چهاره پاره های لگد نخورده(2)
عشق آسمانی
رگم جنـبـید و شیرین شد دهـانـم
شـرار عشـق،آتـش زد بـه جـانـم
بمان ای عشق! ای اکسیر هستی
بهشـتـی کـن دل و روح و زبـانـم
جغد فتنه
هـزاران جغـد فتنه در سـواحـل
بسی کـفتارهـا، در لانـه غـافـل
خطر در بیخ گوش ماست، ای دل
شدیم چون کبک، سردر برف و در گِل!
بسیجی عاشق
بسیجی آتش عشق است سوزان
بسیجی شعله ور با عشق یزدان
بسیجی خیـبـر از "مـرحب" بگیرد
کــند کـاخ ستـم با خـاک یکـسان.
تیر دعا
نماز است و عروج و چشم یاری
دعـا شد تیر و من مـرد سواری
کــمان قامتم پیـش رخ دوسـت
چو صیادی که می گیرد شکاری.
پروردگارا
تو خیر مطلقی ! ما را دعا کن !
به درد و رنجِ عشقت مبتلا کن!
شکـوفـا کن دل پژمـرده ای را
به محراب دعا، دردش دوا کن!
معراج
نماز و عطر و آن ماه بهاری
بود رمــز حیات و ماندگاری
لب لعل خـــــدا و آن تبسّم
به معراج شهادت داده یاری.
رهایی
مرا با تیغ عشقت سرنگون کن
ببند و در سـیه چـال جنون کن
رهـا کن مرغ فکـرم،زآب و دانه
مرا از بند خود، با غم برون کن!
بدون او هرگز!
ز هجر روی آن ماه دل افروز
دلم دارد حکایت های جانسوز
وجودش معنی عشق و امید است
جهان بی او،نمی ارزد به یک روز
طلای خالص
دل عاشق ندارد باکی از غم
طلا ی خالص و این آتش کم؟!
مرا هجـر رخ آن مـاه کنعـان
شده داغی به دل، پیوسته همدم
جاده ی لاله ها
سراپایم چو شعله بی قراره
سر راهش دلم در انتظاره
سحرگه چون نسیم از پیش ما رفت
به هرجا پا نهاده لاله زاره !
پیک عشق
الا ای قاصد شهر محبت
اگر دیدی نگارم را به غربت
بگو وقت سحر پیکی فرستد
نگشته گر ملول از ما ز صحبت.
عشق
حماسه ساز
نگارا از غمت، دریای دردم
گلی پژمرده و بیمار و زردم
به یک غمزه، به یک تیر نگاهت
حماسه ساز میدان نبردم
دل های زنگاری
زمین و آسمان و گُل قشنگه
ولی دل های زنگاری، چو سنگه
چه می پرسی زحال خسته ی من ؟
دل من چون دهان غنچه تنگه
دیو حسد
اگر لب تشنه باشم در بیابان
اسیر و طعمه ی موران و ماران
دریغ از تو که بخشی جرعه ای آب
تو را دیوِ حـسد سـوزانده ایمان.
گوهر ایمان
هرکسی را بنگرم آزرده است
گوییا روحِ کرامش مُرده است
دیوِ آز و غفلت و نفسِ دنــی
گـوهر ایمان ما را بُرده است.
خُرده گیری ممنوع!
در این صحرای غم، مرغی اسیرم
غُـر و غُـرلَند و قارقار کرده پیـــــرم
در این وادی، گروهی خواب و مدهوش
خودم خوابم، ازیشان خُـــرده گیرم.
مکتب عشق!
دو چشمانت ادیبــی نکــــــته پرداز
دلم را می بری با عشــــــــوه و ناز
به گوش من به مکتب خانه ی عشق
تلاوت می کــــــنی آیات پــــــرواز
تقدیم به امام رئوف
حضرت ثامن الحجج امام رضا (ع)
هر که با روح دعا شد آشــنا
هم نفس گردیده با شیر خدا
هر که شد پابوس درگاه «رضا»
قطره اش افتاده در بحر هدیَ.
جانباز وفادار
گوهر تابنده «جانباز» آن امیر قلب ها
می برد ما را کنار علقمه تا نینوا
می کند ایثار جان و می ستاند آبرو
تا که این ملّت بماند بر سر عهد و وفا