طنز تلخ انقلاب نفوذی ها
طنز تلخ سیاسی:
انقلاب نفوذی ها
عمو سام آن روزاصلاً حالش خوش نبود؛ زیرا آبرو و اعتباری که با هزار فن و تکنیک به دست آورده بود، همه در عرض یک روز به هدر رفت. انقلابیون با حمله به لانه ی جاسوسی اش، جیک و پیکش را پیش چشم پدربزرگش آورده بودند. سند و مدرک های پاره و جویده شده ای که در این عملیات به دست آمد، با مهارت عجیبی به هم متصل شدند و منتشر گردیدند.عمو سام مثل شیر پیری که یال و پشمش ریخته باشد،نای سربلند کردن نداشت. موش های وحشی تا توانستنداو را دلداری دادندو ابرازهمدردی کردند. وجه مشترک عموسام با موش های وحشی دراین بود که تاکتیک همسانی داشتند. هردو مهندس نقب بودند وبه راه های نفوذ زیرزمینی آشنا. چپاول خوراک و پوشاک دیگران زیر دندانشان مزه ی عجیبی داشت و روز به روز آن ها را حریص تر می کرد.هنگام خطر، موش دوانی می کردند و از نقب های هزارتو بیرون می زدند و خود را به گردنه ی سازمان ملل می رساندند تا نشان دهند که همه ی دستاوردهایشان حلال حلال است. بخت برگشته ای که اموالش غارت شده بود، به دادگاه صحرایی شورای امنیت احضار و تفهیم اتهام می شد. به زبان خوش به او می گفتند: آیا درست است که اموال و عرض و ناموست بر ما حلال است یانه؟ اگر می گفت: نه! و مقاومت می کرد؛چماق مخصوصی داشتند که روی آن نوشته شده بود: حقوق بشر! آن را بالای سرش به دوران در می آوردند و می گفتند: حالا حلال است یا نه؟ اگرپاسخ منفی بود و باز مقاومت می کرد؛ ازروش ناتویی بهره می جستند و او را از زمین و هوا مورد حمله قرار می دادند تا سرانجام برای حفظ جان خود مجبور می شد بگوید که حلال حلال است، از شیر مادر هم حلال تر است. به این ترتیب عمو سام و موش های وحشی همیشه نان حلال خورده اند. سمپات هایشان هم به همین دلیل در بوق و کرنا دمیده اند که کدخداعموسام در عالم نظیرندارد.
استادعربی ما بر این باور است که کارهای عمو سام کاملاً منافقانه است و همین سبب شده است تا نظم جهانی برهم بریزد و هرننه غریبی از هرگوشه ای قد بکشد و با یک زنده باد کدخدا، هم کاسه ی او بشود. این اپیدمی آن چنان فراگیر شده است که در میان ملت های مظلوم نیزهرکس مبلغ عمو سام بشود می تواند تا هفت پشت خود را تأمین کند. استادعربی می گوید: در زبان عرب به این عمل موش های وحشی که علاوه بر راه ورود و خروج لانه، تونل های متعددی ایجاد می کنند ودر گوشه گوشه ی آن، زیرسطح زمین را نرم و نازک می کنند تا در وقت خطر بتوانندآن را بشکافندو فرارکنند "نفق" می گویند که به معنی نقب است. منافق هم از این کلمه گرفته شده چون کسی که وارد حریم ایمان مردم می شود وشک و شبهه می اندازد و بعد هم خودش را ملی مذهبی یا لیبرال و سکولار می نامد،کارش منافقانه است.
عمو سام که در ینگه دنیا زندگی می کند؛ سال ها بود که جاسوس تربیت می کرد و به خانه های دیگران نفوذ می داد و با این کار بسیاربسیارشرافتمندانه، امرار معاش می کرد؛ اما این روش، هزینه ی بالایی داشت. تکنولوژی های نوین به کمک او آمدند و علاوه بر صرفه جویی در هزینه ها، سودآوری بالایی نیز داشته اند. چون او که عاشق چشم و ابروی ما نبود که تلفن همراه و اینترنت را مفت بدهد. مردم پول می دهند و درشبکه های اجتماعی، اطلاعات زندگی خصوصی و اجتماعی خودشان را داوطلبانه تقدیم عموسام می کنند. او هم با طبقه بندی آن ها برای هرکس متناسب با شخصیتش برنامه ریزی می کند و به وقتش ازآن بهره می گیرد.عمو سام توانسته است از این راه،انقلاب سبزو بنفش نفوذی ها را ساماندهی کند. وقتی می گویند «جیسون آدام کاظم رضاییان» جاسوس عموسام نیست، حرف درستی است.چون مأموریت این شازده پسر که پدرش مشهدی و مادرش آلمانی است و به استخدام دستگاه عریض و طویل نهاد ریاست جمهوری درآمده است؛ نفوذی است و نه جاسوس.اگر رضاییان از این تهمتی که به او زده اند به نتانیاهو شکایت ببرد، حق دارد، چون شأن نفوذی بودن خیلی بالاتر از جاسوسی است. با یک دستگاه تلفن همراه که در دست صدر اعظم دولت آلمان هم باشد، می توان جاسوسی کرد، اما کاری که یک نفوذی می کند، عمراً اگر از یک دستگاه بی جان بربیاید! جناب کلاهی در روز هفتم تیر1361 با هنر نفوذ پردازی خود توانست کن فیکون کند و مؤثرترین نیروهای انقلاب اسلامی را از جلوی راه عموسام بردارد. یا حضرت کشمیری با کمک سازمان مجاهدین ضد انقلاب موفق شد، رئیس جمهور و نخست وزیر مکتبی یک کشور بزرگ را شهید کند. امروز دیگر هربچه مدرسه ای هم می داند که نان در نفوذی بودن است.
رحم و مروتی که در دزدهاست ذره ای در نفوذی ها نیست. نفوذی مأمور است که مسلسل وار آدرس اشتباهی بدهد و مسیر درست یک انقلاب را منحرف کند،آیا چنین هنری از یک جاسوس ساخته است؟ به همین خاطر استاد عربی ما می گوید که نفوذی ها، منافق تمام عیارند که آمده اند دین و ایمان مردم را غارت کنند. وقتی آدم بی دین شد، هویت خود را از دست می دهد. و آدم بی هویت به ضد خودش تبدیل می شود و به سوی نابودی سوق داده می شود. نقل است که یک کاروان تجاری از راهی می گذشت؛ ناگهان راهزنان از راه رسیدند و آن ها را غارت کردند.وقتی عدل اجناس را باز کردند که در بین خودشان تقسیم کنند،دیدند که مردم برای حفظ مالشان در هر بسته ای آیه ی شریفه ی «بسم الله الرحمن الرحیم» را قرار داده اند. سردسته ی دزدان چون منافق و نفوذی نبود گفت: همه ی اموال را به صاحبانشان برگردانید که اگر ما این اموال را ببریم، عقیده ی مردم از « بسم الله» برمی گردد. حال آن که ما دزد مالیم و نه دزد عقیده.
نفوذی ها آمده اند تا باورهای درست مردم را تغییر دهند و اقتصاد و فرهنگ یک کشور را آن طور که عمو سام دوست دارد نوسازی کنند. این نفوذی ها همه جا تشریف دارند؛ در دانشگاه، دررسانه و در هر مجموعه ی مؤثر فرهنگی، نفوذی ها آمده اند که آدرس اشتباهی بدهند و انقلاب نمایشی به راه بیندازند.چشم همه امان روشن! مولا در نهج البلاغه فرمود: نگاه نکنید که چه کسی سخن می گوید، ببینید که چه می گوید! والسلام.