قناری های باغ عشق
قناری های باغ عشق مستند
که این سان رشته ی پا را گسستند
بهاران بلبلان در دشت و صحرا
گلی دیدند و گردش حلقه بستند
زعطر و بوی سحر آمیز آن گل
طلسم تیره بختی را شکستند
در آن بزمی که خندان بود لب ها
به دور از غم زمانی خوش نشستند
زلعل گل برآمد شکّر و قند
شهیدان بندگی کردند و رستند
به شهر غصه و غم،شب پرستان
مرا دل در رواق سینه خستند
به سوگ مهر رخشان مویه کردند
ولی مانند بوم از نور جستند
مرا سر رشته ی امّید گم شد
چو آنان رشته ی پیمان گسستند
دل «فرهنگ» را چون لاله خونین
کنند،این مهوشان این سان که هستند!