یاس کبود- مادر پهلو شکسته
یاس کبود
باغ احمد یک درخت یاس داشت
چشمه های پُر دُر و الماس داشت
میوه های باغ او از جنس نور
اُستُن حنّانه اش احساس داشت
یک بهشت آسمانی در زمین
اُلفتی در خانه با دستاس داشت
اهرمن از کوثرش رَم می نمود
گرچه در سر، سربه سر ریواس داشت
کاروانی می گذشت از آن مُقام
ساربانش قطعه ی کرباس داشت
باغبان پیـــــــــــــر را همراه برد
ساربان پیمانه و مقیاس داشت
او چه می دانست، در هرگوشه ای
آن ولایت روبه و نسناس داشت
در غیاب باغبان، شب حمله کرد
سیل و توفان، هم تبر هم داس داشت
آن درخت یاس، پهلویش شکست
باغبان افراد حق نشناس داشت
هرچه بود از سرو و نخل انداختند
باغ احمد" اکبر " و " عبّاس" داشت
شد به غارت آن چه گل بود و گلاب
دیوشب از فربهی آماس داشت
گرچه در تاراج فتنه، گل فسرد
چشم فتنه خیره، چون وسواس داشت
از کلام سبزِ یاسِ فاطمه(س)
شیعه سر سبزی گرفت و پاس داشت
شهدِ شیرینِ " ولایت" نوش کرد
شیعه یعنی آن که خیرالنّاس داشت.