• وبلاگ : سديد كاشان
  • يادداشت : تاريخچه نمايش در كاشان-قسمت آخر خاله رو رو
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فهيم 
    از اطلاعات شما در زمينه داستان نويسي يا مهارت در ديالوگ نويسي چيزي نميدانم
    اما داستان اين پست برايم جالب بود از شما خواندم
    و لذت بردم
    ساختار جالبي داشت
    پاسخ

    سلام.از اين نوع مطالب، در فرهنگ عامه ي ملت ايران فراوان داريم.اميدوارم از ديگر مطالب تاريخچه نمايش در كاشان خوشتان بيايد.موفق باشيد!
    + فهيم 
    با رمز 1370 در ادامه مطلب
    بروزم دوست محترم
    دعوتيد به خوانش

    منتظرتان هستم
    دستتان را بالا بريد
    لطفا
    پاسخ

    سلام. از دعوت شما ممنون وسپاسگزارم.از سفرنامه ي تصويري هنرمندانه تان بهره بردم.موفق باشيد!


    تصميم نويسنده شدن يک جور«تصميم شغل آينده»مثل دکتر شدن يا پليس شدن نيست،آدم نويسنده شدن را انتخاب نمي کند
    سلام

    پاسخ

    سلام.گراني کاغذ بهانه اي بيش نيست. چه امروز ، چه ديروز ، چه در زمان ياقوت يا در روزگار طاغوت؛ کمتر ناشري پيدا مي شود که دست مبارک را در جيب کند و از سرمايه ي خود ، کتاب نويسنده اي را به چاپخانه بفرستد.به همين دليل اصحاب قلم ،بيش تر خودشان سرمايه گذاري مي کنند تا فکر و انديشه اشان بوي کهنگي نگيرد و به موقع به دست مردم برسد.اي کاش مؤلفان کاشاني،اقدام به تأسيس صندوق حمايت از چاپ و نشر مي کردند و درصدي از درآمد هر کتابي را به اين صندوق واريز مي کردند تا به موقع ازوام هاي آن براي انتشار کتاب هاي خود بهره ببرند و به اين ترتيب يک سودي هم به ناشران مي رساندند.البته چنانچه ناشران کاشاني خودشان در چنين طرحي پيشگام شوند،سبب رونق بيش تر کسب و کار خود خواهند شد، زيرا اگرقرار باشد مؤلف خود در نشر اثر خود سرمايه گذاري کند،ناشر تهراني را در اولويت کار خود قرار مي دهد.اميدوارم هرچه زودتر شاهد نشر آثار تازه ترتان باشيم!