام تا زدم ودر جیب گذاشتم و چوب آن را در گوشه ای رها کردم . زیر پای ما از این پرچم ها زیاد ریخته شده بود و این اصلا"خوب نبود!و چه خوب بود که در یک طرف آن ریز و کوچک اسم خود را می نوشتند که مشخص شود که مهم پرچم استقلال ایران است. به در ورودی دانشگاه رسیدیم.درفرعی سمت چپ که آقایان وارد می شوند.صف طویلی کشیده شده بود و مأموران در حال بازرسی و نظم بودند.پسرم حاضر نشد که در آن وقت وارد شود .بهانه آورد که من توی این جمعیت نفسم می گیرد .می خواهم این جمعیتی را که در حال آمدن هستند،ببینم. توافق کردیم که من داخل بروم و او بیرون بماندودر همین وقت آقای احمدی نژاد در میان راهپیمایی از راه رسید و یک نیسان پر از فیلمبردار در جلوی وی در حال حرکت بود.از کنار ما گذشتند تا از در اصلی دانشگاه وارد شوند.من هم در میان فشارجمعیت وارد دانشگاه شدم.بازرسی دوم اختصاص به زمین چمن دانشگاه و جایگاه اصلی برپایی نماز داشت. گفتند ورودی اول شلوغ است و معطل می شوید . در دوم خلوت تر است.ما هم از ورودی دوم وارد شدیم. مداح در حال نوحه خوانی بود.برنامه اش که تمام شد.آقای احمدی نژاد رئیس جمهور سخنرانی خود را آغاز کردند. انصافا" مطالب جامعی را ارائه نمودند.هم تاریخچه ی صهیونیسم و هم برنامه های پشت پرده ی آنان را بیان نمود و هم تحلیل های درست و اثر بخشی از گذشته و حال و آینده ی آنان تبیین کرد.ابراز احساسات مردم هم ستودنی است.هنگام ورود ایشان مردم به احترام ایشان به پا خاستند.چون در آخرمصلی بودم به خوبی ناظر این صحنه بودم که همه از جا بلند شدند و شعارهایی را در تأیید و تقویت و تشویق ایشان سر دادند. در طول سخنرانی هم اگر بگویم بیش از ده بار با تکبیر مطالب ایشان را تأیید کردند ،اغراق نکرده ام. بعد هم جناب خاتمی خطبه ها را آغازکردند.انسجام مطالب و به روز بودن محتوا همراه با لحن حماسی و بیان رسای ایشان واقعا" ستودنی است.در طول خطبه ها هم هرجا به مناسبت تکبیر و شعار دادیم .وقتی نمازهای جمعه وعصر هم اقامه شد و بیرون آمدیم،مردم بسیار مایل بودند همچنان بغض و کینه ی خود را در قالب شعار ابراز کنند ولی صدایشان در نمی آمد. آقای خاتمی در خطبه ها اصطلاح قشنگی را به جای بغض و کینه گذاشتند و آن"خشم مقدس" بود.ایشان در ذیل آیه ی "اشداءعلی الکفار رحماء بینهم" به منظور جداسازی مفهوم اخلاقی غضب و مفهوم دشمن ستیزآن از اصطلاح "خشم مقدس" استفاده کردند و به جا بود. گرمای طاقت فرسای تابستان و خستگی راهپیمایی قبل از نماز رمق همه را گرفته بود.با این حال تا به میدان انقلاب برسیم تا به منزل برگردیم، از دادن شعار کوتاهی نکردیم. در چهار راه عشاق(تعبیری که مردم برای چهار راه خیابان اردیبشت به کار می برند،زیرا آقایان در آنجا منتظر خانواده هایشان می ایستند!)خانم ها هم رهبری شعار دهی را در دست گرفتند و انصافا" خوب از عهده برآمدند.بعضی آقایان بی رمق هم از رو رفتند و انرزی گرفتند.بهترین شعار امسال در برابر شعار انحرافی سال گذشته این بود:   هم غزه ، هم لبنان / جانم فدای اسلام.

 



[ جمعه 89/6/12 ] [ 11:45 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

دانشگاه همت ساز

    -با سلامی به بلندای آفتاب و طراوت و شادابی ماهتاب به استقبالتان می آییم و مقدم شما را به این جایگاه مقدس _ دانشگاه تربیت مدرس _ توتیای چشم خویش می سازیم.تکریم اهل علم و دانایی ، تعظیم و نکوداشت خود علم است.و دوستی دانش ،دوستی خداست. امیدواریم در سال همت و کار مضاعف ،شاهد رشد و شکوفایی هرچه بیشتر این دانشگاه و سربلندی ایران اسلامی باشیم. به مناسبت این نامگذاری ،کوتاه سخنی با شما گرامیان داریم.شاید برایتان جالب بیاید که ما به واژه ی "همت" از چه دریچه ای نگاه کرده ایم. آن چه تقدیم شما می شود گوشه ای از این نگاه است:
"همت" در لغت به معنای اراده و آرزو و خواهش و عزم است و عالی همت به افراد بلند نظر و دارای طبع بلند گفته می شود.(لغت نامه دهخدا)
این کلمه به طور یکسان در بر دانده ی هردو معنای "اراده" و "بلند نظری" می باشد و در واقع،همت به آن بلند نظریی اطلاق می شود که همراه عزم و اراده و تلاش فراوان باشد.
مرحوم ملا احمد نراقی در کتاب اخلاقی "معراج السعاده" این واژه را با ضد آن یعنی دنائت همت مورد بررسی قرار داده و گفته است :علو همت عبارت است از سعی نمودن در مراتب عالیه و مراتب متعالیه و طلب کردن کارهای بزرگ.و کسی که همت او عالی باشد به امور جزئیه سر فرود نیاورد وبه طمع منافع خسیسه ی دنیویه خود را نیالاید. و از بیم مضرت و خطر ، دست از مطلوب خود باز ندارد.(صص 211و212).
سپس به جراحی شخصیت افراد کم همت پرداخته و علت این عارضه را ترس و کم دلی و ضعف نفس آنان دانسته است.
علامه مصباح یزدی برای ایمان و همت درجاتی قائل شده و گفته است:
" می دانیم که ایمان مراتبی دارد؛معرفت افراد نسبت به حقایق دین متفاوت است ،همت افراد نیز ذاتا" با یکدیگر تفاوت دارد. ما برای نیل به هدف عالی و بلندی که به دنبال آن هستیم باید اولا" آن هدف را درست بشناسیم و به وجود آن ایمان داشته باشیم، و ثانیا" همت و تلاش لازم را برای رسیدن به آن هدف بلند نیز داشته باشیم.افرادی که معرفت و ایمانشان ضعیف است ، در صورت تقویت معرفت خود، این آمادگی و همت را پیدا خواهند کرد که با تلاش بیش تر به اهداف بلند خود نایل آیند.اما کسانی که همتشان ضعیف است و حتی در امور دنیایی هم همت بلندی ندارند ،هر قدر هم که زمینه ی معرفت و ایمان برایشان فراهم باشد،هیچ گونه ترقی و پیشرفتی نخواهند داشت. به این افراد باید هشدار داد تا با تقویت همت خود ، برای رسیدن به اهداف عالیه راه صحیح را انتخاب کنند.البته مؤمنان هم از نظر مرتبه ی ایمان و هم از نظر همت با یکدیگر تفاوت هایی دارند.(فصلنامه معرفت،شماره 38).
مبارزه با تنبلی و اهمال کاری،تقویت اراده،داشتن اعتماد به نفس،خدایی کردن همت و اراده و جبران نقص و کاستی هایی که داریم و داشتن آرزوها و خواسته های ناب،میتواند یاریگر ما در رسیدن به همت مطلوب باشد.
تعبیر جالبی نیز در مکاتب و مشرب های عرفانی از واژه ی همت شده است .یک مفهوم کلی آن است که ولی در مریدان خود با نفوذ معنوی اثر مطلوب بگذارد.تأویل آن در زمان حاضر این است که مردم به سبب علاقه ای که به رهبری نظام اسلامی دارند،روح و ضمیر خویش را تسلیم وی می سازند و ولی فقیه نیز به عنوان نماینده امام زمان (عج) و واسطه ی فیض الهی با نفوذ معنوی خویش ، شرایط ارتباط قلبی مردم و معبودشان را برقرار می سازد و اراده های جمعی امت در مسیر دست یابی به کارهای بزرگ و افق های بلند تمدن اسلامی به کار می افتد و آثار مهم و تاریخی آن محقق می گردد و به ظهور می رسد.
"ابن عربی" نیز که دارای نوعی مشرب عرفانی است واژه ی همت را در سطحی بالاتر موردبررسی و تحلیل قرار داده است: او همت را اراده ای همسان با اراده ی خداوند ،در اولیا دانسته است.او می گوید: با همت است است که نوح طوفان بر پا می کند،ابراهیم آتش را گلستان می کند،موسی دریا را می شکافد و سلیمان با مرغان و مورچگان سخن می گوید و عیسی مردگان را زنده می کند.حتی اولیایی مثل شاگرد سلیمان در داستان سوره ی نمل کار بسیار شگفت آوری انجام می دهد و آن انتقال تخت ملکه ی سبا از فاصله ی دوهزار و پانصد کیلومتری ، پیش از پلک زدن پیغمبر خداست ."برخیا" می گوید :من تخت ملکه سبا را که بسیار با ارزش است پیش از آنکه چشمان بسته ات باز شود می آورم.مفسران باز مانده اند که چگونه این مسیر را طی کرده است؟ این را ابن عربی در "فص سلیمانی" مورد بحث قرار داده است و می گوید که "برخیا" این کار را با تصرف و همت عرفانی انجام داده است. چون انسان کامل مظهر صفات خداوند است می تواند از دو صفت "محیی" و "ممیت" استفاده کند و بر اساس آن در یک نقطه چیزی را محو و نیست نماید و در نقطه ای دیگر آن را ایجاد کند.
بااستفاده از این تکنولوژی الهی است که بلقیس به اذن الله به نزد حضرت سلیمان حاضر می شود.همت ما این است که مقهور فضای مادی جهان معاصر نشویم و به تبع نظام نیهیلیستی در پی انکار حقایق عالم هستی بر نیاییم. ایمان بیاوریم که ابزار شناخت ما تنها قوای باصره و سامعه و لامسه و ذائقه و عقل مصلحت اندیش مادی نیست .در وجود هریک از ما نیروهای دیگری هم وجود دارد که اگر فعال شود افق های دیگری را هم پیش چشم ما باز می کند.رسالت استاد و دانشجو پژوهش و کشف کلید های اصلی حیات طیبه ی بشر است و این همت والا می خواهد.کار و تلاش دوچندان پشتوانه ی دست یابی به همت های عظیم است.امیدواریم این اندیشه ها آن چنان جایگاه و مرتبتی پیدا کند که کم کاری ها به عنوان یک منکر شناخته شوند و تلاش و کارکه عبادت خدای متعال است به عنوان معروف جایگاه خود را بیابد.
بسیجی اندیشیدن و کار کردن ضامن موفقیت ماست.و دانشگاهی که استاد و دانشجویش روحیه ی بسیجی دانشته باشند ،همت های متعالی خلق خواهند کرد. ایدون باد!   



[ سه شنبه 89/6/9 ] [ 8:14 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]
[ مطالب جدیدتر ] .::. [ مطالب قدیمی‌تر ]

درباره وبلاگ



پیوندهای روزانه

مُقیت - برای اهل خیر
درپناه عدالت-میثم میرزایی تبار
آستان مقدس اولین شهیدتاریخ ایران در اردهال
کاشان حامی
پرتال خبری کاشان
ساربان
عباس خوش عمل
دل نامه
خبرگزاری طنز بیداری
کارنامه
شهید حسن خاکی
تاریخچه نمایش در کاشان
سیّدرضای شاعر
ابیازن زادگاه من
حماسه سازان-حسینعلی حاجی

آرشیو ماهانه

شرح سدید
شعر و ادب
مجموعه طنزهای سدید
خاطره و داستان
قند پارسی و پژوهش ادبی
سینما و تئاتر
یادداشت های سیاسی
روز های خدا
دل نوشته ها
سوره ی اندیشه
آموزش و پرورش
کاشان شناسی
اخلاق و عرفان
فرهنگ بسیجی
کودک و نوجوان
دفاع مقدس

پیوندها

امام خمینی
امام خامنه ای
آثارامام خامنه ای
مقام معظم رهبری
سفیر ولایت-آیت الله نمازی
استاد میر باقری
آستان قدس رضوی
کربلا- حرمین
جریان شناسی سیاسی
وزارت فرهنگ و ارشاد
فرهنگستان ادب فارسی
کتابخانه ملی و موزه
کتابخانه های کشور
سازمان اسناد کتابخانه ملی
اسناد انقلاب اسلامی
جبهه ی فرهنگی انقلاب
دفتر تدوین تاریخ ایران
دایره المعارف اسلامی
مؤسسه در راه حق
پرتو سخن
بنیاد اندیشه اسلامی
اطلاع رسانی فلسطین
اطلاع رسانی دولت
سامد:مردم و دولت
ریاست جمهوری
مجلس شورای اسلامی
پژوهش های مجلس
قوه ی قضاییه
حوزه ی هنری
وزارت آموزش و پرورش
شبکه مدارس ایران
وزارت علوم
آرشیو صدا و سیما
خبرگزاری فارس
رجا نیوز
خبرگزاری رسا
خبرگزاری حیات
خبرگزاری جمهوری اسلامی
شبکه خبر دانشجو
خبرنامه دانشجویان
صبح قریب
خبرگزاری صراط
سازمان پانا
خبرگزاری های سیتنا
میراث فرهنگی کاشان
صراط نیوز
سپاه نیوز
تریبون مستضعفین
نشریه راه
دانشنامه دین و سیاست
فرهنگ واژگان
شهید آوینی
رحیم پور ازغدی
مهدی نصیری
حسین شریعتمداری
دکترحسن عباسی
دکتر زاکانی
حماسه سازان - حسینعلی حاجی
دکتر کوچک زاده
انجمن شاعران ایران
شاعران پارسی زبان
قیصر امین پور
میرشکاک-فردا
علی رضا قزوه
عباس خوش عمل کاشانی
پرویز بیکی
حسین قدیانی
جلال رفیع
رضا امیرخانی
توقیف سوره
وحید یامین پور
دکتر محسن پرویز
حمید عجمی
یادداشت های شبانه-بدری
کتابخانه حج
پایگاه مجلات تخصصی نور
بانک مقالات اسلامی
نصور-مقالات
جهاد دانشگاهی-مقالات
ایران داک
رشد
مردم شناسی
عماریون
تسنیم
شبستان
خبرنگاری تلویزیون
آموزه
فرهنگخانه
فرهنگ ایثار
فرهنگ انقلاب
فرهنگ شهادت
وبلاگ نویسان ارزشی
رهروان ولایت
معبر-بسیج
ارزشی ها
شهر حقوق
ذخیره خدا
فصل انتظار
سفید شهرکاشان
دسته کلید
مهدی باقری
فقیه نی ریزی
شهیدان هفتم تیر
تلنگرخانه
هم نفس
آرمان
بازنشستگی
طلبه بلاگ
برادران شهید هاشمی
فازستان
ولایتی ها
دهاتی
محمد صادق کوشکی
مثل فرهنگ
روزدهم(عاشورا)
ارزیابی آ.پ.
جشنواره ادبیات داستانی دفاع مقدس
نسرین ارتجایی
بی بال پریدن
گردشگری کاشان
رسانه فجر کاشان
یکی بود هنوزهم هست
پاتوق د.و پ.
تنهایی من
نوید شهادت
همه رقم مفت!!!!!
آشنای غریب
بوی سیب
عاشقان علی
راهی به حقیقت
سامع سوم
حاج آقا مسئلةٌ
فرزانگان امیدوار
غیر قابل انتشار
نغمه ی عاشقی
ستارگان دو کوهه
شهدای دارالمؤمنین کاشان
جبهه پایداری انقلاب اسلامی
شهید اردهال
پایگاه خبری تحلیلی برهان
فرمانداری آران و بیدگل
انهار
xXx عکسدونی xXx
روستای چشام
دکتر قدیری1
دکتر قدیری2
خبرنگار- ابوالفضل نوحی
شهیدان هاشمی
دوستانه
کانون مسجد فاطمیه شهید یه
بازگشت نیما
لنگه کفش
آبادگر-قربان ناد
جاده های مه آلود
فدایی ولایت
بسیج اسدآباد-روز قدس
مناجات با عشق
محسن شعبانی مفرد
عمارمیاندواب
ترخون
خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا
ندای دریا
تینا!!!!
حضرت آیت الله نمازی
.:: مــــهــــــدویــــــــت ::.
بلوچستان
PARSTIN ... MUSIC
تنهایی......!!!!!!
عاشقانه
ارواحنا فداک یا زینب
شهید حسن خاکی
ابیازن زادگاه من
««««««« کارنامه »»»»»»»
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
قالب پارسی بلاگ|قالب وبلاگ عید نوروز پارسی بلاگ
تور چین
ثبت شرکت | nulled mobile

سایت آوازک

عکس جدید

دیگر امکانات


بازدید امروز: 64
بازدید دیروز: 122
کل بازدیدها: 1158220

طراح قالب: آوازک

[ طراح قالب: آوازک ]
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ]