غزلی در سوگ خورشید انقلاب
در رثای خورشید تابناک انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره)
مرغ جان ناوک غم خورده و بیمار شده است
به غـم دوری خورشـید گرفتار شـــده است
سـیل غـم آمـده و کشور دل گشـته خـراب
روز من از نفَس خسته ی شب،تار شده است
کو نسـیمی که کـشد دستِ نوازش به سـرم
که ِز انـدوهِ یتیـمی ، دل من زار شـده است
به کجا رفت؟چه شـد واسطه ی فیضِ خدا؟
که جهان شعله ور از آه شرر بار شـده است
آسمانِ دلِ من بی خبر از خورشـــید است
جامه در خُم زده از نیل و عزادار شده است
پس عجب نیست اگر غصـه مـرا پیـر کنـد
که دلم گوشه نشینِ غـمِ دلدار شـده است
به فراقش دلِ«فرهنگ» نه تنها خون است
دیدگانِ همه بارانی و خون بار شـده است.