آخرین سرود
آخرین سرود
حسین ممتحنی متخلص به حمید سبزواری، زاده ی 1304 در سبزوار و متوفی در 22خرداد1395تهران، شاعری است از نسل اول انقلاب اسلامی. پدرش«عبدالوهاب»،کارمند دولت بود وبالاترین حقوق ماهیانه را داشت؛ 30 تومانی که او دریافت می کرد سه برابر حقوق یک کارمند ساده بود و این به سبب فضل و کمالات علمی و قریحه ی شاعری و خط خوش و خدمات مؤثر وی بود.جدش، ملا محمدصادق ممتحنی، معدن شناس وشاعری مردمی بودکه «مجرم» تخلص میکرد و به سبب مسافرت به اقصا نقاط ایران،توانسته بود ویژگی های هریک از معادن را به زبان شعر بیان نماید.وی را در آوه ترکمن دستگیر کردند و چون احساس کردند که خطری برای حکومت ندارد،رهایش ساختند. در سفری به مشهد،راهزنان دیوان اشعارش را به یغما بردند.اواخر عمر مقیم مشهد رضوی شد و در آن جا وفات یافت.
تجلّی سبزواری از شعرای شاخص سبزوار نیز پسر دایی پدرش بود که دیوان شعر و مجموعه تجلی نامه داشت. تجددنامه را نیز در عصر رضاخان در دفاع از حجاب بانوان از خود به یادگار گذاشت.
اولین آموزگاران حمید، پدر و مادرش بودند.جامع المقدمات را نزدپدرآموخت. درروزگاری که پدر با طبابت غلط نابینا شد، باز توانست خط خوش را به فرزند خود یاد دهد. قرآن و بعضی از متون ادبیات را از مادر فرا گرفت. دوره تکمیلی را نزد اساتیدی چون میرزا حبیب جوینی وحاج آقا محمدعلی محمدی سپری کرد.
زمانی که چهاردهسال بیشتر نداشت،سرودن شعر را آغاز کرد.نخستین اشعارش را با همکاری کتابفروشی خسروی سبزوار انتشار داد. در نوجوانی شاهد فرهنگستیزی، خشونت و سرکوب احساسات مذهبی مردم توسط رضا شاه پهلوی بود. با روی کارآمدن محمد رضا پهلوی، در دهه ی سوم قرن حاضر، به هر حزب و گروهی که فکر میکرد حامل حقیقت یا حامی محرومانند سری میزد، اما بهسرعت درمییافت که آن سرابها هیچگاه نمیتوانندعطش عدالتخواهی و شوق استقلالجویی او را سیراب کنند، و سرخورده کنار میکشید. قبل از کودتای آمریکایی28 مرداد1332به استخدام آموزش و پرورش درآمد و با بانو شکوه اقدس شفقی که از اقوام نزدیک و معلم هم بود، ازدواج کرد.در این دوره نیز به سرودن اشعار حماسی و فعالیت های اجتماعی ادامه داد. بعد از حوادث مرداد1332 مدتی متواری و مخفی شد و چهار سال در وضعیت بلاتکلیفی و تعلیق سپری کرد تا سرانجام خود را به شهربانی سبزوار معرفی نمود و تبرئه شد ولی از آموزش و پرورش اخراج گردید.
پس از مدتی که از طریق اجاره حمام و اداره ی آن روزگار گذرانید، با راهنمایی و کمک یکی از اقوام به استخدام بانک بازرگانی (بانک تجارت پس از انقلاب) درآمد و چون عرصه را برای زندگی در سبزوار تنگ دید، تقاضای انتقال کرد و راهی تهران شد. در تهران نیز دوستان همفکری یافت. از 15خرداد 1342 به طور رسمی استعداد شعری خود را به خدمت انقلاب و رهبری درآورد.وی همان زمان در یکی از ابیات بسیار زیبای خود می گوید: "من حمیدم نه ستایشگر هر محمود/ حق پرستم نه ستاینده اهریمن" . گاهی نیزاشعار حمید در نشریات بانک بازرگانی انتشار می یافت و همین مسأله شاخک های ساواک را حساس می کرد و هر از گاهی با بازجویی های خسته کننده سعی در رام کردن او داشت.سر ناسازگار حمید نیز نگرانی هایی را برای خانواده به وجود می آورد. وقتی برادر همسرشان با زرنگی خاصی توانست،اشعار رااز پیش چشم مأموران به سبزوار انتقال دهد. با حمله مأموران ساواک به منزل سبزوار، نسوانی که در منزل بودند از ترس و وحشت، مجموعه ی اشعار حمید را به تنور ریختند و از بین بردند.
البته این شاعر انقلابی از پای ننشست و به سرودن ادامه داد.پس از پیروزی انقلاب، دو مجموعه از اشعار وی با اصرار و تشویق امام خامنه ای مدظله العالی که آن زمان رئیس جمهور بودند و با تقریظ و حمایت ایشان به دست چاپ سپرده شد تا روزگارجفاکار برآن تعدی ننماید. مجموعه ی سرود درد به اشعار پیش از انقلاب اختصاص یافت. و سرود سپیده دربردارنده ی اشعار پس از پیروزی شد. کتاب سرود درد او در سال 1375 کتاب سال شناخته شد. سبزواری مدال درجه یک هنر در رشته ادبیات را نیز دریافت کرد و چهره ماندگار شعرانقلاب شد.
آثاردیگر استاد حمید سبزواری عبارتند از: سرود دیگر، کاروان سپیده، یاد یاران، گزیده ادبیات معاصر.
هفته سوم اردیبهشت 1392که در منزل ایشان بیش از پنج ساعت به گپ و گفت نشستیم؛ نتیجه ی آن ساخت مستند«سرود سرو» و چاپ یادداشت بلندی در هشتمین شماره نشریه چشمه شد، استاد می فرمودند: جدیدترین اثر خود را « آخرین سرود» نام نهاده ام چون می دانم که به زودی از میان شما خواهم رفت.
تا کنون بیش از 300 اثر شعری استاد به صورت سرود درآمده است. موضوع مستند سرود سرو که بارها از شبکه های گوناگون صدا و سیمای جمهوری اسلامی به نمایش درآمده،حول محور همین سرودهایی است که معضل گسستگی فرهنگی میان نسل های انقلاب را رفع کرده است؛ زیرا کمتر حادثه یا رویدادی است که با رویکرد مواضع رهبری در شعرحمید سبزواری انعکاس نیافته باشد. 90 درصد اشعار حمید سبزواری انقلابی و در سبک خراسانی و تنها 10 درصد آن ها غزل هندی است. روانش شاد باد!