طنز اجتماعی - مدیران عزراییلی
مدیران عزراییلی
-از میان فرشتگان الهی چهار نفر جایگاه والایی دارند.جبرائیل و میکاییل و اسرافیل و عزراییل . به تعبیر گزارش نویس ما به اذن پروردگار جبرئیل وزیر فرهنگ عرش است .زیرا به آدمیان حیات معنوی می بخشد .میکاییل وزیر اقتصاد است" چرا که رزق و روزی مخلوقات از جمله رویش گیاهان به دست ایشان است. اسرافیل وزیر دادگستری است که بادمیدن در شیپور معروف خود همگان را در دادگاه روز رستاخیز حاضر می سازد. عزراییل هم وزیر جنگ است که جان عزیز انسان با قبض هیبت ایشان رسید می گردد. الهام بخش روش و سبک کار بعضی مدیران ما از میان این چهار فرشته حضرت ملک الموت است که گویی همواره به چهره ی غضب آلود ایشان نظر دارند بدون آنکه بدانند جناب عزراییل به تناسب منش و شخصیت هر کس با او برخورد می کند . اما جناب مدیر مورد نظر ما که بر حسب اتفاق از قلب بسیار رؤوفی هم برخوردار است هرگاه اراده می کند به محل کارخود تشریف فرما شود ، ابتدا تا بتواند از نظر روحی و روانی دوپینگ مفصلی می زند مثلا"با دیدن و خواندن چند پرس فیلم و رمان های پلیسی و ترسناک" خود را آماده می کند و سپس مثل ازرق شامی وارد میدان خدمت می شود اول آن که به عمد جواب سلام هیچ احد الناسی را نمی دهد زیرا معتقد است پاسخ سلام موجب پررویی پرسنل می شود برای خالی نبودن عریضه به هربهانه ای از میان جمع " بخت برگشته ای را بر می گزیند و آن چنان فریاد و غرشی بر سر او می کشد که اگر رستم دستان بشنود مو بر تنش سیخ می شود و متعاقب آ ن یک فصل بد و بی راه و ناسزا ، نثار زمین و زمان می کند تا همه حساب کار خود را بکنند.آن گاه وارد دفتر کار خود می شود و در را بسته آهسته زمزمه می کند "یکی را که در بند بینی مخند // برو بند دیگر به پایش ببند." سپس با تلفن به رتق و فتق امور شخصی خود می پردازد.البته جهت رفع خستگی گاهی هم از همان پشت میز نعره ای مردانه از سینه بر می آورد و یکی ازهمکاران رابه عنوان هل من مبارز می طلبد وبا امر ونهی،بخواهد یا نخواهد، کاری را به او واگذار می کند وبه بهانه ای به دنبال نخود سیاه می فرستد.حال خدا نکند در این میانه یک ارباب رجوع بخت برگشته ای پیدایش شود که دیگر کارش با کرام الکاتبین است! ایشان متهم می شوندو با ناسزا و فحاشی مورد پذیرایی قرار می گیرند.جناب مدیر اعتقاد دارند شهرت چیز بسیارخوبی است به شرط آنکه درمسیر ایجاد رعب ووحشت به کار گرفته شود" و به همین خاطر هم مکرر بر این موضوع مباهات می کنند که توانسته اند با همین روش امنیت کوی و برزن را تضمین کنند. گزارش نویس ما نیزاز اینکه نتوانسته است بیش تراین از اوصاف و کمالات حضرت مدیر مطلب بنویسد بسیار شرمنده است چراکه خوش ندارد از سرکه های خلق و خوی وی بهره مند شودواز ترس ،عطای ایشان را به لقایشان بخشیده اند.فقط محرمانه در محل سایه روشن نشریه به سردبیر گفتند: از موقعی که این مدیر توانا تشریف آورده اند هیچ کس در این مجموعه باقی نمانده است و علی مانده وحوضش...!