طلایه دار شعر انقلاب تنهاست!
خبرگزاری کتاب مطلبی را به نقل از این جانب منتشر کرده است که با کمی مسامحه قابل قبول است، زیرا تلفنی و با عجله چند سؤال و جواب رد و بدل شده و سپس بعضی از موارد آن به صورت برجسته تری تنظیم گردیده است.در هر صورت وظیفه است که صمیمانه از محبت ها یشان قدردانی و سپاسگزاری نمایم و علاقه مندان را به اصل خبر ارجاع دهم.لطفاً روی آدرس زیر کلیک نمایید:
http://www.ibna.ir/vdcaw6n6049nai1.k5k4.html
خبرگزاری کتاب
انعکاس یک یادداشت در مطبوعات:
سدید کاشان یادداشتی را در تاریخ 17/6/92تحت عنوان « حمید سبزواری - شاعر حماسه سرای انقلاب اسلامی » تقدیم شما نمود. این یادداشت در هشتمین شماره دوماهنامه ی فرهنگی، اجتماعی،خبری دانشگاه تربیت مدرس در اردی بهشت92به قلم این جانب انتشار یافته بود. در بخش پایانی مقاله توصیه کرده بودیم که استاد را در دوران سالخوردگی دریابید تا گرد تکدّر بر خاطرش سایه نیفکند. خوشبختانه باخبر شدیم که روز نامه کیهان روز یک شنبه24مرداد92 در شماره 20591 خود در باره ی حمید سبزواری چنین نوشته است که مایه ی بسی افتخار و سپاسمندی است:
شنیدن سرودههای او از بلندگوهای مساجد و تکایا چنان مردم را دلگرم میساخت که هر روز بر شمار تظاهرکنندگان علیه رژیم شاه افزوده میشد.
به هنگام پیروزی انقلاب اسلامی، هیچ امتیازی درخواست نکرد و در هنگامه جنگ به همراه بزرگانی چون روانشادان «استاد مهرداد اوستا»، «استاد مرحوم شاهرخی»، «سپیده کاشانی» و... به مناطق جنگی میرفت تا شعله امید به پیروزی را در دل رزمندگان روشن نگه دارد و پیامآور کلمات نورانی خورشید جماران باشد.
پرشور و پرتکاپو در صدا و سیما مشغول سرودن ماناترین سرودها بود، سرودهایی که برخی از آنها به قول استاد «علی معلم دامغانی» به نوعی مانیفست انقلاب اسلامی است:
این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد
فریاد انسانهاست کز نای جان خیزد
هنگامی که گلولههای کور گروهک فرقان، پیشانی بلند و تابناک شهید مطهری رانشانه رفت، سرودی دیگر به حافظه تاریخ انقلاب اسلامی سپرد، سرودی دردمند. آن هم در شرایطی که در خیابان انقلاب گروهکها بساط و بستر فریب جوانان را گسترده بودند. در رثای فرزند رنج «محمدعلی رجایی» و همراه همیشگیاش شهید باهنر باز هم شنیدنیترین سرود را او نوشت تا با نوای آن مردم در رثای فرزندان رشید آفتاب بگریند و در فاجعه هفتتیر هم باز مرثیههای او مرهم دلهای مردم داغدیده شد.
در طول هشت سال دفاع مقدس پرشور و پرتلاش فقط در دوجا میتوانستی او را ببینی یا در جبهه و یا در رادیو...
و به دلیل همین اخلاص بود که رهبر فرزانه انقلاب در زمان ریاست جمهوریشان بر کتابهای «سرود درد» و «سرود سپیده» او مقدمه نوشتند.
سخن از «حمید سبزواری» است. مردی که بیهراس از همه تهمتها و انگهایی که دیکتاتورهای حقیر جریان شبه روشنفکری به او بستند، حتی یک قدم از اصول خود پا پس نکشید و بیهراس از همه بایکوتها و رفتار و برخوردهای تشکیلاتی حتی کسانی که بر خود نام روشنفکران دینی نهادهاند. در دفاع از حقانیت «ولایت فقیه» محکمترین اشعار را سرود، بیآنکه واهمهای به دل راه بدهد.
و امروز چه دردناک است هنگامی که از زبان همسر بزرگوارش میشنویم که «حمیدسبزواری» این روزها با بیتوجهی و بیمهری مسئولین فرهنگی کشور در راه درمان خویش روبهرو شده است.
او امروز مبتلا به بیماری فراموشی شده و دریغ است اگر مسئولان کلان فرهنگ و ادبیات کشور او را تنها بگذارند.
و چه تلخ است هنگامی که میشنویم تنها برای خالی نبودن عریضه او را گهگاه به مراسم شعرخوانی دعوت میکنند تا با همین حافظه رو به تحلیل رفته باز هم از سر غیرت پرشور و پرنشاط و امید شعر بخواند.
وانهادن حمید سبزواری به عنوان یکی از مفاخر بیتکرار در ساحت ادبیات ایران اسلامی و بیاعتنا ماندن به چنین چهرههای درخشانی را چگونه میتوان توجیه کرد؟! آیا در مرام مدیران جدید فرهنگی تنها پهلوان زنده را عشق است و بس؟!
آیا شأن او حتی در اندازه سینماگران ساختارشکنی که در ایام فتنه سبز جولانها دادند و موج سواریها کردند، نیست؟! و چه تلخ است هنگامی که میبینیم مدیران فرهنگی با توجیه جذب حداکثری از همین افراد به عنوان مفاخر کشور یاد میکنند و آنگاه یگانهای چون «حمید سبزواری» را به باد فراموشی میسپارند.
دریغا که مدیران جدید و قدیم عرصه فرهنگ و هنر کشور غافلند که با عملکرد خویش موجبات دلسردی برخی از جوانان را فراهم میکنند که در جبهه انقلاب اسلامی شعر میسرایند حتی آنها را دعوت به الگوپذیری از کسانی میکند که نان انقلاب را میخورند و اما حلیم دشمن را طبخ میکنند.
امروز نام «حمید سبزواری» به عنوان یکی از طلایه داران صدیق شعر و ادبیات انقلاب اسلامی به حافظه تاریخ سپرده شده است و تنهایی او امروز داغی است بر دل همه مشفقان و دلباختگان انقلاب اسلامی. جفای به او جفای به انقلاب است. او را دریابیم.
نگذاریم چهرههای تابناکی همچون «حمید سبزواری» و بزرگان دیگری که سالهاست در همراهی و همدلی با ارزشهای انقلاب اسلامی قلم و قدم زدهاند به باد فراموشی سپرده شوند.
به راستی آیا جذب حداکثری یعنی این که فتنهگران جریان سبز را درصدر بنشانیم و قدر بنهیم آنگاه از کنار اخلاص بزرگ مردانی همچون «حمید سبزواری» با بیمهری عبور کنیم؟!
جناب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، نگذارید بیمهری به چهرههای مخلصی همچون «حمید سبزواری» به عنوان بخشی از کارنامه شما در تاریخ ثبت شود!
شعری از حمید سبزواری درباره رهبر معظم انقلاب، امام خامنه ای«مدظله العالی»
ای یاد تو شورافکن و پیغام تو پر جوش
آوای تو نجوای هزاران لب خاموش
آنجا که تو رخساره نمایی همه چشمند
وانجا که سخن ساز کنی جمله جهان گوش
در سینه ترا گر نه غم خلق جهانست
از نای تو شکوای قرون از چه زند جوش
فریاد تو ویرانگر بنیان نفاق است
ای پرچم توحید ترا زیب بر و دوش
بانک تو خروشی است ملامتگر تاریخ
برخاسته از نای هزاران لب خاموش
بد خواه تو حشر سرافکنده خویش است
همراه تو با عزت و اکرام همآغوش
تا بر ورق دهر نشیند سخن عشق
هرگز نکند یاد ترا خلق فراموش
پاس تو نگهدارد و جاه تو شناسد
هر با خبر از دانش و هر بهرهور از هوش