طنز سیاسی - اجتماعی:نهضت زیرآب زنی
نهضت زیرآب زنی
- در لغت نامه ی دهخدا آمده است:"زیرآب کسی را زدن" یعنی او را نزد کسی متهم کردن و بدین وسیله دست او را از عملی و جز آن کوتاه کردن.کسی را از سر کاری برداشتن واز خدمت معاف کردن،یا به شدت بر ضرر و به ضد او اقدام کردن و او را بی آنکه بداند از جایی راندن. تعبیر ی است نظیر کلک کسی را کندن و امثال آن که شاید بتوان آن را حتی در مورد از میان برداشتن و از بین بردن کسی یا چیزی استعمال کرد.
این را از آن بابت نقل کردیم که بدانید،بدون اطلاع نمی شود ،در راه نهضت زیرآب زنی قدم نهاد.چون افراد بی سواد و از تیره ی عوام جماعت،جرأت و جسارت آن را ندارند و نیازی هم ندارند که به این کارهای بزرگ دست بزنند.زیرآب زنی فقط در تخصص خواص و نیروهای نور چشمی و خیلی خیلی محرم است.هنر و هنرمندی محض است! باور ندارید، به داستان زیرآب زنی ابلیس در بهشت نگاه کنید.اول مثل یک مار خوش خط و خال ،پیش چشم آدم هی "موس موس"کرد و "فس فس"آمد.عشوه هایش دل آدم رابرد.این هایی که توی بهشت هستند، خیلی ساده و بی غل و غش اند.از مکر و حیله های شهری شیطان ها اطلاعی ندارند.آدم که فکر می کرد به درخت ممنوعه خبری است،فریب شیطان را خورد و کنجکاوی کار دستش داد.تا یک کمی از میوه ی آن را چشید،خدا مچش را گرفت.باورش نمی شد که به همین سادگی رو دست خورده باشد!همان طوری که از تعجب دهانش وا مانده بود،عذرش را از بهشت خواستند.آن جا بود که فهمید ابلیس "حسود" است.و بیماری حسادت "یکی از عوامل زیرآب زنی است. روی زمین بود که شست آدم خبردار شد، زیرآب زنی یعنی اینکه آدم مقامش را از دست بدهد و معزول شود."نهضت زیر آب زنی "به همین سادگی پا گرفت. بعد نوبت به هابیل و قابیل رسید. تا خدا هدیه ی هابیل را قبول کرد.قابیل به مصداق"الحسود لا یسود" ازدواجش را بهانه کرد وزیرآب برادرش هابیل را زد. وقتی داداش را کشت ،چون تک پسربود، با دختر آدم ازدواج کرد،و "ژن" زیرآب زنی را به نسل های آینده انتقال داد.در روزگار نوح،همه زیرآب زن شدند.خدا عصبانی شد و به آسمان امر کرد،زیرآب همه اشان را بزند،به جز آن هایی که زیرآب زن نبودند و با حضرت نوح در کشتی نشستند،نجات یافتند.در زمان حضرت ابراهیم،چون همسرش ساره"بچه اش"نمی شد.حضرت با خدمتگزارشان "هاجر"ازدواج کرد،وقتی "بچه اش" شد.ساره احساس خوبی پیدا نکرد،فکر کرد نکند ازچشم پیامبر بیفتد و خدمتگزارشان جای او را بگیرد.او هم چند صباحی به این نهضت پیوست و زیرآب هاجر را زد.چاره نبود،این مادر و بچه را به بیابان بی آب وعلف حجاز تبعید کردند.ونوبت به حضرت یعقوب رسید.دوازده تا پسر داشت که ده تایشان زیرآب زن بودند.هرچه بلا و مصیبت بود به سر یوسف آوردند،سرانجام هم کمر به قتلش بستند واو را به چاه انداختند،ولی خدا نخواست و او به عزیزی مصر رسید!زمان حضرت موسی(ع)هنگامی که در مصر بود،با چشم خود دید که یکی از مصری ها زیرآب یکی از قبطی ها را می زند،از این کار اصلا"خوشش نیامد و با یک مشت،شر مصری را کم کرد و از شهر گریخت،چون می دانست که پیش فرعون زیرآبش را خواهند زد!بعداز اینکه با برادرش به پیامبری رسیدند،موسی با خیال راحت به کوه طور رفت و تا چهل روز برنگشت. سامری گوساله ساخت تا زیرآب موسی را بزند.موسی هم با انبوهی از کتیبه های تورات، به نزد برادر بازگشت و دید که این مردم گوساله پرست شده اند، می خواست ریش برادر را بکند و سرش را به دیوار بکوبد،که هارون به او نهیب زد که سامری زیرآب زنی کرده است تا میان برادران اختلاف بیندازد! و او را به آرامش دعوت کرد.در زمان حضرت عیسی(ع)یهودا زیرآب زنی کرد وآن پیامبر بزرگ الهی را تا پای چوبه ی دار برد که خدا فوری دست او را گرفت و به آسمان چهارم برد و از شر دشمنانش حفظ کرد.در زمان پیامبر اسلام ،منافق زیاد شد.همه هم اهل زیرآب زنی بودند و اختلاف درست می کردند!مسجد ضرارشان را خراب کرد.قلعه ی خیبرشان را متصرف شد و حسابی تار و مارشان کرد ولی بعد از رحلت پیامبراز جانشین او،امیرالمؤمنین،انتقام گرفتند و چنان زیرآبی به او و فرزندانش زدندکه به جز یکی ،همه را یا به قتل رساندن ویا با زهر مسموم کردند.دوازدهمی را خدا پنهان کرد تا کسی نتواند زیرآبش را بزند،تا روزی بیاید و همه ی زیرآب زنان را به درک واصل کند!هزار چهارصد سال گذشت و نهضت زیرآب زنی ادامه یافت.همین امیر کبیر ما را با زیر آب زنی در حمام فین کاشان ،رگ زدند و صدایی هم از جایی بلند نشد.وقتی زیرآب شیخ فضل الله نوری و نواب صفوی و دیگر مبارزان راه آزادی را می زدند،امام راحل ما در قیام پانزدهم خرداد با این زیرآب زنان مقابله کرد ،و پرچم انقلاب را برافراشت و در بیست و دوم بهمن پنجاه وهفت خانه را بر سرشان خراب کرد.اما این گروه عنود، خیلی زود در قالب نفوذی به زیرآب زنی مشغول شد.و با اربابان جهانی خود کاسه و کوزه یکی از کار در آمدوحوزه ی فعالیت خود را به سرتاسر عالم گسترش داد ، تا هرچه آدم درست و حسابی وجود دارد، نقره داغ کنند و هرکه سرش به گردنش می ارزد، سبیلش را دود دهند.
در اساس نامه ی این نهضت آمده است:
"در قدم اول باید که خواهان مناصب و مقامات و جویای نام و نان باشی!و در قدم بعدی ،احساس حقارت کنی که برای خودشیرینی و دلبری در نزد صاحب مسؤولیت ،بسیار نافع است و سخنت رابر عمق جان او می نشاند. برای سیر و سیاحت در این مراتب نفسانی،ناگزیری که چند اصل را مراعات نمایی: اول آنکه از کودکی ممارست کن که در تاریکی بنشینی و روشنایی رابپایی.در محلت کاسیان رسم بود که به طفلان بازی "داگوجی"می آموختندوآنان را به "ماقوله" ی در بازی عادت می دادند.چنین بود که چشم یکی را می بستند و در پشت دیوار به نظاره ی او می ایستادند.برای خوشمزه تر کردن بازی ،او را تا نزدیک چاله یا چاه می آوردند و سپس از پشت ضربه ای به او می زدند تا به عمق چاه کله پا شود!بعد از بالا، آن بخت برگشته را نصیحت می کردند که :"چه قدر به تو گفتیم، در تیم و زمین ما بازی کن! بیا این هم آخر و عاقبت نساختن!"
دوم آنکه باید بیاموزی که چگونه با نبشی کار کنی.مداومت در این کار موجب می شود تا به مقام استادی "لژ" دست یابی!ابتدا ماله به دست می گیری و روی هر کثافت کاری را سفید می کنی!در حوالی ستون های خانه با گچ، ابزارمی اندازی.ودر هر گوشه ای تا می توانی نبشی می گذاری. سعی کن که در آهنگری با خواص نبشی آشنا شوی و نهایتا" خود نبشی گردی تا با چپ وراست فضای هندسی محیط خو بگیری و در جریان سازی هوا و خط کشی یک و دو سه مهارت پیدا کنی . این نهضت ، بدون مهندسی شبکه سازی جریان هوا جواب نمی دهد!
سوم لازم است که با نور افشانی رنگ ها ،انس والفت پیدا کنی تا به هنگام رانندگی بتوانی به هنگام از چراغ قرمز عبور کنی و چراغ راست بزنی و به چپ بپیچی!این قاعده سبب می شود تا در نزد همه مثبت و خوش اخلاق و انعطاف پذیر جلوه کنی.شهرت ، رمز موفقیت است!
چهارم آنکه وقتی می خواهی زیرآب کسی راپیش کسی بزنی،در همان قدم نخست سخنان خود را با بدگویی و غیبت آغاز نکن،بلکه سعی کن که در ابتدا از فرد مورد نظر تعریف کنی و مثلا" بگو:" او عشق من است!"تا طرف مقابل احساس نکند که شما با زیرآب خورنده دشمن هستی و کمر به قتل او بسته ای!
پنجم پس از آنکه دیپلماسی دو پهلو سخن را آموختی، واژگانی را برمی گزینی که تو را به عنوان دلسوز و غمخوار نشان دهد.روزی صد بار این جملات را تمرین می نمایی :"به خدا من صلاح خودش را می خواهم.خوبی خودش را می خواهم.به جان خودم نه ،به جان خودش که همیشه به موفقیت و سعادت او فکر می کنم!"بعد شروع می کنی با چند خروار فحش و ناسزا ،پدرش را پیش چشمش می آوری و در پایان تقاضا می کنی که این اسرار نزد خودمان مخفی بماند.
سعی کنید چنان زیرآب بزنید که در همان جلسه ی نخست کار یکسره شود زیرا گذشت زمان کار را خراب می کند.
ارتباط محفلی با سایر همفکران ضروری است.زیرا "لژ" بر نمی تابد که اعضا باری به هرجهت عمل نمایند.آن چه تا به امروز حاصل شده است ،با برنامه و کار منظم و حفظ راز و رمزهای تشکیلاتی به دست آمده است . در سازمان بر سر تقسیم غنایم مقامی و تولید و سهم بندی ثروت های حاصله که از مصالح اعلای شخصیه است ،بحث و تبادل نظر صورت می گیرد.این منافع مشترک است که می تواند همه را به یکدیگر پیوند دهد و نهضت زیرآب زنی را رونق بخشد.دروغ و تهمت و افترا و غیبت و شایعه سازی دست مایه و نمک و تفریح سازمان است، واین موجب می گردد تا دست و پای نیروهای هدف ، زودتر روی پوست گردو و موز قرار گیرد و از ادامه ی خدمت معاف گردند.! در پایان این اساس نامه آمده است:
همیشه بخت تو خرسند و روشن / به تردستی ،فن و زیرآب ،می زن!