روزنامه ها و روزنامه نگاران کاشانی (2)آقا شیخ یحیی
روزنامه ها و روزنامه نگاران کاشانی (2)
آقاشیخ یحیی کاشانی
فعال ترین روزنامه نگارعصر مشروطه
و بنیانگذار اولین مدرسه ابتدایی در کاشان
شیخ یحیی کاشانی در دهم ذی الحجه 1293ق. مطابق با 1252 شمسی در کاشان به دنیا آمد. خواندن و نوشتن و مقدمات فارسی و عربی را نزد جدّ مادری خویش، فقیه و ریاضیدان بنام ، ملا محمد حسین نطنزی نوه ی ملا احمد فاضل نراقی و علم هیأت و حساب قدیم را نزد پدردانشمندخود، حاج ملا محمد علی بن حاج عبدالصمدو مدرسان دیگرفرا گرفت. در سال 1312ق. راهی اصفهان شد و یک سال و نیم دوره ی سطح را در محضر آیات عظام میرزا محمد هاشم چهارسویی و سید محمد باقر درچه ای آموخت. سپس به نجف اشرف مهاجرت کرد و در حوزه ی درس آیت الله آخوند محمد کاظم خراسانی و سایر علمای آن دیار حضور یافت. وی پس ازپایان دوره ی اجتهاد عازم لبنان و اسلامبول شد تا با پیشوایان مشروطیت آشنا شود و دانسته های خود را در این زمینه کامل کند. در بیروت زبان فرانسه را آموخت و در ترکیه( عثمانی آن زمان) با ترکی اسلامبولی آشنا شد. همچنین توانست با رهبران و سازمان های مشروطه خواه عثمانی و ایرانیان مشروطه خواه مقیم آن کشور ارتباط برقرار کند. در این سفرها با سید جمال الدین اسدآبادی نیز ارتباط و آشنایی یافته است.
کار روزنامه نگاری شیخ یحیی نیز در این دوره آغازشد. سلسله مقالاتی را در خصوص لزوم استقرار مشروطیت و اصول آن فراهم آورد و در روزنامه های حبل المتین کلکته و ثریای مصر نشر داد. بعد از 3 سال که به کاشان بازگشت، به عنوان یک مشروطه خواه شناخته می شد، زیرا نسخه های ثریا و حبل المتین مخفیانه وارد ایران شده بود و مردم از محتوای مطالب آن آگاه شده بودند.در سال 1316 به عزم سیاحت و تکمیل علوم عقلیه وارد تهران شد.درسال 1317 در آموزشگاهی جدیدالتأسیس با شیوه ای نوین به تدریس علوم عربی و فارسی پرداخت. در تهران از خرابی ها و ضعف های انجمن معارف(وزارت آموزش و پرورش)اطلاع یافت و در این زمینه نیز یادداشت هایی را تنظیم و طی آن از تقلب های انجمن معارف و از امین السلطان نخست وزیر وقت، بابت استقراض از بیگانگان انتقاد کرد و به اداره ی حبل المتین کلکته فرستاد.
وقتی نسخه های حبل المتین به ایران رسید ؛ اعضای انجمن سری مثل سید حسن برادر مؤیدالاسلام و میرزا محمد علی خان پسر مؤتمن لشکر و اعتضاد السلطان رئیس فوج خلج و مثمر الملک متوجه شدند که شیخ یحیی بدون غرض و به منظور اصلاح جامعه آن مقالات را نوشته است، به همین سبب وی را به انجمن سری دعوت و برنامه ی درسی او را برای تدریس در مدرسه ی رشدیه فراهم نمودند و چون وی در لبنان و اسلامبول با مدارس جدید آشنایی یافته بود، اداره ی آموزشگاه رشدیه را نیز به او سپردند. انجمن سری قلع و قمع امین السلطان و اصلاح انجمن معارف را دنبال می کرد.
شیخ یحیی نتیجه ی بررسی ها و تحلیل های انجمن سری را به صورت مقاله مکتوب می کرد و برای روزنامه حبل المتین ارسال می داشت. از جمله وی سلسله مقالاتی در تحلیل عملکرد سیاسی امین السلطان نوشت که در چندین شماره حبل المتین کلکته درج گردید و سبب شد تا نویسندگان کاشانی روزنامه پرورش نیز به همان سبک و سیاق زبان به نقد باز کنند. امین السلطان که شرایط را این گونه دید، دستور داد از ورود نشریات خارجی به داخل ایران جلوگیری نمایند. انجمن سری تلاش کرد تا از این حصر جلوگیری نماید لیکن موفق نشد. سرانجام به این نتیجه رسیدند که در تهران روزنامه ای را دایر نمایند.مجوز نشریه که به دستخط مظفرالدین شاه بود،به میرزا نصرالله خان مشیرالدوله سپردند تا به دست متقاضیان برساند؛ ولی امین السلطان متوجه شد و آن را ضبط کرد. انجمن سری راه دیگری را در پیش گرفت و آن انتشار کتاب برای کودکان مدرسه ی رشدیه بود و در نظر داشت تا از این طریق امین السلطان را مورد انتقاد قرار دهد. مأموران اطلاعاتی نخست وزیر مراقب بودند، به محض آنکه رفتاری علیه وی مشاهده می شد ، فوری گزارش می کردند و نخست وزیر نیز مانع از انتشار کتاب کودکان می شد. شیخ یحیی که قلمی آتشین داشت، از طرف انجمن شب نامه های تندی را علیه امین السلطان انتشارداد.انجمن برای آنکه مظفرالدین شاه را از خیانت های امین السلطان آگاه سازد، یکی از اعضای خود یعنی موقر السلطنه داماد شاه را مأمور کرد که نسخه ای از هر شب نامه را هنگام خواب، بالای سر شاه قرار دهد. البته شاه وقتی از محتویات آن آگاه می شد و از این حرکت عصبانی می شد و می خواست تا عاملان آن را دستگیر نمایند. عاقبت موقر السلطنه لو رفت و در زیر شکنجه لب به اعتراف گشود.
دستخط شیخ یحیی کاشانی
در شب 19 جمادی الآخر 1319 ق. شیخ یحیی را در منزلش در محله ی هفت تن همراه با صاحب خانه و چند نفر دیگر دستگیر کردند و همان شب افراد دیگری نیز بازداشت شدند؛ نظیر آقا سید حسن کاشانی حبل المتین، میرزا مهدی خان وزیر همایون، قوام الدوله، ناصر خاقان، موقرالسلطنه، مثمر الملک، میرزا محمد علی خان، میرزا سید محمد مؤتمن لشکر نوری...
شیخ یحیی را به خانه ی عین الدوله منتقل و نوشته های وی را موردبررسی قرار دادند ولی چیزی که علیه حکومت باشد به دست نیاوردند.فردای آن روز او و میرزا سید حسن کاشانی را به واسطه ی ملاحظه ی جدش و مدیر حبل المتین به روستای مبارک آباد نزدیک تهران که ملک عین الدوله بود، تبعید کردند. متجاوز از دوسال در این روستا بودند و اجازه خروج نداشتند. عوامل این تهاجم برای توجیه کار خود، عکس شیخ یحیی را به امین السلطان رساندند و او نیز به مظفرالدین شاه تلقین کرد که این شخص قصد ترور وی را داشته است. این سعایت آن قدر مؤثر بود که بعد از دو سال و نیم که امین السلطان برکنار و عین الدوله به جای وی نخست وزیرشد، باز مظفرالدین شاه از شیخ یحیی واهمه داشت و اجازه نمی داد که شیخ یحیی را آزاد کنند.
در بیستم جمادی الاولی 1319 ق. چهار نفر سوار کشیک خانه حاضر شدندتا او را به زندان نارین قلعه که سیاه چالی مخوف بود انتقال دهند. و دست های شیخ یحیی را بستند و به مسؤولان سیاسی اردبیل تحویل دادند. از حسن تصادف حاکم آن جا شاهزاده امام قلی میرزای نصرالسلطان والا و نایب الحکومه ی وی شاهزاده محمدحسین میرزای ظهیر السلطان بودند که احترام و ارزش فراوانی برای اهل علم قایل می شدند. بنابراین توجه و مراقبت زیادی در مراعات حال و آسایش شیخ یحیی نمودند و از اتفاق در همین زمان شیخ یحیی مریض هم شد که دو نفر مسلمان معتقد، مأمور رسیدگی و مداوای او شدند. امین السلطان تلگراف کرده بود که شیخ یحیی را در چاه بیندازند ولی امام قلی میرزا به بهانه آنکه اردبیل جزء آذربایجان و تحت سرپرستی ولی عهد است،حکم او را اجرا نکرد.
در همین ایام جمعی از طلاب را نیز در غل و زنجیر به اردبیل تبعید کرده بودند که شیخ یحیی از مال خود و کمک دیگران به آن ها رسیدگی می کرد.
علمای کاشان و اردبیل و تهران تلاش فراوانی کردند تا شیخ یحیی را آزاد سازند ولی موفق نشدند تا عاقبت امین السلطان از کار بر کنار و عین الدوله به صدارت منصوب شد.
شیخ یحیی در نهم شوال 1321 از راه آستارا به رشت رفت. امین الدوله در جریان این امر قرار گرفت و مبلغی وجه نقد برایش فرستاد و به عماد السلطان دستور داد تا وی را با عزت و احترام تا تهران همراهی کنند.
از اعضای انجمن سری دیگر کسی باقی نمانده بود. این بار شیخ با نشاط بیشتری دست به قلم شد و با ارسال مقالات و اخبارنوشته از شماره 31 سال یازدهم تا اواسط سال سیزدهم با حبل المتین کلکته همکاری نمود. محتوای نوشته های او شامل اصلاحات اجتماعی و ملاحظات تجاری و تحلیل مسایل سیاسی روز جهان و راه آهن سراسری ایران و امثال آن بود. یک سال هم مدرسه رشدیه را اداره کرد. شیخ یحیی در این دوره به صف پیروان سید محمد طباطبایی رهبر مشروطه پیوست و با فرزندوی سید صادق دوستی و ارتباط صمیمانه ای پیدا کرد. همین آشنایی سبب شد تا دوشیزه ای از خاندان شاهزادگان قاجاری به وی معرفی شود.شیخ هنگام ازدواج با وی حدود 28 سال داشت و نخستین فرزند وی ملیحه الملوک بود که در سال 1282 به دنیا آمد. بالاخره هوای وطن مألوف به سرش آمد و راهی کاشان شد و اداره املاک و اموال خانوادگی اش را بر عهده گرفت و اولین آموزشگاه ابتدایی به سبک نوین را با عنوان مدرسه ی علمیه در محله میرنشانه دایر نمود.
پس از صدور دست خط مشروطیت در سال 1285 شمسی، مؤید الاسلام مدیر حبل المتین کلکته تصمیم گرفت با مسؤولیت برادرش سید حسن، شعبه ای به صورت روزنامه در تهران دایر کند. سید حسن چون شیخ یحیی را توانمند تر از خود می بیند ، با تأیید برادرش تلگرافی به کاشان ارسال می دارد و می گوید: « شما به سردبیری حبل المتین تهران انتخاب شده اید و حقوق شما ماهی سی تومان خواهد بود. در صورت قبول هرچه زودتر خود را به تهران برسانید.» پیرو این تلگراف، شیخ غلامرضا معارفی را که نظامت مدرسه را بر عهده داشت،به عنوان مدیر به جای خویش معرفی می کند و راهی تهران می شود و دبیری روزنامه ی حبل المتین تهران را بر عهده می گیرد.این روزنامه در چهار صفحه به همان قطع حبل المتین هند و با همان سرلوحه منتشر می شد و نقش مؤثری در جریان مشروطیت داشت.خطر انعقاد قرارداد1907 میان روس و انگلیس برای اولین بار در این نشریه انعکاس یافت. همچنین بی محابا از محمد علی شاه و اطرافیانش مانند لیاخوف فرمانده ی قوای قزاق انتقاد می کرد. از شماره اول تا 220 حامل نوشته های اوست. این روزنامه وقتی به تعطیلی کشیده شدکه محمد علی شاه مجلس را به توپ بست و قضیه استبداد صغیر پیش آمد و شیخ یحیی برای حفظ جان خود به سفارت عثمانی پناهنده شد. تا برکناری محمد علی شاه، هیچ روزنامه ای در تهران منتشر نمی شد.
پیشوایان مشروطه متفقاً لزوم انتشار یک روزنامه ی وزین و غیر وابسته را قبول داشتند، از این رو روزنامه ی مجلس را منتشر کردند که صاحب امتیاز و مدیر مسؤول آن سیدمحمد صادق طباطبایی بود. وی از شیخ یحیی خواست تا با این نشریه همکاری نماید. همکاری با این روزنامه از شماره 18 آغاز شد و تا شماره 154 ادامه یافت؛ تا آن که سید محمد صادق طباطبایی وکیل مجلس شد و مدیریت روزنامه را به شیخ یحیی واگذار کرد. در سال پنجم، روس ها برای بیرون راندن مستر شوستر به کشور تجاوز کردند و نمایندگان مجلس، به عنوان اعتراض موضوع مهاجرت را پیش گرفتند و در نتیجه دوره ی سوم مجلس به انحلال کشیده شد. از این تاریخ تا 1296 که مصادف با نخست وزیری وثوق الدوله بود، شیخ یحیی در تهران خانه نشین بود و فعالیتی نداشت.
وثوق الدوله تصمیم گرفت با کمک دولت روزنامه ای را منتشر سازد که ظاهراً مستقل و در باطن مبلغ سیاست های دولت باشدو روزنامه ی « ایران امروز» در چنین شرایطی تأسیس گردید. شیخ یحیی مقاله می داد و حقوقی دریافت می کرد. در سال 1299 زین العابدین رهنما این روزنامه را خرید و به صورت مدیریت شخصی درآورد و با گسترش آن، مهم ترین روزنامه ی کشور گردید . شیخ یحیی به روال قبر کار خود را می کرد و حقوقی از رهنما می گرفت. ظاهراً وی علاوه بر نویسندگی ، اداره ی این روزنامه را نیز بر عهده داشته است زیرا در تاریخ جراید و مجلات ایران آمده است:
روزنامه « ایران امروز» در تهران به مدیری شیخ یحیی کاشانی تأسیس و در ربیع الاول 1332 قمری هفته ای سه بار منتشر شده است... شیخ یحیی کاشانی از آزادی خواهان و نویسندگان معروف و مردی پاک سیرت و شریف بوده و قبل از مشروطیت ایران، عضویت کمیته ی سری که علیه امین السلطان تشکیل یافته، داشته است... شیخ یحیی کاشانی بعد از ادیب الممالک، زمانی سردبیری روزنامه ی مجلس را به عهده داشت و مدتی هم ریاست هیأت تحریریه و مترجمی زبان عربی روزنامه ی ایران را داشت و به این سمت باقی بود تا شب دوشنبه 19 اسفند 1308 شمسی که در تهران فوت نمود.» ( ر.ک تاریخ جراید و مجلات ایران ،جلد اول،صص324 و 325).
شیخ یحیی علاوه بر آن سردبیری روزنامه ی « شهاب ثاقب »را نیز بر عهده داشته است، زیرا حسن نراقی درکتاب زندگی نامه خاوری کاشانی نوشته است: « در تاریخ محرم 1333 ق. روزنامه ی شهاب ثاقب به مدیریت و سرپرستی آقای احمد نراقی و به سردبیری و قلم شیخ یحیی به طور هفتگی در هشت صفحه منتشر شد.» (ر.ک ، ص58).
دکتر انور خامه ای فرزند اوست. وی در طی یادداشتی که در دفتر نخست نامه ی کاشان به چاپ رسیده گفته است:
آقا شیخ یحیی در 18 اسفند1308 بر اثر سکته قلبی درگذشت. روزنامه ی ایران به عنوان عزاداری یک روز تعطیل کرد و روزنامه منتشر نشد. روزنامه اطلاعات نیز که رقیب« ایران» به شمار می رفت، مقاله مفصلی به قلم ابوطالب شیروانی از روزنامه نگاران قدیمی در تجلیل از وی منتشر کرد... در تشییع جنازه شیخ یحیی افزون بر رهنما و مدیران و نویسندگان روزنامه ها، اشخاص نامداری مانند میرزاقاسم خان صور اسرافیل که وزیر پست و تلگراف بود، شرکت داشتند.در مجلس ترحیم او که در مسجد شاه(امام خمینی«ره» بازار تهران)برگزارشد، اکثر وزرا و نمایندگان مجلس و بیش از چند هزار نفر شرکت داشتند. جنازه ی او را در گورستان ابن بابویه (شهر ری) پهلوی گور میرزاده عشقی به خاک سپردند. ( ر. ک نامه کاشان، افشین عاطفی، ش1 صص 59-53 ).
شیوه ی نگارش این روزنامه نگار برجسته ی دوره مشروطیت زبانزد همگان بوده است. روزنامه اطلاعات 22 اسفند1308 نوشته است: « مرحوم شیخ یحیی در سلامت و بلاغت نگارش نظیر نداشت و ویژگی برجسته ی وی در فن دبیری بی اعتنایی به شهرت طلبی و خودنمایی بود ».
این مبحث همچنان ادامه دارد...