صباحی بیدگلی اولین شاعر تعزیه سرای ایران
مولانا سلیمان صباحی بیدگلی
اولین شاعر تعزیه سرای ایران
به مناسبت برگزاری اوّلین همایش بین المللی صباحی از 9تا11آبان ماه 1391
در شهرآران و بیدگل
[منطقه ی کاشان بزرگ]
در 12 کیلومتری شمال شرقی منطقه ی کاشان، شهرستان آران و بیدگل قرار دارد با مردمانی مهربان و سخت کوش . جاذبه های تاریخی و فرهنگی این شهر در کنار طبیعت بکر و دست نخورده ی کویری و نزدیکی به دریاچه نمک ، و حضور جدّی مردم در عرصه های گوناگون انقلاب اسلامی به ویژه جان فشانی در دوران هشت ساله ی دفاع مقدّس و نیز فعالیّت های وسیع اقتصادی از جمله ورود به عرصه های صنعتی و تولیدی و همچنین پذیرش مسؤولیت در جایگاه های گوناگون نظام اسلامی ، روز به روز بر اعتبار و آبروی این منطقه افزوده است. امید می رود با پی گیری های نماینده ی محترم مردم کاشان و آران و بیدگل در مجلس شورای اسلامی ( که از اتفاق از همین شهرستان برخاسته است) کاشان در آینده ی نزدیک از فرمانداری ویژه ی کنونی به سطح استانی ارتقا یابد. ان شاءالله!
مولانا سلیمان صباحی یکی از بنیانگذاران سبک بازگشت ادبی است که دربیدگل تولّد یافته و در همین محل نیز مدفون شده است. اخیراً مقبره این شاعر دوره ی زندیه به اهتمام هیئت امنای مردمی محل بازسازی، و با طراحی مهندس مجیدستاری ،به سبک معماری دوران زندیه که گنبدی بر روی آن قرار گرفته و با تلاش های مهندس مسعود فرزانگان بیدگلی و آقای رمضانعلی حیرانی احداث گردیده است. صباحی بیدگلی غزلی دارد که نقش مزار وی شده است:
مکش به خون، پر و بالم که من هرآنچه پریدم
به غیر گوشـــه ی بامت نشیمنی نگزیـدم
هـزار دانه فشاندند و رامشان نشـدم مـن
هـزار سـنگ به بالـم زدی و مـن نپریـدم
ندیدم آنکه توانم بـه او گـریختن از تـو
که بود دام تو گسترده هر طرف که دویدم
نظاره ی گل و گشت چمن به مرغ چمن خوش
که مـن به دام فـتادم چـو، زآشـیانه بریـدم
سـزد اگر نفروشم غـم تو را بـه دو عـالم
که نقد عمـر ز کف دادم و غـم تو خریـدم
مرا به جرم چه کردی برون ز گلشن کـویت؟
بری ز نخل تو خوردم؟گلی ز شاخ تو چیدم؟
وطـن به بـیدگل امّا کسی ندیـده صباحی
به دست شاخه ی گل یا به فرق سایه ی بیدم
صباحی بیدگلی کیست؟
صباحی کاشی( وفات 1218؟ )نامش حاجی سلیمان از قریه ی بیدگل کاشان بود. از جوانی به علوم ریاضی و فنون شاعری علاقه یافت. در شاعری تخلّص از آذر بیگدلی گرفت و با او و هاتف دوستی و علاقه ی صمیمانه یافت.در اواسط عمر به حج رفت و اوایل عهد قاجار حتّی دوران فرمانروایی فتحعلی را هم دریافت. دیوانش شامل قصاید و غزلیات است. ترکیب بندی که در زلزله ی کاشان و مرگ فرزندان گفته است در کلام متأخّران کم نظیر به نظر می رسد. ترکیب بندی هم که در تتبّع دوازده بند محتشم سروده است، در همان زمینه تأثیر خاص دارد. در غزلش هم شور و دردی هست که از احساس واقعی حاکی است.
شیوه ی شاعری صباحی:
" فکر بازگشت به شیوه ی شعر قدمای عراق و خراسان که در دوره ی فترت بعد از صفویه در اصفهان و شیراز و کاشان بین تعدادی از مستعدّان عصر قوت گرفت و در دوره ی بعد مقارن اوایل عهد قاجار به صورت نهضت و مکتب ادبی در آمد، بدون شک در عصر صفویه بی سابقه نبود...و علاقه ی کسانی مثل صباحی و هاتف و آذر به شیوه ی قدما هم تا حدّ زیادی ناشی از تبحر خود آن ها در شعر قدما و آشنایی شان با ادب گذشته بود. چنانکه هاتف اصفهانی در دواوین ادب تبحّری تمام داشت و به عربی هم در اسلوب قدما شعرمی گفت.صباحی را معاصرانش شاعری دانشمند تلقّی می کردند..."
( عبدالحسین زرین کوب، گذشته ی ادبی ایران ، صص459 و 460بخش80به نقل از: تجربه الاحرار و تسلیه الابرار، تألیف عبدالرزاق بیگ دنبلی، به تصحیح و تحشیه حسن قاضی طباطبایی1/377 )
دیوان صباحی آخرین بار به کوشش احمدکرمی انتشار یافت. وی معتقد است: در میان گروه شاعران بازگشت ادبی ، صباحی بیدگلی رتبتی ممتاز دارد. در سرودن انواع شعر طبع خود را آزموده و در هر صنف سخن، به خوبی از عهده ادای آن برآمده است. صباحی در غزل شیرین و لطیف خود به سخن سعدی و حافظ توجه دارد و در قصیده ، کار قصیده سرایان بزرگ قرون پنجم و ششم سرمشق اوست و چنانکه شعر او گواهی است به تتبع آثار آنان کوششی فراوان داشته و به عظمت کار شاعرانی چون عنصری و فرخی و سنائی و مختاری و معزی و انوری و لامعی و ازرقی به دیده حرمت می نگریسته است . فتح الله خان شیبانی کاشانی قصیده سرای فحل و بزرگ دوره قاجاریه ، صباحی را در کار رجعت ادبی ، نخستین کس می شناسد و می گوید: " ... وضع بیان به کلی تغییر یافت و فصاحت و بلاغت در ظلمت شب های رکاکت و قباحت الفاظ مشکله و استعارات بارده مستتر گشت و در اواخر ملوک زند..... صباحی بیدگلی ..... صبح صادق سخن را بالا کشید و به طریق شعرای باستان قصائدی چند به نظم آورد....." و مراد شیبانی ، از این رجعت ، عصر صفویه و سبک هندی نیست ، بلکه وی از انحطاط شعر فارسی را از آغاز دوره سلجوقیان می داند و صباحی را مجدّ شیوه شاعران باستان می شناسد که بدیهی است این سخن خالی از اغراق نیست . به هر حال تاثیر وجود صباحی در تحول ادبی بر بنیاد شیوه شاعران پیشین انکار ناپذیر است ، زیرا فتحعلی خان صبا ، ملک الشعرای دوران فتحعلی شاه و سر سلسله گویندگان عصر قاجاریه و مروّج هنر شاعری در آن دوره ، پرورده مکتب اوست.
دکتر محمد جعفر محجوب معتقد است اولین و قدیمی ترین شعری که در دست است و طوری سروده شده که به اشعار تعزیه ها ماننده است در دیوان صباحی بیدگلی ( متوفی به سال 1218 ه.ق./1802م.) ثبت است:
فغان که چرخ جفاکیش برسر عالم
کشید تیغ جفا دیگر از نیام ستم
نمود لشکر غم بر دل صغار و کبار
چنان هجوم که عیش از میان گزید کنار
گشود تصرف به هر طرف چندان
که نیست خاطر هیچ آفریده ای خندان
به حیرتم من از آن ، کاین سپهر حیلت گر
رسانده است به خاطر چه حیله ای دیگر
کشید بر سر آفاق تیغ خون آشام
ربود از دل و جان جهانیان آرام
اگر غلط نکنم باشد این هلال عزا
که آمده است مرا در نظر چو تیغ جفا
( دیوان صباحی بیدگلی،پرتو بیضایی،به اهتمام مشفق کاشانی،1338،چاپ تهران مصوّر،ص153)
این قطعه 113 بیت است و در مرثیه ی حضرت علی اصغر، و چندان از سیاق سخن صباحی دور است که مصحح دیوان (مرحوم حسین پرتو بیضایی) گفته ممکن است شاعر این مثنوی طولانی را در بدایت شاعری و شاید ایام کودکی سروده باشد. بدین گفته ی مصحح دیوان باید افزود که این شعر در بحر مجتثّ است و معمولاً شاعران استاد، مثنوی را در این بحر و بحرهای طولانی دیگر نمی سرایند و این نکته نیز عوامانه بودن شعر را بیش تر آشکار می کند ...(ادبیات عامیانه ایران، به کوشش دکتر حسن ذوالفقاری،ج2،1387،صص1266،1267).
گفتنی است که: شهرت صباحی در میان عامّه ی مردم بیشتر در مرثیه سرایی و ماده تاریخ های مناسب و ممتاز است. در دیوان او، تعداد زیادی ماده تاریخ در موضوعات گوناگون دیده میشود.گاه در تاریخ فوت اشخاص و گاه در بنای مسجد یا عمارت نو بنیاد و گاهی برای جشنها و عروسیهای معاصرین خود، ماده تاریخهای بر جستهای سرودهاست.
در دیوان صباحی قصاید مفصلی با شیوه ی عراقی، در باره رسول اکرم (ص) و خاندان نبوت وجود دارد که مراتب خلوص نیّت و ایمان خود را به زیبایی ظاهر ساختهاست. از آثار مشهور مولانا صباحی چهارده بند مرثیهای است که به اقتفای محتشم کاشانی در شهادت حسین بن علی علیه السلام سروده و بر همه ترکیب بندهای که بعداز محتشم ساختهاند مزیت دارد.
حوادث مهم زندگی شاعر:
صباحی علاوه بر سفر حج که مؤلّف آتشکده به آن اشاره کرده است ، چند سفر کوتاه نیز به قم و تهران و شیرازداشته است. سفر اوبه شیراز در موقع جلوس جعفر خان زند بوده است و مسافرتش به تهران هنگام احداث بنای تکیه دولت اتّفاق افتاده است.
از حوادث رقت انگیز زندگی وی،همان طور که مرحوم زرین کوب بدان اشاره کرده است، حادثه ی دردناک زمین لرزه کاشان در سال 1196 هجری قمری است که بر اثر آن شاعر ، عائله خویش را از جمله زن وسه فرزند خود را از دست می دهد. ترکیب بند تاثر آوری که وی در مرثیت عزیزان خود سروده یادگار این فصل از روزگار تلخ زندگی او ست.
صباحی ، با هاتف اصفهانی و آذر بیگدلی وشهاب ترشیزی دوستانی همدل و استوار بوده اند . نسبت به آذر بیگدلی با حرمتی که شاگرد از استاد خود سخن می گوید یاد می کند، ظاهرا" مربی هنری و راهنمای وی در شاعری آذر بوده است و چنانکه آذر خود در شرح احوال صباحی در تذکره آتشکده خویش می نویسد ، تخلص صباحی را نیز همو برای وی برگزیده است.
دیوان صباحی بیدگلی ، نخستین بار در سال 1338 هجری خورشیدی به تصحیح و مقابله شادروان پرتو بیضائی و اهتمام آقای عباس کی منش " مشفق کاشانی " صورت طبع یافته است. بار دیگر به کوشش جناب آقای احمد کرمی در زمستان1365 به چاپ رسیده است.
معروفترین نسخههای خطّی دیوان صباحی بیدگلی:
1- نسخهی خطّی متعلّق به کتابخانهی مجلس،به شماره 1015/353:3
2- نسخهای خطّی با تاریخ اتمام سه شنبه 23شعبان1222 متعلّق به آستان قدس رضوی،به شماره 5040
در پایان این نسخه ماده تاریخی در وفات مولانا صباحی از خامهی سحاب اصفهانی رقم خورده که بیت آخر آن چنین است:
سحاب از بهر ضبط سال تاریخ وفات او /رقم زد آه کز ملک فصاحت شد سلیمانی
در مورد تاریخ وفات صباحی اختلاف وجود دارد وفات او بنابر ماده تاریخی که از سحاب ابن هاتف (م1222)دردست است سال 1208 هجری می باشد که چنین است :
غرض کلک سحاب از ضبط سال تاریخش
رقم زد آه کز ملک فصاحت شد سلیمانی
ولی از بعضی آثار صباحی بر می آید که این ماده تاریخ فاقد صحت است ودرآن تحریف رخ داده است به عنوان مثال ماده تاریخی که استاد صباحی بیدگلی در اتمام عمارت جعفر قلی خان سروده (صباحی هم به تاریخ این رقم زد که دایم باد معمور این عمارت)بیانگر این است که ایشان تا سال 1215 درقید حیات بوده اند حال اگر در ماده تاریخ سحاب به جای آه کلمه ی (وای) بگذاریم ویا کلمه ی (کز) را به صورت (که از) بخوانیم سال 1218 به دست می آید که قرین صحت می باشد. دهخدا در فرهنگ خود سال وفات ایشان را 1206ه.ق ذکر کرده است.
بخشی از منابع در آرشیو وبلاگ محفوظ است.