نقد ادبی منتشر نشده استاد مشفق کاشانی
نقد ادبی منتشر نشده
از استاد مشفق کاشانی
مرحوم مشفق سه جلد کتاب موسوم به خلوت انس دارد که در آن اشعار اخوانیه خود و دوستانش را گردآوری کرده است. اکنون جا دارد که نامه ها ی عالمانه ی وی نیز جمع آوری و به دست چاپ و نشر سپرده شود.
استاد در یکی از نامه هایش به مرحوم مصطفی فیضی رئیس انجمن ادبی صبای کاشان نوشته است:
دوست عزیزم:
نامه ی محبت آمیز جناب عالی را زیارت کردم.از ابراز عنایت آن دوست عزیز نهایت تشکر حاصل گردید و انتظار می رود همواره با ارجاع آرای خودتان یادی از ارادتمند فرمایید. در مورد نشریه مطالبی مرقوم فرموده بودید که لازم شد به استحضار عالی برسانیم که من به طور کلی ضمن تجربیات چندین ساله ی خود به روش استاد معظم حضرت منشی که اصولاً از شعر امروز انتقاد نمی کنند معتقد شده ام زیرا اگر احیاناً انسان روی بی نظری ، نظری ابراز کند طرف علاوه بر اینکه خوشش نمی آید در دل نیز بد و بیراه می گوید . اشتباه نشود که مقصود بنده خدای نکرده جناب عالی نیستید، و موضوع نامه ی آقای سامانی هم در بین نیست و من مدت دو سه ماه می شود که با انجمن صائب همکاری ندارم و چون به نظرات من توجه نشد کناره کردم.منظورم غزل فلانی است که به طور قطع ایشان از ارادتمند رنجیده اند و حال آنکه چاکر فقط نظرش خیرخواهی بوده است...
راجع به چاپ آثار شعرای کاشان در جزوه انجمن صبا خدمتتان عرض کنم که جز سلسله مقالات خود سرکار و یکی دوشعر که در آن چاپ می شود، آثار ارزنده ای در آن به چشم نمی خورد و زبان منتقدین سر بنده ی سراپا تقصیردراز است. بنده معتقد هستم که در انتخاب آثار دقت بیشتری فرمایید. زیرا مضامین غزلیات بسیار عادی و اکثر کلمات حشو و حتی ابیات بی معنی در آن به چشم می خورد که حضوراً خدمتتان عرض خواهم کرد. به نظر من اگر آقایان موافق نیستند شعرشان اصلاح شود، سرکار از آثار گذشته در جزوه چاپ کنید؛ زیرا وقتی اثری آن هم نظم در کاشان منتشر شود و دانشمندان و محققین گوشه و کنار کشور با ولعی مخصوص به خواندن آن مشغول شوند، انتظار دارند آثاری نظیر آثار کلیم و شیبانی و غیره ببینند؛ در هر حال از این مقوله که بگذریم و برویم بر سر اصل مطلب . شعر بنده که مورد اشکال سرکار واقع شد به نظرم این بیت باشد:
از غم ناکامی پروانه می سوزم چو شمع
در میان آب و آتش بی شکیب افتاده ام.
در درجه اول باید تشکر کنم که آثار ارادتمند را مطالعه می فرمایید. و در وهله ی دوم خوشحالم که چنین موضوعی را یادآوری فرمودید. قبل از اینکه جناب عالی مرقوم دارید، آقای حداد هم در تهران تذکر دادند که طبق قوانین عروض و بدیع نمی شود قافیه ی شکیب و طبیب که اولی فارسی و دومی عربی است در شعر آورد و اتفاقاً آقای منشی هم تشریف داشتند و بحثی کردیم که من ناچارم برای روشن شدن ذهن جناب عالی توضیح مختصری بدهم.
به طور کلی صنایع شعری را در روز اول یک نفر پیدا نشده است که بنشیند و بنویسد و یا بگوید روی این متر بایستی شعر گفته شود، بلکه صنایع خود به خود در آثار شعرا تجلی کرده و بعداً افرادی مانند شمس قیس و رشید وطواط و سپهر به جمع آوری آن پرداخته اند. دلیل این مطلب روشن است یعنی؛ هرگاه شاعری بخواهد به طور تصنعی در بیتی صنعتی به کار برد آن شعر فاقد شور و حال خواهد بود. مثالش:
ای چراغ همه بتان خطا
دور گشتن ز روی توست خطا
یا: ایا غزلِ سرای و غزل سرای بدیع
بگیر چنگ به چنگ اندر و غزل بسرای .
ملاحظه فرمایید چون شاعر نظری به ساختن دو شعربرای نشان دادن تجنیس تام داشته اصولاً حالی و شوری در ابیات دیده نمی شود و با این مثال تصدیق می فرمایید علت اینکه بزرگان شعر و ادب چون سعدی و نظامی چنین قواعدی که در براهین[العجم]یا المعجم [فی معاییر اشعار العجم] ذکر شده مانند قافیه دال و ذال زیر پا گذارده اند و همان طوری که دال و ذال را بر خلاف علم بدیع قافیه کرده اندیا شر( به معنی شیر) را که یای مجهول دارد با اسیر، فقیر قافیه کرده اند اشکالی ندارد که شکب ( به معنی شکیب) را با طبیب و امثال آن قافیه کرد. مطلب مهم تر این که در عصر حاضر ما نباید این قدر متعصب باشیم که به قول« رنود» ازعرب ها هم عرب تر شویم؛ امروز نباید به استناد گفته شمس قیس رازی که معاصر سعدی بوده و اسمی از سعدی در کتابش نبرده است مثلاً برویم شعری بسازیم به نام « مشجّر» که در شکل ماننددرخت است، زیرا سعدی و حافظ هم این کار را نکرده اند و آن چه مطابق ذوق و سلیقه ی خودشان بوده انتخاب و دیگر موارد را رد کرده اند. آن چه بنده استنباط می کنم شمس قیس، سعدی را شاعر نمی دانسته و الا دلیلی نداشت مثالی از وی نیاورد و ما امروز می توانیم درک کنیم که شهرت سعدی برتر است یا شمس قیس رازی!؟
به هرحال از این که سخن به درازا کشید عذر می خواهم و لازم است یادآور شوم که با اینکه عمداً در غزل مورد بحث شکیب را آورده ام با استاد ناصح و استاد منشی هم مشورت کردم و نظر استادان فوق الذکر هم بر این بود که اشکالی مقرر نیست؛ دو شعر سعدی و نظامی در مورد قافیه دال و ذال ذکر و سپس به این بحث خاتمه می دهم:
سعدی:
هفته ای می رود از عمر و به ده روز کشید
کز گلستان صفا بوی وفایی ندمید
آنکه برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خرید
هرچه زان تلخ تر اندر همه عالم نبود
گو بگو از لب شیرین که لطیف است و لذیذ.
نظامی:
دوش رفتم به خرابات مرا راه نبود
می زدم ناله و فریاد کس از من نشنود
یا نبُد هیچکس از باده فروشان بیدار
یا که من هیچ بُدم هیچکسم در نگشود
گر تو خواهی که دم از صحبت ایشان بزنی
خاک راه همه شو تا که بیابی مقصود.
ان شاء الله فرصتی دست [داد] چند قطعه از آثار اخیر خود را برای درج در جزوه تقدیم خواهم کرد . توفیق سرکار را از خدای بزرگ خواستارم.
ارادتمند مشفق کاشانی
2/8/1339
گفتنی است که انجمن ادبی صبای کاشان در سال های 1339 تا 1350 سلسله نشریاتی را در قطع جیبی منتشر می کرد که مخاطبان فراوانی داشت. در هر نشریه علاوه بر معرفی مشاهیر علمی و ادبی کاشان تازه سروده های اعضا نیز درج می گردید و البته به تناسب از شاهکارهای شعری متقدمان منطقه نیز بهره برداری می شد. انجمن از سال 1353 به بعد که من توفیق پیوستن به آن را پیدا کردم بیشتر به چاپ کتاب اهتمام داشت. دیوان سنجرکاشانی ، تصحیح دیوان بابا افضل مرقی از آن جمله است. البته انجمن به جز نشریه ی جیبی ، نشریات کتاب مانندی چون کاشان در آیینه ی گذشته و حال، نبیذ کهن در ساغر سخن، صهبای سخن، رساله دفاع از سبک هندی، کارنامه انجمن و کتابچه هدیه نوروزی را انتشار داده بود.استاد فیضی رئیس انجمن، برای آموزش و آشنایی من با شعر فارسی، تعدادی از آن نشریات و کتاب ها را به من اهدا نمودند. یکی از بهره هایی که از آن نشریات بردم این بود که اشعار استاد عزیزم علی آقای شریف را از آن ها استخراج کردم و به انضمام اشعار دیگری که در نشریات آن زمان درج شده بود، به دست خط خودم در یک مجموعه فراهم آوردم و به عنوان هدیه تقدیمشان کردم. لبخند و اظهار تشکراستاد شریف از این بابت، بهترین خاطره ی من در آن روزگار بود. هم ایشان سبب شدند تا به انجمن راه یابم و به عنوان کوچک ترین عضو پذیرفته شوم. همین امر سبب شد تا استاد فیضی یکی از فرزندانشان را که با من هم سن بود تشویق نمایند تا به انجمن بیایند.و خیلی علاقه مند بودند که وی ادامه دهنده ی راه پدر باشد. یاد آن ایام به خیر و روح مرحوم فیضی و مرحوم مشفق شاد باد!