روز شکر گزاری
روز شکر گزاری
دوازدهم فروردین سال 1358، روز استقرار نظام جمهوری اسلامی است. روزی است که شخصیت حقیقی مردم بروز پیدا کرد و با رأی « آری» به جمهوری اسلامی،قریادگر کوبنده ترین پاسخ « نه» به زیاده خواهی ها و نیرنگ بازی های صهیونیسم و استکبارجهانی شد.
این همه تلاش و مجاهدت انبیا و اولیای الهی و شهادت دراین راه برای آن بوده است تا مردم متقاعد شوند که حکومت از آن خداست و تنها در سایه سار ولایت الهیه می توان از یک حیات طیبه برخوردار شد. پس 12فروردین عصاره یک تاریخ سراسر تلاش و مجاهدت انبیا و اولیای الهی برای دست یابی به آرمان های بلند آسمانی است. روز پذیرش ولایت الهیه و تبعیت از ولی فقیه زمان است. روز به ثمر نشستن خون شهیدان، روز بعثت انقلاب و روز نقش آفرینی مستضعفان برای ایجادحکومت جهانی ابا صالح المهدی(عج) است.
سختی هایی که ملت ما در طول سی وهفت سال گذشته متحمل گردیده به سبب همین رأی آری به نظام جمهوری اسلامی بوده است و این نشانگر آن است که ملت ما همچنان زنده است و از آرمان های خود دست برنداشته است. بیداری اسلامی در سطح منطقه و استکبار ستیزی در سطح جهان دستاورد مبارک یوم الله 12 فروردین1358 است.
پس جای آن دارد که به درگاه پروردگار عالم سر تعظیم فرود آوریم و از برای نعمت جمهوری اسلامی که مقدمه ی انقلاب بزرگ مهدوی (عج) و استقرار حکومت اسلامی است شکر و سپاس به جای آوریم و با زبان و قلم و قدم برای حفظ این نعمت بزرگ بکوشیم . ان شاء الله!
سیزدهم فروردین روز تیشتر
تیشتر ستاره ی باران
روز 13فروردین، که در تقویم امروزین ما به نام روز طبیعت نامگذاری شده است،بدان سبب است که پیش از این در نزد ایرانیان روز تیشتر نام داشته است. تیشتر ستاره باران است و معنی آن از نظر لغوی یعنی آب چهره . امروز ثابت شده است که بعضی ستاره ها آب چهره و بعضی آذر چهره و آتشین هستند. این ستاره چهارسال و نیم نوری با ما فاصله دارد و به باور ایرانیان قدیم ، در پرورش هفت نوع گیاه تأثیر داشته است : گندم، جو، ارزن، عدس،ماش، نخود، لوبیا.
جو را برای جانوران در نظر می گرفتند و ارزن را به پرندگان می دادند و پنج نوع دیگر متعلق به مردم بود. مقداری از این هفت گیاه را سبز می کردند و بر سر خوان نوروزی می گذاشتند که بعدها به آن هفت سین گفته شد.
فریدون جنیدی رئیس بنیاد فرهنگ نیشابور که با اثر ماندگار خود« داستان ایران بر بنیاد گفتارهای ایرانی»خدمت بزرگی به پژوهش های ایران شناسی نموده است؛در دیداری که در تاریخ 30 /7/1393 با ایشان داشتیم عنوان «سیزده به در» را نامی جدید و نحس بودن این روز را بافته های بیگانگان دانستند که از غرب به فرهنگ اسلامی - ایرانی ما تحمیل شده است. زیرا این عقب افتادگان اروپایی هستند که صندلی شماره 13 را در هواپیما و روی پلاک منزل خودشان قرار نمی دهند چون آن را نحس می دانند که بی تردید آن ها هم از اسرائیل گرفته اند .
ایشان تعریف می کردند که مرحوم مادرشان 3 سبزه پرورش می دادند و بعد در روز سیزدهم نوروز آن ها را به صحرا می بردند و نثار آب روان می کردند برای آن که از ستاره ی تیشتر سپاسگزاری کرده باشند.همان طور که هنوز زرتشتیان ایران به 13 فروردین روز تیشتر می گویندو این روزرا روز شکرگذاری به درگاه خداوند متعال می دانند.
بی مناسبت نیست که به بهانه ی روز طبیعت، کتاب استاد فریدون جنیدی را تورق کنیم و از لا به لای اوراق آن تیشتر را از زبان ایرانیان قدیم مورد بازشناسی قرار دهیم:
...زمان سرودن یشت ها به پیش از هخامنشیان باز می گردد، زیرا که این دفتر یک نسک از بیست و یک نسک اوستا است که از ستم اسکندر رست و برجای ماند:
تیشتر را می ستاییم... که همه ی آفریدگان سپنتامینو، خواستار دیدار وی اند. آنان که در روی زمین به سر می برند و آنان که در زیر زمین به سر می برند و آنان که در آب، و آنان که در خشکی زندگی می کنند و آنان که پرنده و خزنده اند.(1). (فریدون جنیدی، داستان ایران، ص39)
در بندهش - رویه ی 70 - نیز چنین آمده است که: تیشتر آن باران را ساخت که دریاها ازو پدید آمدند، زمین را همه جای نم بگرفت، به هفت پاره بگسست، دارای زیر و زبر و بلندی و نشیب بشد. (همان ، ص 46).
ستاره ی تیشتر یا ستاره ی باران همان است که تیرماه سپیده دمان در آسمان خراسان دیده می شود....(همان ،ص70 )
ستاره ی تیشتر ...آبخیزهای دریا را برانگیزاند، او دریا را به جنبش درآورد، او دریا را با سرود به پیش می راند، او دریا زا سرکش می سازد، او دریا را به جوش در آورد،...همه ی کناره های دریای فراخکرد و همه ی میان آن بالا می آید.(2)
چنانکه پیداست، ایرانیان در هنگام سروده شدن یشت ها ، نیرویی را که آب را بر می کشید، از ستاره ی تیشتر در شمار می آوردند... (همان ، ص74).
ایرانیان باستان می دانسته اند آب که در زمین پلید شود، چون به دریا ریزد از پلیدی پالایش یافته به گونه ی ابر و باران به چشمه ها و رودها باز می گردد: تشتر آن ها (پریان خشکسالی ) را شکست داد، آن ها را از دریای فراخکرت دور نمود ! آن گاه ابرها بالا برآمد و آب های سالِ خوش آورنده روان گشت ...(3). آن گاه ... آب پاک کننده و درمان بخش از دریای فراخکرت سرازیر شود... این آب را تیشتر در میان کشورها پخش کند.( همان رویه 315).
او از آب، امواج برانگیزاند و باد چَست وزیدن آغاز کند. آن گاه این آب را سَتوِیس، به هفت کشور رساند، وقتی که او در موقع تقسیم پاداش حضور به هم رساند، آن گاه تشتر زیبا و صلح بخش به سوی ممالک آید...این چنین ممالک آریایی از سال خوش برخوردار گردند.(4). (همان ، صص81 و 82).
در یشت ها افزون بر خورشید، ستاره ی تیشتر که چشم روشن آسمان سپیده دمان است به نام سپاهسالار خراسان...و سَت ویس به نام سپاهسالار نیمروزان و ستاره ی وَنَند به نام سپهسالار خوروران، به زیباترین سرودها ستایش می شوند.( همان 366).
بزرگداشت خورشید و ماه و ستاره ی تیشتر که درباره ی آن سخن رفت؛ هنوز در خرده اوستا بخش هایی ویژه ی خورشید نیایش و ماه نیایش و نیز در یشت ها بخشی به نام تیشتر یشت خوانده می شود. ( همان ص451 ).
پی نوشت ها:
1- یشت ها، دفتر نخست، رویه ی 365
2- یشت ها، دفتر نخست، همان ، رویه های 486-7 با اندکی دگرگونی در ترجمه
3- یشت ها ، دفتر نخست، رویه ی 361
4- یشت ها ، دفتر نخست، رویه ی 343
روز تیشتر در کاشان:
روز تیشتر در کاشان نیز همچون سایر نقاط کشور بهانه ای است برای آشتی دوباره با طبیعت و شکر گزاری به درگاه رب العالمین. به همین سبب امامزادگانی که مضجع شریف آن ها در بیرون شهر قرار گرفته است در چنین روزی بیشتر پذیرای اهل دل هستند. از جمله شاهزاده ابراهیم(ع) در فین کوچک و امامزاده هادی(ع) در فین بزرگ وبابا شجاع الدین دردشت حسن آباد و هلال بن علی (ع) در آران و بیدگل . آن هایی هم که تردد برایشان مشکل است نزدیک ترین صحرای مشجر یا پارک ها را بر می گزینند. در این روز بد خلقی و نق زدن به طور کلی ممنوع است . به همین خاطر ورد زبان همگان است که :سیزده به در چارده به تو / لعنت به مرد قد قدو !. یعنی زن یا مرد نباید مثل مرغ قدقد و سرو صدا به راه بیندازد و بدخلقی کند. چون روز تیشتر روزشادی و تفریح و شکر گزاری است.
ماجرای باغ گبرها
لفظ گبربنیاد ایرانی ندارد و باید همان کلمه ی کافر عربی باشد که به زبان ایرانیان نگردید و ناگزیر به هیأت گبر (گور) درآمد . به عقیده ی ابراهیم پورداود در ایران اسلامی به زرتشتیان اطلاق شده و معناً در این استعمال نوعی استخفاف به کار رفته است. ( ر.ک. لغت نامه دهخدا ذیل واژه گبر).
روزگاری باغ گبرا(گبرها) و اطراف آن، دلچسب ترین جای تفریح و نشاط آفرینی برای امثال نگارنده در روز سیزده به در بود. شاید امروز بسیاری از مردم چنین اسمی به گوششان نخورده باشد و چنین مکانی هم برایشان عجیب و غریب بیاید. حال آنکه چنین جایی تا سال 1359 در کاشان وجود داشت و ای کاش مورد رسیدگی قرار می گرفت، چون می توانست امروز یکی از زیباترین بوستان سراهای کاشان و به خاطر استحکام بنا و کاه گل ها ی سرخ رنگ و نقش و نگارهای سنتی اش مناسب ترین محل برای موزه مردم شناسی باشد. ، متأسفانه پیش از انقلاب از سال1356 بر اثر باد و باران و تابش آفتاب رو به ویرانی گذاشت.هیچ کس در آن زندگی نمی کرد و سرایدارنیز نداشت.
ما بچه ها تحت تأثیر افسانه های دیو و پری و ازسر کنجکاوی از کوره ی بزرگ آبراهی که داشت ، وارد این باغ می شدیم و ضمن بازی همه جای آن را تفتیش می کردیم. اتاق های متعدد و زیبایی داشت با حوض خانه و آشپزخانه ی بزرگ و اصطبل و دو در بزرگ شرقی و غربی.فاقد اسباب و اثاثیه بود و به نظر می رسید که از آن به عنوان کاروانسرا استفاده می شود. دیوار های بلند گبری و سکوت مرموزی که در آن حاکم بود با چند درخت سرو و کاج در جلوی عمارت و سه درخت پسته در انتهای باغ مرا شگفت زده می کرد.در کتاب های درسی خوانده بودیم که دامغان و شاهرود و یزد و کرمان درختان پسته دارد، اما باورکردنی نبود که کاشان هم استعداد پسته کاری داشته باشد. بارها میوه اش را در ماه های مختلف آزمایش کرده بودم. هیچ کدام مغز نداشت و آبکی بود، چون کسی نبود که به آن ها رسیدگی کند و من تعجب می کردم که چه طور بدون آب دوام می آورند. شاید همین چنددرخت پسته انگیزه ی رونق باغات پسته کاری امروز کاشان شده باشد.
قاعدتاً بانی این محل عام المنفعه، باید زرتشتیان دیگر مناطق ایران بوده باشند که سرپناهی برای ایام مسافرتی خود فراهم آورده بودند. کاشان در طول هزارسال گذشته یهودی داشته است ولی زرتشتی نداشته است. به هر حال گذشت زمان این عمارت زیبا را تخریب کرد و کار پسندیده این بود که به جای آن یک باب دبیرستان احداث شد.(در خیابان شاهد کاشان).
انعکاس ثبت یک یادگاری از روی دیوارهای این عمارت در سال 1355و عکسی که گوشه ای از این باغ در آن مشاهده می شود.شاید برای مخاطبان این وبلاگ جالب بیاید.
گفتنی است که خواندن یادگاری روی دیوار در آن زمان برایم دشوار بود به همین سبب تلاش کردم تا عین آن را روی کاغذ نقاشی کنم . حال که موفق به بازخوانی آن شده ام تصویر آن را نیز می گذارم تا خواسته ی نویسنده ی آن تحقق یافته باشد.
تاریخ این یادگاری به تقویم یزدگری است .در گاه شماری یزدگردی که امروزه میان زرتشتیان کشورهای هند، پاکستان و ایران رایج است.برخی مبدا این تقویم را سال جلوس یزدگرد سوم (آخرین شاهنشاه ساسانی) بر تخت سلطنت ساسانی و بعضی دیگر سال مرگ او را مبدا آن قرار داده اند. آنچه امروزه در نزد اهل نجوم به عنوان مبدا تقویم یزدگردی مضبوط می باشد عبارت است : «سه شنبه» ماه ربیع الاول سال 11 هجری قمری برابر با 16 ژوئن سال 632 میلادی» باید گفت این محاسبه بر اساس جلوس یزدگرد بر تخت می باشد، سال مرگ او را ده سال بعد از این تاریخ باید در نظرگرفت.(ر.ک. http://www.pezeshkanomoomigilan.ir )
بنابرین سال 1380 را می توان با سال 1345 هجری شمسی برابر دانست.
بهرام کیخسرو فریدون و با یاد یوم شاد -آذر ماه قدیم سنه 1380
از یزد کرمیه وارد کاشان شدیم. پانزده نفر بودیم همگی صحیح و سالم و تندرست بودیم : خدا رحم بهار، بهرام رستم ، جمشید برادر خدا رحم ، اردشیر سروش ، بهرام دیناروند، فیروز استاد بهرام، هرمزد یار گشتاسب، بهرام کیخسرو مزدیار، مهربان فولاد، اردشیر بهرام، بهرام دینار قاسم آبادی، خدایار شاه کاووس، خدایار خدارحم، دولتیار شهریار، خسرو مهربان خسرو.
خط نوشتم تا بماند روزگاری / من نمانم خط بماند یادگاری
امضا: بهرام کیخسرو فریدون و با یوم شاد.