باز هم سلام!آن را كه حساب پاك است/ او را زمحاسبت چه باك است! برادر من وقتي كسي برابر مقررّات و قوانين اداري خدمت كند و خود را از آلودگي هاي نظام بوروكراسي به دور دارد و به ارزش هاي انقلاب اسلامي وفادار بماند و به حقوق انساني و شأن آدم ها احترام بگذارد چرا بايد از تهديدات شماي نوعي بهراسد. در ضمن خودمن بهتر از ديگران مي دانم كه چه كساني و به چه علّت ازمن دلخورند:1- افرادي كه با معيارهاي باندي به منصب هاي اداري دست يافته بودندوبراي جلب منفعت شخصي،كارگاه نارضايتي تراشي راه انداخته بودندتا ضدّانقلاب درست كنند! 2- كساني كه غرب زدگي در تار و پود وجود شان ريشه دوانده به جز تحميل عقايد ليبراليستي خود،كار ديگري انجام نمي دادند.يعني نيامده بودند كه آموزش و پرورش منطقه را يك قدم به جلو ببرند. به نظر شما كسي كه در مدرسه اي كه به فرزندان شهيد و جانباز تعلّق دارد عليه ولايت فقيه موضع بگيرد و ارزش هاي جبهه و جنگ را زير سؤال ببردو بچه هاي معصوم را نسبت به دستاوردهاي پدرانشان بدبين سازد، اجازه مي دهيد همچنان تركتازي نمايد؟ البته اداره ابتدا به ساكن وارد اين ماجرا نمي شودبلكه به اعتراض والدين رسيدگي مي كند. از طرف ديگر رزق و روزي چنين مديري نيز قطع نمي شود؛ در آموزش و پرورش هميشه جايگاه تدريس براي يك كارمند محفوظ است. حالا شما بفرماييد نوع سوم تضييع حق الناس چه بوده است؟ در ضمن خطا كاران هميشه توجيهي در آستين خود آماده دارند تا از معركه جان سالم به در ببرند. ولي در نظام اداري فقط مستندات است كه حرف اوّل را مي زند. اطمينان دارم كه اگر يك مسؤول بي خاصيّت باشد و شب و روز برايش فرق نكند كمتر پشت سرش صفحه مي گذارند.قبول كنيد كه زياده خواهان هميشه پر رو تشريف دارند و چون حيا هم ندارند صدايشان بلند است وگرنه چه طور امكان دارد حق كسي ضايع شود و قانون هم وجود داشته باشد و او سكوت كند و حواله به قيامت كند؟! كيف كردي ...اين همه از من اطلاعات گرفتي؟!

از كرامات شيخ ما چه عجب! دست خود باز كرد و گفت: يك وجب! بر ما واجب است كه روزي هزار بار سجده ي شكر به جاي آوريم كه بندگان زياده خواه او در جايگاه قاضي القضاتي ننشسته اند و گرنه هيچ بني بشري بر روي زمين باقي نمي ماند. آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند/آيا بود كه گوشه ي چشمي به ما كنند؟نقل است كه مدير درجه ي هشتي كه در ضمن شهروند درجه دو نيز هست در روزگار رياست خويش ، اضافه كار اداري را به كساني مي داد كه بعد از وقت اداري به كارهاي باقي مانده رسيدگي مي كردند. كارمندي كه در گشادبازي دست حسن تنبلِ تون آبادي را از پشت بسته بود در پايان سال چرتكه انداخته و گفته بود كه اين مدير درجه هشتمي چندصد هزار فلوس به من ضرر زده است. يكي از عوامي كه در آن لحظه حاضربود، اين ضرب المثل را در دستگاه دشتي به آواز بلندخوانده بود : آن كه باشد دلبر محبوب ناس/ اسكناس است اسكناس است اسكناس!جماعتي كه به آميرزا عبدالطّمع زورآبادي اقتدا كرده اند معتقدند كه بيت المال مسلمانان از دوران فرمانروايي يهود در پشت قباله ي ازدواج ننه جان آن ها نوشته شده است و چنانچه مديران درجه 8 از پرداخت آن خودداري كنند، حق النّاس را به هدر داده اند و دچار جهل مركب شده اند. دست دعا به درگاه حضرت بي نياز دراز مي كنيم و مي گوييم: اللّهم اشف مرضانا وارحم مديراننا خاصّه المرء العبوس متصف بمقام ثامن بلحاظ الدرجه و الخسّت العطيّه الفلوس... والخ.

سلام! دو پاسخ مفصل در سايت شما قرار داده شد. اميدوارم واصل شده باشد. التماس دعا!

سلام به روي ماهت.سالروز تولد سي سالگي ات را تبريك مي گويم. منم از پنجاه گذشتم. بنابر اين من دو تا پيراهن بيشتر از شما پاره كرده ام و مي دانم كه دعاهايي كه بر مبناي حق باشد اثر مي كند.جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقاً. برايت دلي شاد و روزگاري بر وفق مراد آرزو مي كنم.

سلام. سديد کاشان را با حضور معنوي خود منور فرموديد.وظيفه بودتا پاسخگوي محبت هاي شما باشم.تا آن جا که مقدور بود يادداشت هاي اعتقادي و تربيتي و آموزشي شما را مطالعه کردم و بهره مند شدم.اين چند کلمه را نيز در ذيل مطلب جوانمردي يادداشت کردم تا شما را به مبحث فتيان در تاريخ تصوف و عرفان اسلامي ارجاع داده باشم که بسياري از اصطلاحاتي که امروز در گفتار روزمره ي ما کاربرد يافته است از همين محافل فتيان نشأت گرفته است مثل لفظ داداش ، نان و نمک خوردن و... گفتني است که اين محافل خوب شروع شده و سرانجام توسط افراد ناخلف به انحراف کشيده شده است. موفق باشيد!