«روشن تر از آفتاب»
همواره از نو روز سال پنجاه و نه به عنوان یکی از شیرین ترین دوران زندگیم یاد می کنم .تصور می کنم دوستان هم دوره ای من نیز چنین احساسی داشته باشند.زیرا حال و هوای معنوی انقلاب به طرزی شگفت همه ی نیروهای متدین را به یکدیگرپیوند داده بود. آن موقع دانشجو معلم بودیم و دانشسرای ما در ابتدای خیابان فرهنگ ،نزدیک پارک شهر قرار داشت. هنگامی که انقلاب در بیست و دوی بهمن پنجاه و هفت به پیروزی رسید ،از همان اول اسفندفعالیت های تحصیلی خود را آغاز کردیم. یک سر داشتیم و هزار سودا. به درس های دانشسرا اکتفا نمی کردیم،انقلاب انگیزه های لازم را به همه داده بود.در قبال هر چیزی احساس مسؤولیت می کردیم. نمی خواستیم یک بعدی و قالبی رشد کنیم.سعی می کردیم در عرصه های مختلفی حضور پیدا کنیم.کتاب فارسی را براساس شاخص های دو وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی،خودمان تألیف کردیم.آقای فره وشی استاد ادبیات، با فروتنی تمام کتاب دانشجو را تدریس کردند، با وجود اینکه درس تعلیم و تربیت داشتیم و منظم در جلسات حضور می یافتیم ولی قانع نبودیم.وقتی شنیدیم دکتر شکوهی وزیر وقت آموزش عالی از دولت مهندس بازرگان استعفا کرده و به دانشگاه تربیت معلم رفته است ، به سرعت برق و باد ،خودمان را به اولین جلسه ی درس تعلیم و تربیت ایشان رساندیم.ایشان هم انگیزه های انقلابی خوبی داشتند.بسم الله را که گفتند با اشاره کوتاهی به این نکته که انقلاب کرده ایم و باید قدر آن را بدانیم. وکشور با کار علمی ساخته می شود و نباید بی هوده وقت ها را به هدر داد ؛ از مقدمات کاستند و تدریس خود را شروع کردند.تا دقیقه ی یکصد و پنج پیوسته درس دادند و پاسخگوی سؤالات دانشجویان هم بودند.بعدها وزارت آموزش و پرورش همین کتاب تعلیم و تربیت ایشان را در برنامه ی آموزش ضمن خدمت فرهنگیان قرار داد.از طرف دیگر،از فعالیت های سیاسی – اجتماعی هم غافل نبودیم. هرجا سخنرانی ارزشمندی برگزار می شد، در آن جا حضور می یافتیم.سخنرانی های حضرت امام را که از صدا و سیما پخش می شد، علاوه بر استفاده ی مستقیم و فوری، آن را روی نوار کاست هم ضبط می کردیم تا امکان استفاده ی مجدد وجود داشته باشد. دانشسرای ما از نظر سیاسی ملغمه ای بود.هر گروه و جریان سیاسی در هر گوشه ای مغازه ای باز کرده بود.حیله گر ترین آن ها سازمان منافقین بود که با عنوان"دفتر دانشجویان مسلمان" دکه زده بودند تا "میلیشیا" جذب کنند.میزی که درراهرو گذاشته بودند،کسی پشت آن نمی ایستاد تا شناخته شود.فرم ثبت نامی بود و صندوقی .کسانی که فرم را تکمیل می کردند و به صندوق می انداختند، تحت یک شرایط خاص امنیتی ، آن ها را پیدا می کردند و در گوشه ی دنجی با یکسری بلوف و دروغ، کار خود را توجیه می کردند و به خانه های تیمی می کشاندند و خدا می داند که چه جوانان ساده دلی را فریب دادند و در جلسات محفلی به فساد آلوده کردند و سپس به مقابله ی با نظام واداشتند! کمو نیست های اقلیت و اکثریت هم که ختم روزگار بودند.در معرکه گرفتن و جمع کردن خلق الله کم نمی آوردند و عشق مباحث ایدئولوژیکی بودند.درضمن به طور منظم نیروهای خودشان را به کردستان اعزام می کردند تا نیروهای حزب اللهی را سر ببرند.یکی از آن ها که بسیار هم خوش برخورد بود همکلاسی ما بود،در همین اسفند پنجاه و هشت به کردستان رفت و برنگشت ! هیچ کس هم از سرنوشت وی خبری به دست نیاورد.توده ای ها آن قدر پر رو بودند که حد نداشت. مدعی بودند که اهل نماز هستند و در عین دیانت به شوروی و اقتصاد سوسیالیستی هم اعتقاد دارند.این جماعت فقط شوروی را تنها حکومت ضد امپریالیستی و مخالف آمریکا می دانستند.وبه دنبال جذب نیرو برای بیگانگان بودند.سلطنت طلب ها و طرفداران جبهه ملی و نهضت آزادی هم در نق زدن و تضعیف روحانیت و خالی کردن دل نیروهای وفادار به انقلاب سنگ تمام می گذاشتند.در چنین شرایطی دانشجویان متدین ، خیلی زود یکدیگر را پیدا کردند.در واقع همان کسانی که نمی خواستند تک بعدی بار بیایند و انگیزه های بالای انقلابی اسلامی داشتند.ابتدا دفتر فعالیت های فوق برنامه را ایجاد کردند.کار گروه های نشریه و نمایشگاه و جلسات سخنرانی و امثال آن، همه را دور هم جمع آورد.بعد هم تبدیل شد به انجمن اسلامی وحدت دانشجو معلمان و به مرور دانشسراهای کرج و شهر ری هم مرتبط شدند و فکر می کنم به موازات کاری که دانشسراها کردند ،دانشگاه ها هم توانستندانجمن اسلامی تحکیم وحدت را به وجود بیاورند.حالا کار نداریم به این که افراد نفوذی چه گونه سعی کردند این زحمات را به هدر دهند! غرض آنکه نیروهای اصیل به اشاره ی امام و با الهام ازاین آیه ی قرآن که می فرماید: انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی" برای خدا تلاش می کردند وپاداش آن ها هم این بود که به مرور زمان ساخته می شدند.مسؤولان نیز انصافا" زحمت می کشیدند. یاد و خاطره ی شیرین نوروز پنجاه ونه را هم مسؤولان وقت آموزش و پرورش در ذائقه ی دانشجو معلمان به یادگار گذاشتند: مرحوم شهید رجایی در آن هنگام وزیر آموزش و پرورش بودند.گاهی با دانشجو معلمان انجمن های اسلامی خصوصی دیدار و گفت و گو داشتند و با آن ها به مشورت می نشستند. آقای توحیدی رییس دانشسرا یک روز اعضای شورای مرکزی انجمن را خواستند و اطلاع دادند که آقای رجایی در نظر دارند ،در تعطیلات نوروز یک دوره کلاس های آموزشی در موضوعات اعتقادی و قرآن و تعلیم و تربیت و مسایل سیاسی و اجتماعی برای اعضای انجمن اسلامی برگزار نمایند.شما اطلاع رسانی کنید و از علاقه مندان ثبت نام به عمل بیاورید.از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدیم.چیزی نگذشت که با استقبال فراوان دانشجویان ، شرایط تشکیل دوره فراهم آمد.بیست و نهم اسفند پنجاه وهشت ،در محلی که امروز به عنوان مرکز تحقیقات معلمان شهدای مکه واقع در حوالی پل سید خندان ودر جوار خیابان پلیس شناخته می شود ،کلاس ها آغاز گردید وبه صورت شبانه روزی تا پنجم فروردین پنجاه ونه ادامه یافت . بسیاری از شخصیت های مطرح آن روز کشور در این دوره حضور یافتند و سخنرانی یا تدریس کردند.معلمانی هم که آمده بودند از دانشسراهای مختلف استان تهران و پذیرفته شدگان سراسر کشور بودند.شهید چمران دو جلسه فلسفه تدریس کردند ویک جلسه هم در باره قضایای کردستان سخنرانی کردند.در طول تدریس چند بار با لحن خاصی گفتند شما کجای دنیا سراغ دارید که وزیر دفاع یک کشوربیاید و فلسفه تدریس کند! و این گونه ما را به مباحث سنگین فلسفی مورد نظرشان توجه می دادند.شهید باهنر و شهید رجایی نیز در مورد فلسفه ی تعلیم و تربیت و مسایل آموزش و پرورش سخنرانی کردند. آقای قرائتی اصول عقاید و آقای علی قائمی در باره ی تربیت اسلامی و استاد علی اکبر و آقای توسلی روش تدریس قرآن داشتند،همچنین سایر فرهیختگانی هم بودندکه ذکر نام آن ها در این مقال مقدور نیست . زیباترین بخش آموزش این دوره، سخنرانی مقام معظم رهبری است که در آن موقع نماینده ی حضرت امام خمینی (ره) در شورای عالی دفاع بودند. شایسته است که به تناسب شرایطی که در زمان حاضر پیش آمده است و به جهت اهمیت موضوع ،در این مورد کمی بیش تر توضیح دهم.ایشان ابتدا انسان را از دیدگاه مکاتب مختلف مورد بررسی قرار دادند.اینکه در مکتب سوسیالیسم و کمونیسم انسان تا موقعی ارزش دارد که توان بازوی کارداشته باشد .چنانچه بنا به دلایلی نتواند کار کند، ارزش و اعتبار انسانی خود را از دست می دهد.در مکتب کاپیتالیستی و نظام سرمایه داری هم، انسان هنگامی ارزش پیدا می کند که دارای ثروت و سرمایه باشد و اگر سرمایه ی خود را از دست بدهد، بی ارزش می شود...آن گاه به معرفی انسان از دیدگاه اسلام پرداختند و در مقایسه ای دقیق،نتیجه گرفتند که در اسلام ،چنانچه انسان ،قادر به انجام کار نباشد وحتی به سبب عواملی نظیر معلولیت ، در گوشه ای بی تحرک افتاده باشد ویا محروم از ثروت و سرمایه بماند، باز عزیز و ارزشمند است زیرا انسان است و بنده ی خداست .پس از طرح این موضوع ،در مورد- مرز بندی ها در انقلاب- سخن گفتند.آن روز مارا به بصیرت و فهم در موضوعات جاری انقلاب دعوت نمودند. آن موقع اختلافات واضح و آشکاری میان نیروهای مذهبی و غیر مذهبی وجود داشت .بدیهی است که آب کمونیست ها ومائوئیست ها ودمکرات ها و توده ای هاو جبهه ملی و نهضت آزادی و امثال آن ها با نیروهای مذهبی در یک جو نمی رفت.،شاید پرداختن به آن ها خیلی هم جاذبه داشت.اما حضرت آقا به مرز بندی های جدیدی که میان نیروهای مذهبی پیش خواهدآمد پرداختند. آقا فرمودند نیروهایی که پیش از پیروزی انقلاب زحمت کشیده اند وحتی زندان ها دیده و شکنجه ها تحمل کرده اند، دو گروه هستند ،گروهی ضمن آن که علیه طاغوت مجاهدت و مبارزه داشته است ،از خود غفلت نکرده است با کار علمی و با جهاد نفس ،خود را برای خدمت به انقلاب آماده کرده است. انقلاب که به پیروزی می رسد به طور طبیعی مردم به این گروه از نیروها توجه خاصی نشان می دهند و حضور آن ها را در عرصه های مختلف مطالبه می کنند. این ها تا آخر انقلابی می مانند.گروه دیگری هم هستند که در حق خودشان کوتاهی می کنند. این ها تمامی وقت خودشان را فقط صرف مبارزه می کنند. از سازندگی شخصیت خودشان و مطالعه ی عمیق مبانی دینی ،غفلت می ورزند. انقلاب که به پیروزی می رسد، مردم استقبال چشمگیری از این گروه نمی کند.در نتیجه تنها می مانند.چون انتظارات و توقعات این گروه برآورده نمی شود، زبان به انتقاد و تخریب انقلاب باز می کنند،به مرور ایام بدون آنکه متوجه باشند، رودر روی انقلاب قرار می گیرند وسر انجام به ضد انقلاب تبدیل می شوند. خوش بختانه متن سخنرانی ها و جلسات تدریس در آن روزها تایپ و تکثیر می گردید قاعدتا باید نسخه ای ازاین سخنرانی موجود باشد .نگارنده که خود مستمع آن سخنرانی بوده است ، در حد بضاعت، مضمون بیانات مقام معظم رهبری را نقل نمود.اکنون سی سال از آن ایام می گذرد معلمان آن روز هریک به سویی روان شدند و به تدریس پرداختند .آن چه آموخته بودند به هزاران کودک و نوجوان و جوان انتقال دادند.هر نیروی انقلابی خود را تکثیر کرد.و اکنون هرکدام از آن دانشجومعلمان با سپری شدن سی سال خدمت به شرف بازنشستگی هم نایل آمده است،بدیهی است که اکنون پس ازطی این مرحله در سنگرهای دیگری به خدمت اشتغال دارد. با تحولات جدیدی که پیش آمده است، می شود به راحتی به تفسیر و تحلیل اوضاع روزگار پرداخت. افت و خیزهایی که در هر نظامی رخ می دهد، آن را ضعیف نمی کند ، بلکه به تقویت زیر ساخت های آن مدد می رساند.فتنه ها در دوره ی آخرالزمان ،سبب آگاهی بیش تر مردم می شود.ریزش ها ی انقلاب ، ملت را در برابر حوادث مقاوم تر نموده و رویش های ارزشمندتری را در پی داشته است.هیچ تحرکی از دید مردم پنهان نمانده است.حالاهنرمندانه زاویه ی دید دوربین را به عرصه ی اتفاقات پس از انتخابات ببریم.چه اتفاقی افتاده است ؟گروه هایی با مدیریت متمرکز از بیرون و داخل تلاش کردند اراده ی خود را بر ملت تحمیل کنندوبا حاکمیت باند خود با دشمنان انقلاب از در سازش درآیند و ملت سرافراز ایران اسلامی را به ذلت بکشانندو در طول این مدت از هیچ گونه جنایتی کوتاهی نکردند و کردند آنچه کردند!حالا از آشوبگران می پرسیم : آیادر پندار شما همین طور یک شبه انقلاب شد که شما هم بتوانیدیک شبه آن را از بین ببرید؟ آیا با تقلید صوری از حرکت انقلاب و تهیه کاریکاتوری از آن می شد انقلاب عظیم ملت ایران را سرنگون کرد؟آیا شما نیز مانند این مردم توانستیدبرای خدا قیام کنید و رنج ببریدوخون دل بخورید و ساخته و ریشه دار شوید؟روزه خواری شما در روز قدس نشان داد که از همان طبقه ی مرفهان بی دردی هستید که امام خمینی(ره)بارها از آن ها تبری جستند. راستی در راه ایده های خود به جزخرج دلارهای آمریکایی و اسراییلی چه قدر مایه گذاشته اید؟بعید می دانم با این همه افتضاحاتی که به بار آورده اید برای ملت پاسخی داشته باشید!زاویه ی دید دوربین را به سوی دیگری می بریم.بدخواهان همه ی طرح ها ی کهنه و نو براندازی را به اجرا در آوردندو ملت نیز به عینه قاسطین و مارقین و ناکثین انقلاب را دید و صفین و نهروان و خوارج را تجربه کرد ،علاوه بر آن قاعدین زمان را هم شناخت.هوشیاری مردم موجب شدتا دشمن نتواند ، پرچم علوی را ازحرکت و اهتزاز باز دارد.عاشورای جگر سوز امسال ،فصل بندی جدیدی را پیش چشم جهانیان ترسیم کرد. بدخواهان داخلی و خارجی،گاف سیاسی زشتی از خودبه یادگار گذاشتند.با همه ی زبل بازی های سی سال گذشته ،سرانجام طینت کریه خویش را پیش چشم امت اسلامی تجسم بخشیدند.اگر بودند افرادی که هنوز دشمن را نشناخته بودند، به برکت خون سید الشهدا این بیداری و شناخت را به دست آوردند. حماسه ی نهم دی ماه باز خورد این آگاهی و اعتراض عمومی بود.و نشان دادکه ضد انقلاب داخلی وخارجی هیچ پایگاهی در میان ملت ایران ندارد.حضور کم نظیر مردم در روز چهارشنبه نهم دی ،حجت را برهمه ی زر پرستان افزون خواه و باج گیران سر گردنه ی راه مردم تمام کرد .آن هایی که در طول سی سال گذشته با رفتارهای دو گانه و مبهم ، به جریان سازی پرداختندو با ایجاد باندهای مخرب برای ملت نخبه سازی کردندتا بلکه روزی بتوانند، انقلاب را به نفع خود مصادره کنند، در فصل بندی روز عاشورا افشا گردیدند.اکنون به جز تنها یی پناهی ندارند.و هم اکنون امتحان بسیاری سختی پیش روی آن هاقرار گرفته است،چنانچه مواضع خود را به طور شفاف در برابر دشمن امت اسلامی مشخص نکنند ، مطرود و منفور امت خواهند شد. امام راحل رضوان الله تعالی علیه به ما آموخته است که: میزان حال فعلی افراد است.و خلف صالح آن پیر فرزانه که زبان گویای امت اسلامی است ، از این نخبگان به خطا رفته خواسته اند تا به روشنی مواضع خود را در قبال دشمن اعلان نمایند. مردم نیز منتظرند تا در اسرع وقت عکس العمل آنان را در این خصوص مشاهده نمایند.امید است (تسویف) یعنی کار امروز را به فردا انداختن که از وسوسه ی شیطان نفس است، دامن آنان را نگیرد.تأخیر نخبگان در این موضع گیری مهم ، آنان را از دامن پر مهر و محبت امت ،طرد خواهدکرد.در این صورت ملت متضرر نخواهد شد،بلکه مغبون واقعی خود آن ها خواهند بود.زیرا امام راحل-رضوان الله تعالی علیه - به ما آموختند که هیچ وقت دست خدا بسته نیست و با کنار نشستن نیروهایی که انقلاب از آن ها انتظار دارد، کارها تعطیل نخواهد شد، ملت هم با کسی بر سر مصالح اسلام و انقلاب معامله نخواهد کرد وبه هیچ زیاده خواهی باج نخواهد داد!پس شایسته است که نخبگان مورد اشاره نیزهمچون رهبری انقلاب، شفاف و روشن سخن بگویند و روشن تر از آفتاب بدرخشند! روز بیست و دوی بهمن سی و یکمین سالروز انقلاب اسلامی هم بر همگان مبارک باد!