کاش در کاشان نبود ای اهل دل کاشانه ام
کاش در کاشان نبود ای اهل دل کاشانه ام
یکی از ستارگان درخشان شعر معاصر حاج عباس حداد کاشانی است. دانشی مردعرصه ی ادبیات که از شهپرآیات قرآنی به آسمان معانی دست یافته وصیاد وار مفاهیم بلند آن را در فردوس برین شعر فارسی غرس کرده است.
قرآنی که او به سلک نظم درآورده همچون اصل آن زیبا و دلچسب و ارمغانی ماندگار برای همه ی فارسی زبانان است.نگارستانی است در قالب مثنوی به شیوه ی خراسانی در بحر رمل مسدس محذوف (مقصور)، هم وزن مثنوی معنوی مولانا با افاعیل عروضی « فاعلاتن فاعلاتن فاعلات »نوعروسی است که راه و رسم دلبری را از خود قرآن آموخته است. استاد حداد با تحمل 3 سال رنج و مطالعه ترجمه های گوناگون قرآن آن هم در سن 81 سالگی ترجمه ی الهی قمشه ای را برگزیده و در مواقع ضروری به دیگر ترجمه ها رجوع کرده است تا سرانجام طی 9 ماه کار متوالی با بیش از 18000بیت ترجمه فارسی قرآن را در سال 1381 به زیور نظم آراسته است.
کار بازنگری آن بر عهده ی استاد علی شریف - از اساتیدمسلم و مسلط ادبیات فارسی و عربی - گذارده شده و مداح اهل بیت حاج احمد مشجری ویرایش و روخوانی چاپ کتاب را انجام داده است. با پی گیری های شاعر اهل بیت(ع)حاج محسن حافظی و همّت بلند سیّد محمّدعلی مرعشی مدیر انتشارات حافظ نوین این کارسترگ در اختیار مردم قرار گرفته است.عبدالرحیم رجبعلی زاده متخلص به بنّا و متخصص در ساخت ماده تاریخ، در مصراع آخر قطعه سروده ی خود می گوید: « جاودان نظم قرآن حداد» که معادل 1381 شمسی برابر با 1423 ه.ق. است.پیر غلام حسینی استاد مشجری نیز در دوبیت پایان مثنوی خود چنین گفته اند: هاتفی در گوش «محبوب» امین / در شب آدینه ای گفت این چنین: / حاج حدّاد آن ادیب نکته دان / نظم قرآن وی آمد جاودان.
سه نمونه از قرآن منظوم استاد عباس حداد کاشانی:
سوره ی حمد
واژه ی مهر است و بخشش ای ندیم
ذکر بسم الله ، الرّحمان الرّحیم(آیه1)
مرستایش از خداوند است و بس(2)
کردگار عالمینِ دادرس(3)
پادشاه و مالک روز جزاست(4)
این حقیقت وین فضیلت از خداست.
ما تو را یارب عبادت می کنیم
وز تو دایم استعانت می کنیم(5)
تو هدایت کن به راه مستقیم(6)
راه آن هایی که دادیشان نعیم
نَه ره آنان که بر آن هاست خشم
یا به گمراهان که ما را نیست چشم(7).
سوره تکاثر
واژه ی مهر است و بخشش ای ندیم
ذکر بسم الله ، الرّحمان الرّحیم
کثرت مال و عشیره در جهان
برده رستاخیز را از یادتان(1)
تا به آنجا که زیارات قبور
بهرتان شد مایه ی فخر و غرور(2)
هیچ می دانید برزخ را که چیست؟(3)
هیچ می دانید دوزخ بهر کیست؟(4)
نیست این سان که شما پنداشتید
گر شما علم الیقین می داشتید(5)
داشتید از عالم برزخ خبر
هم از آنجا زاتش دوزخ خبر(6)
هم سپس بینید با عین الیقین
بس حقایق را به روز واپسین(7)
پس ز نعمت های حیِّ ذوالجلال
از شما خواهند کرد آن جا سؤال(8).
سوره ی اخلاص
واژه ی مهر است و بخشش ای ندیم
ذکر بسم الله ، الرّحمان الرّحیم
ای محمّد گو خدا یکتاستی(1)
آن خدا که بی نیاز از ماستی(2)
لَم یَلِد هست و وَلَم یولَد که هو
نه شده زاییده ، می زاید نه او(3)
همسر و همتا ندارد آن صمد
که وَلَم یَکُن لَهُ کُفواً اَحَد(4)
یادداشت منتشر نشده از استاد حداد
در خصوص عظمت قرآن :
«...پروردگار بزرگ قرآن مجید را معجزه ی ثابت پیغمبر اکرم(ص) قرار داد تا با همه کس در همه جا و در همه ی اعصار و قرون الی یوم القیامه همراه مردم باشد. امروز اگر کسی از ملّت یهود بپرسد کو آن ید بیضا و کو آن اژدها و عصای حضرت موسی(ع) یا از نصاری سؤال کنند کو آن مرده ای که عیسی زنده کرد و کو آن کور مادر زادی که به اعجاز او بینا شد، چه می توانند نشان دهند؟ ولی این کتاب مبین هم معجزه پیغمبر است و هم برنامه ی رسمی و علمی و عملی اسلام است. در این موضوع مرا قصیده ای است که مطلع آن این است:
قرآن که «با»ست اوّل و «سین»است آخرش
یعنی «بس »است آن که همین است رهبرش
یک نقطه نیست نقطه ی ضعف اندرین کتاب
گر منصفانه کس نِگَرَد در سراسرش.
قرآن است که هیچ چیز را فرو گذار نکرده؛ از «بوس» که یکی از پیشوایان نصاری است نقل می کنند که طعنه بر حکمت حکما و استدلالات عقلیه می زند، حتی می گوید: خدا بلاهت ابله را بر عقل عاقل ترجیح می دهد!
آری باید «بوس» و نظایر «بوس» این گونه بگویند؛ زیرا اگر مردم عقل به کار ببرند، کجا حاضرند زیر بار تثلیث روند؟ کدام آدم خردمند که پابند به استدلال های عقلی و متکی به براهین علمی است حاضر است قبول کند که خدای یگانه سه تاست؟! کسی که می خواهد این طور عقیده ها را بر مردم تحمیل کند، ناگزیر باید اساس تعلیم خود را بر مکاشفه بنهد و مانند «بوس» بگوید: باید از روح القدس پُرشد تا فهمید!از این بگذریم؛
شما کتاب عهدین را بخوانید تا بدانید در سراسر آن به کلمه ی عقل و آن چه به معنی آن است برخورد نمی کنید و حرفی از به کار بردن خرد و تفکّر و تدبّر نمی بینید؛ ولی در اسلام همه جا سخن از عقل است و گفت و گو از تفکّر و تدبّر است.در قرآن مجید شاید قریب 300آیه وجود دارد که مشتمل است بر دعوت به تعلّم و تفکّر و تعقّل و تذکّر؛ و گاهی با صراحت لهجه می گوید:« ولاَتَقفُ ماَ لَیسُ لُکُ بِهِ عِلم اِنّ السّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤاَد کُلُّ اُولَئِکَ کاَنَ عَنهُ مَسؤولا »
گاهی می فرماید: « ذَالکم وصاکم بِهِ تَعقِلُون» و درجای دیگر اهل تفکّر را می ستاید: « وَ یَتَفَکَرونَ فِی خَلقِ السَّمَواتِ وَ الاَرض» و یک وقت اهمال در اعمالِ عقل را سبب عذاب آخرت یاد می کند: « وَ قَالُوا لَو کُنّاَ تَسمَعُ اَو تَعقَل ماَ کُنّاَ فِی اَصحَابِ السَّعیر».
گاهی در مقام سرزنش کسانی را که فکر را راکد گذارده به کار نمی برند می فرماید: «اَوَلَم یَتَفَکَّروا فِی اَنفُسِهم ماَ خَلَقَ اللّهُ السّمَواتِ وَالارضِ وَ ماَ بَینَهما اِلاّ بِالحقِّ وَ اَجَل مُسَمّی».
اکنون درست دقّت فرمایید که به برکت این آیات و نظایر آن از معارف الهی و مسایل و مطالب دینی گذشته چگونه ابواب علوم طبیعی و ریاضی به روی مردم دنیا گشوده می گردد. مگر نه این است که علم هیأت و نجوم و جغرافیا و ژئولوژی و جانورشناسی و گیاه شناسی و امثال آن نتیجه ی به کار بردن عقل و استعمال فکر است؟! و گاهی انسان در بحر فکر فرو رفته می بیند از حرکت کوه ها سخن رفته است با این که بر حَسَب ظاهر در نظر مردم ساکن و جامد می نماید:« وَ تَرَالجِبالَ فَتَحسَبها جامده وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحاَب صَنَعَ اللّه الَّذی اَتقَن کُلُّ شَیء ».
مراد از این سیر و حرکت ابر چیست؟ خدا داناست.آیا اشاره به تجدّد امثال است که عرفا گویند یا حرکت جوهری که حکیم الهی ملاّ صدرا و پیروان او گفته اند یا ناظر به حرکت زمین است که عقیده ی دانشمندان کنونی است؟!
دانشمندان می گویند هر ذرّه ای که عبارت از اتم است، اجزای آن که الکترون نامیده می شود، به سرعت عجیبی که مایه ی حیرت است دور هسته ی مرکزی که پروتون نام دارد می گردد. پس هرجسمی از اجسام این عالم که فراهم آمده از همین ذرّات است و همواره با حرکت این ذرّات در حرکت است، آن هم چه حرکتی که از کمال سرعت، ساکن و جامدبه نظر می آید و در این باره مراست:
اشیا متحرّکند و دوّار
این بوده و هست جزء اسرار
قرآن که ز معجزات علمی است
خوش گرم نموده است بازار
نصِّ «وَتَرَالجِبال» این است
در سوره ی «نمل» حیّ دادار
کُهسار چو اَبر در مرورند
جامد به نظر رسند هربار
قول حکمای عصر حاضر
این است که کرده اند اظهار
ذرّات اتم که هست اجزاش
در نام الکترون دوّار
پس هسته ی مرکزی که گویند
آن را پروتون، به دور ناچار
چرخند به سرعت عجیبی
کاو مایه ی حیرت است بسیار
پس هرجسمی بُوَد ز ذرّات
در گردش و نیست آن پدیدار
صنع الله الذی که کرده است
هرچیز به جای خویش سُتوار.
شک نیست که بعد ازقرآن، نثر و نظم زیبا و شیرین هم برای همیشه رواج و دوام خواهد داشت. به همین سبب است که بعضی از آثار گذشتگان محو گردیده چون با ذوق و افکار مردم مغایرت داشته است؛ ولی نظم حکیم فردوسی، نظامی، انوری ابیوردی، ظهیر فاریابی، سعدی و حافظ و نظایر آن ها برای همیشه تازه خواهد بود زیرا تحت تابش انوار قرآنی است».
دارالمؤمنین کاشان این افتخار را دارد که چند تن از برجستگان ادبی اش در دوران معاصر قرآن و نهج البلاغه و صحیفه ی سجادیه را به نظم در آورده و افتخاری بر افتخارات گذشته ی این شهر افزوده اند. پیش ازاین مرحوم آلیاسین متخلص به همایون به نظم نهج البلاغه همّت گماشته بود و درسال های اخیر حاج عباّس حداد و استاد شهاب تشکری قرآن را منظوم ساخته اند.البته استاد تشکری علاوه برقرآن، نهج البلاغه و صحیفه ی سجادیه را نیز در پرنیان شعرعرضه داشته است.
حداد و دیگر بزرگان کاشانی از این نظر که محدود به محیط کاشان شده اند و صدایشان فراتر از آن نمی رود،تأسّف و تأثّرجامعه ی فرهنگی را برانگیخته است. کاشان شهری است که از نیم قرن پیش به دنبال استان شدن بوده است و حتّی نام «گلستان» برای این منطقه تعیین شده بود، ولی گذشت زمان ، آن را به دست فراموشی سپرد. و امروز از داشتن یک ایستگاه رادیویی برای رساندن صدای فرهیختگان این شهر به گوش مردم محروم مانده است.حداد چهل سال پیش گفته است:
از سر انگشتم هنر می ریزد امّا همچو گنج
کس نخواهد یافت پنهان در این ویرانه ام
بارها بار سفر بستم قضا از هم گشود
کاش در کاشان نبود ای اهل دل کاشانه ام.