سدید کاشان

صفحه اصلی عناوین مطالب تماس با من قالب وبلاگ Feed

«روشن تر از آفتاب»

 همواره از نو روز سال پنجاه و نه به عنوان یکی از شیرین ترین دوران زندگیم یاد می کنم .تصور می کنم دوستان هم دوره ای من نیز چنین احساسی داشته باشند.زیرا حال و هوای معنوی انقلاب به طرزی شگفت همه ی نیروهای متدین را به یکدیگرپیوند داده بود. آن موقع دانشجو معلم بودیم و دانشسرای ما در ابتدای خیابان فرهنگ ،نزدیک پارک شهر قرار داشت. هنگامی که انقلاب در بیست و دوی بهمن پنجاه و هفت به پیروزی رسید ،از همان اول اسفندفعالیت های تحصیلی خود را آغاز کردیم. یک سر داشتیم و هزار سودا. به درس های دانشسرا اکتفا نمی کردیم،انقلاب انگیزه های لازم را به همه داده بود.در قبال هر چیزی احساس مسؤولیت می کردیم. نمی خواستیم یک بعدی و قالبی رشد کنیم.سعی می کردیم در عرصه های مختلفی حضور پیدا کنیم.کتاب فارسی را براساس شاخص های دو وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی،خودمان تألیف کردیم.آقای فره وشی استاد ادبیات، با فروتنی تمام کتاب دانشجو را تدریس کردند، با وجود اینکه درس تعلیم و تربیت داشتیم و منظم در جلسات حضور می یافتیم ولی قانع نبودیم.وقتی شنیدیم دکتر شکوهی وزیر وقت آموزش عالی از دولت مهندس بازرگان استعفا کرده و به دانشگاه تربیت معلم رفته است ، به سرعت برق و باد ،خودمان را به اولین جلسه ی درس تعلیم و تربیت  ایشان رساندیم.ایشان هم انگیزه های انقلابی خوبی داشتند.بسم الله را که گفتند با اشاره کوتاهی به این نکته که انقلاب کرده ایم و باید قدر آن را بدانیم. وکشور  با کار علمی ساخته می شود و نباید بی هوده وقت ها را به هدر داد ؛ از مقدمات کاستند و تدریس خود را شروع کردند.تا دقیقه ی یکصد و پنج پیوسته درس دادند و پاسخگوی سؤالات دانشجویان هم  بودند.بعدها وزارت آموزش و پرورش همین کتاب تعلیم و تربیت ایشان را در برنامه ی آموزش ضمن خدمت فرهنگیان قرار داد.از طرف دیگر،از فعالیت های سیاسی – اجتماعی هم غافل نبودیم. هرجا سخنرانی ارزشمندی برگزار می شد، در آن جا حضور می یافتیم.سخنرانی های حضرت امام را که از صدا و سیما پخش می شد، علاوه بر استفاده ی  مستقیم و فوری، آن را روی نوار کاست هم ضبط می کردیم تا امکان استفاده ی مجدد وجود داشته باشد. دانشسرای ما از نظر سیاسی ملغمه ای بود.هر گروه و جریان سیاسی در هر گوشه ای مغازه ای باز کرده بود.حیله گر ترین آن ها سازمان منافقین بود که با عنوان"دفتر دانشجویان مسلمان" دکه زده بودند تا "میلیشیا" جذب کنند.میزی که درراهرو گذاشته بودند،کسی پشت آن نمی ایستاد تا شناخته شود.فرم ثبت نامی بود و صندوقی .کسانی که فرم را تکمیل می کردند و به صندوق می انداختند، تحت یک شرایط خاص امنیتی ، آن ها را پیدا می کردند و در گوشه ی دنجی با یکسری بلوف و دروغ، کار خود را توجیه می کردند و به خانه های تیمی می کشاندند و خدا می داند که چه  جوانان ساده دلی را فریب دادند و در جلسات محفلی به فساد آلوده کردند و سپس به مقابله ی با نظام واداشتند! کمو نیست های اقلیت و اکثریت هم که ختم روزگار بودند.در معرکه گرفتن و جمع کردن خلق الله کم نمی آوردند و عشق مباحث ایدئولوژیکی بودند.درضمن به طور منظم نیروهای خودشان را به کردستان اعزام می کردند تا نیروهای حزب اللهی را سر ببرند.یکی از آن ها که بسیار هم خوش برخورد بود همکلاسی ما بود،در همین اسفند پنجاه و هشت به کردستان رفت و برنگشت ! هیچ کس هم از سرنوشت وی خبری به دست نیاورد.توده ای ها آن قدر پر رو بودند که حد نداشت. مدعی بودند که اهل نماز هستند و در عین دیانت به شوروی و اقتصاد سوسیالیستی هم اعتقاد دارند.این جماعت فقط شوروی را تنها حکومت ضد امپریالیستی  و مخالف آمریکا می دانستند.وبه دنبال جذب نیرو برای بیگانگان بودند.سلطنت طلب ها و طرفداران جبهه ملی و نهضت آزادی هم در نق زدن و تضعیف روحانیت و خالی کردن دل نیروهای وفادار به انقلاب سنگ تمام می گذاشتند.در چنین شرایطی دانشجویان متدین ، خیلی زود یکدیگر را پیدا کردند.در واقع همان کسانی که نمی خواستند تک بعدی بار بیایند و انگیزه های بالای انقلابی اسلامی داشتند.ابتدا دفتر فعالیت های فوق برنامه را ایجاد کردند.کار گروه های  نشریه و نمایشگاه و جلسات سخنرانی و امثال آن، همه را دور هم جمع آورد.بعد هم تبدیل شد به انجمن اسلامی وحدت دانشجو معلمان و به مرور دانشسراهای کرج و شهر ری هم مرتبط شدند و فکر می کنم به موازات کاری که دانشسراها کردند ،دانشگاه ها هم توانستندانجمن اسلامی تحکیم وحدت را به وجود بیاورند.حالا کار نداریم به این که افراد نفوذی چه گونه سعی کردند این زحمات را به هدر دهند! غرض آنکه نیروهای اصیل به اشاره ی امام و با الهام ازاین آیه ی قرآن که می فرماید:  انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی" برای خدا تلاش می کردند وپاداش آن ها هم این بود که به مرور زمان  ساخته می شدند.مسؤولان نیز انصافا" زحمت می کشیدند. یاد و خاطره ی شیرین نوروز پنجاه ونه را هم مسؤولان وقت آموزش و پرورش در ذائقه ی دانشجو معلمان به یادگار گذاشتند: مرحوم شهید رجایی در آن هنگام وزیر آموزش و پرورش بودند.گاهی با دانشجو معلمان انجمن های اسلامی خصوصی دیدار و گفت و گو داشتند و با آن ها  به مشورت می نشستند. آقای توحیدی رییس دانشسرا یک روز اعضای شورای مرکزی انجمن را خواستند و اطلاع دادند که آقای رجایی در نظر دارند ،در تعطیلات نوروز یک دوره کلاس های آموزشی در موضوعات اعتقادی و قرآن و تعلیم و تربیت و مسایل سیاسی و اجتماعی برای اعضای انجمن اسلامی برگزار نمایند.شما اطلاع رسانی کنید و از علاقه مندان ثبت نام به عمل بیاورید.از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدیم.چیزی نگذشت که با استقبال فراوان دانشجویان ، شرایط تشکیل دوره فراهم آمد.بیست و نهم اسفند پنجاه وهشت ،در محلی که امروز به عنوان مرکز تحقیقات معلمان شهدای مکه واقع در حوالی پل سید خندان ودر جوار خیابان پلیس شناخته می شود ،کلاس ها آغاز گردید وبه صورت شبانه روزی تا پنجم فروردین پنجاه ونه ادامه یافت . بسیاری از شخصیت های مطرح آن روز کشور در این دوره حضور یافتند و سخنرانی یا تدریس کردند.معلمانی هم که آمده بودند از دانشسراهای مختلف استان تهران و پذیرفته شدگان سراسر کشور بودند.شهید چمران دو جلسه فلسفه تدریس کردند ویک جلسه هم در باره قضایای کردستان سخنرانی کردند.در طول تدریس چند بار با لحن خاصی گفتند شما کجای دنیا سراغ دارید که وزیر دفاع یک کشوربیاید و  فلسفه تدریس کند! و  این گونه ما را به مباحث سنگین فلسفی مورد نظرشان توجه می دادند.شهید باهنر و شهید رجایی نیز در مورد فلسفه ی تعلیم و تربیت و مسایل آموزش و پرورش سخنرانی کردند. آقای قرائتی اصول عقاید و آقای علی قائمی در باره ی تربیت اسلامی و استاد علی اکبر و آقای توسلی روش تدریس قرآن داشتند،همچنین سایر فرهیختگانی هم بودندکه ذکر نام آن ها در این مقال مقدور نیست . زیباترین بخش آموزش این دوره، سخنرانی مقام معظم رهبری است که در آن موقع نماینده ی حضرت امام خمینی (ره) در شورای عالی دفاع بودند. شایسته است که به تناسب شرایطی که در زمان حاضر پیش آمده است و به جهت اهمیت موضوع ،در این مورد کمی بیش تر توضیح دهم.ایشان ابتدا انسان را از دیدگاه مکاتب مختلف مورد بررسی قرار دادند.اینکه در مکتب سوسیالیسم و کمونیسم انسان تا موقعی ارزش دارد که توان بازوی کارداشته باشد .چنانچه بنا به دلایلی نتواند کار کند، ارزش و اعتبار انسانی خود را از دست می دهد.در مکتب کاپیتالیستی و نظام سرمایه داری هم، انسان هنگامی ارزش پیدا می کند که دارای ثروت و سرمایه باشد و اگر سرمایه ی خود را از دست بدهد، بی ارزش می شود...آن گاه به معرفی انسان از دیدگاه اسلام پرداختند و در مقایسه ای دقیق،نتیجه گرفتند که در اسلام ،چنانچه انسان ،قادر به انجام کار نباشد وحتی به سبب عواملی نظیر معلولیت ، در گوشه ای بی تحرک افتاده باشد ویا محروم از ثروت و سرمایه بماند، باز عزیز و ارزشمند است زیرا انسان است و بنده ی خداست .پس از طرح این موضوع ،در مورد- مرز بندی ها در انقلاب- سخن گفتند.آن روز مارا به بصیرت و فهم در موضوعات جاری انقلاب دعوت نمودند. آن موقع اختلافات واضح و آشکاری میان نیروهای مذهبی و غیر مذهبی وجود داشت .بدیهی است که آب کمونیست ها ومائوئیست ها ودمکرات ها و توده ای هاو جبهه ملی و نهضت آزادی و امثال آن ها با نیروهای مذهبی در یک جو نمی رفت.،شاید پرداختن به آن ها خیلی هم جاذبه داشت.اما حضرت آقا به مرز بندی های جدیدی که میان نیروهای مذهبی پیش خواهدآمد پرداختند. آقا فرمودند نیروهایی که پیش از پیروزی انقلاب زحمت کشیده اند وحتی زندان ها دیده و شکنجه ها تحمل کرده اند، دو گروه هستند ،گروهی ضمن آن که علیه طاغوت مجاهدت و مبارزه داشته است ،از خود غفلت نکرده است با کار علمی و با جهاد نفس ،خود را برای خدمت به انقلاب آماده کرده است. انقلاب که به پیروزی می رسد به طور طبیعی مردم به این گروه از نیروها توجه خاصی نشان می دهند و حضور آن ها را در عرصه های مختلف مطالبه می کنند. این ها  تا آخر انقلابی می مانند.گروه دیگری هم هستند که در حق خودشان کوتاهی می کنند. این ها تمامی وقت خودشان را فقط صرف مبارزه می کنند. از سازندگی شخصیت خودشان و مطالعه ی عمیق مبانی دینی ،غفلت می ورزند. انقلاب که به پیروزی می رسد، مردم استقبال چشمگیری از این گروه نمی کند.در نتیجه تنها می مانند.چون انتظارات و توقعات این گروه برآورده نمی شود، زبان به انتقاد و تخریب انقلاب باز می کنند،به مرور ایام بدون آنکه متوجه باشند، رودر روی انقلاب قرار می گیرند وسر انجام به ضد انقلاب تبدیل می شوند. خوش بختانه  متن سخنرانی ها و جلسات تدریس در آن روزها تایپ و تکثیر می گردید قاعدتا باید نسخه ای ازاین سخنرانی موجود باشد .نگارنده که خود مستمع آن سخنرانی بوده است ، در حد بضاعت، مضمون بیانات مقام معظم رهبری را نقل نمود.اکنون سی سال از آن ایام می گذرد معلمان آن روز هریک به سویی روان شدند و به تدریس پرداختند .آن چه آموخته بودند به هزاران کودک و نوجوان و جوان انتقال دادند.هر نیروی انقلابی خود را تکثیر کرد.و اکنون هرکدام از آن دانشجومعلمان با سپری شدن سی سال خدمت به شرف بازنشستگی هم نایل آمده است،بدیهی است که اکنون پس ازطی این مرحله در سنگرهای دیگری به خدمت اشتغال دارد. با تحولات جدیدی که پیش آمده است، می شود به راحتی به تفسیر و تحلیل اوضاع روزگار پرداخت. افت و خیزهایی که در هر نظامی رخ می دهد، آن را ضعیف نمی کند ، بلکه به تقویت زیر ساخت های آن مدد می رساند.فتنه ها در دوره ی آخرالزمان ،سبب آگاهی بیش تر مردم می شود.ریزش ها ی انقلاب ، ملت را در برابر حوادث مقاوم تر نموده و رویش های ارزشمندتری را در پی داشته است.هیچ تحرکی از دید مردم پنهان نمانده است.حالاهنرمندانه زاویه ی دید دوربین را به عرصه ی اتفاقات پس از انتخابات ببریم.چه اتفاقی افتاده است ؟گروه هایی با مدیریت متمرکز از بیرون و داخل تلاش کردند اراده ی خود را بر ملت تحمیل کنندوبا حاکمیت باند خود با دشمنان انقلاب از در سازش درآیند و ملت سرافراز ایران اسلامی را به ذلت بکشانندو در طول این مدت از هیچ گونه جنایتی کوتاهی نکردند و کردند آنچه کردند!حالا از آشوبگران می پرسیم : آیادر پندار شما همین طور یک شبه انقلاب شد که شما هم بتوانیدیک شبه آن را از بین ببرید؟ آیا با تقلید صوری از حرکت انقلاب و تهیه کاریکاتوری از آن می شد انقلاب عظیم ملت ایران را سرنگون کرد؟آیا شما نیز مانند این مردم توانستیدبرای خدا قیام کنید و رنج ببریدوخون دل بخورید و ساخته و ریشه دار شوید؟روزه خواری شما در روز قدس نشان داد که از همان طبقه ی مرفهان بی دردی هستید که امام خمینی(ره)بارها از آن ها تبری جستند. راستی در راه ایده های خود به جزخرج دلارهای آمریکایی و اسراییلی چه قدر مایه گذاشته اید؟بعید می دانم با این همه افتضاحاتی که به بار آورده اید برای ملت پاسخی داشته باشید!زاویه ی دید دوربین را به سوی دیگری می بریم.بدخواهان همه ی طرح ها ی کهنه و نو براندازی را به اجرا در آوردندو ملت نیز به عینه قاسطین و مارقین و ناکثین انقلاب را دید و صفین و نهروان و خوارج را تجربه کرد ،علاوه بر آن قاعدین زمان را هم شناخت.هوشیاری مردم موجب شدتا دشمن نتواند ، پرچم علوی را ازحرکت و اهتزاز باز دارد.عاشورای جگر سوز امسال ،فصل بندی جدیدی را پیش چشم جهانیان ترسیم کرد. بدخواهان داخلی و خارجی،گاف سیاسی زشتی از خودبه یادگار گذاشتند.با همه ی زبل بازی های سی سال گذشته ،سرانجام طینت کریه خویش را پیش چشم امت اسلامی تجسم بخشیدند.اگر بودند افرادی که هنوز دشمن را نشناخته بودند، به برکت خون سید الشهدا این بیداری و شناخت را به دست آوردند. حماسه ی نهم دی ماه باز خورد این آگاهی و اعتراض عمومی بود.و نشان دادکه ضد انقلاب داخلی وخارجی هیچ پایگاهی در میان ملت ایران ندارد.حضور کم نظیر مردم در روز چهارشنبه نهم دی ،حجت را برهمه ی زر پرستان افزون خواه و باج گیران سر گردنه ی راه مردم تمام کرد .آن هایی که در طول سی سال گذشته با رفتارهای دو گانه و مبهم ، به جریان سازی پرداختندو با ایجاد باندهای مخرب برای ملت نخبه سازی کردندتا بلکه روزی بتوانند، انقلاب را به نفع خود مصادره کنند، در فصل بندی روز عاشورا افشا گردیدند.اکنون به جز تنها یی پناهی ندارند.و هم اکنون امتحان بسیاری سختی پیش روی آن هاقرار گرفته است،چنانچه مواضع خود را به طور شفاف در برابر دشمن امت اسلامی مشخص نکنند ، مطرود و منفور امت خواهند شد. امام راحل رضوان الله تعالی علیه به ما آموخته است که: میزان حال فعلی افراد است.و خلف صالح آن پیر فرزانه که زبان گویای امت اسلامی است ، از این نخبگان به خطا رفته خواسته اند تا به روشنی مواضع خود را در قبال دشمن اعلان نمایند. مردم نیز منتظرند تا در اسرع وقت عکس العمل آنان را در این خصوص مشاهده نمایند.امید است (تسویف) یعنی کار امروز را به فردا انداختن که از وسوسه ی شیطان نفس است، دامن آنان را نگیرد.تأخیر نخبگان در این موضع گیری مهم ، آنان را از دامن پر مهر و محبت امت ،طرد خواهدکرد.در این صورت ملت متضرر نخواهد شد،بلکه مغبون واقعی خود آن ها خواهند بود.زیرا امام راحل-رضوان الله تعالی علیه - به ما آموختند که هیچ وقت دست خدا بسته نیست و با کنار نشستن نیروهایی که انقلاب از آن ها انتظار دارد، کارها تعطیل نخواهد شد، ملت هم با کسی بر سر مصالح اسلام و انقلاب معامله نخواهد کرد وبه هیچ زیاده خواهی باج نخواهد داد!پس شایسته است که نخبگان مورد اشاره نیزهمچون رهبری انقلاب، شفاف و روشن سخن بگویند و روشن تر از آفتاب بدرخشند! روز بیست و دوی بهمن سی و یکمین سالروز انقلاب اسلامی هم بر همگان مبارک باد!  



[ چهارشنبه 88/11/7 ] [ 9:14 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

مقاله ی " بـاد غــراب"

                                                   (باد غراب)                                                  

....مجلس شلوغ بود.جای سوزن انداختن نبود ، چنانچه یکی از بچه ها راهنمایی نمی کرد،
در می ماندم که چه بایدکرد. وقتی نشستم، بااشاره ی سر و لب، به چهره های مأنوس و به اطرافیان عرض ادب کردم.در این میان چشمانم باچند چشم آشنا گره خورد. دانش آموزان زرتشتی ام را دیدم. از دوربا آن هاخوش وبشی کردم و جواب سلامشان رادادم. باورم نمی شد که آن ها هم به مجلس سوگواری سالارشهیدان امام حسین
–علیه السلام - آمده باشند.چند لحظه ای بیش تر نگذشته بود که مداح کار خودرا تمام کرد . مجلس آماده می شد تا از وجود خطیب بعدی بهره ببرد.در "یزد" رسم است که از سر شب تا یکی "دو ساعت مانده به نیمه های شب، چهار تا پنج نفر واعظ منبر می روندو چند نفر هم مداحی می کنند.صحبت ها و مداحی ها کوتاه و به قاعده است .در این فرصت کوتاهی که پیش آمد از دانش آموزی که در کنارم نشسته بود پرسیدم :فلاح! مگر این رفقایت زرتشتی نیستند؟جواب داد : چرا آقا ! گفتم: مگر زرتشتی ها هم به مجلس عزاداری می آیند؟ گفت: بله آقا ! با تعجب گفتم من متوجه نمی شوم ؛چه طور ممکن است که یک غیر مسلمان در چنین مجلسی که متعلق به مسلمانان است ،شرکت کند؟توضیح داد:آقا ! زرتشتی ها ,امام حسین (ع) را همسر شهر بانو - دختر یزد گرد ساسانی - و داماد ایرانیان می دانند و به همین خاطرهم در مراسم عزاداری آن حضرت شرکت می کنند و بسیار احترام می گیرند...آن شب از دیدن آن همه اخلاص و شیفتگی مسلمانان و غیر مسلمانان نسبت به سرور و سالار شهیدان لذت بردم .دیدم برای مردم یزد چنین صحنه هایی کاملا عادی است ولی برای معلمی مثل من که برای ادامه ی تحصیل به این شهر آمده است و تدریس هم می کند تازگی دارد.آن شب گذشت و سال ها از پس یکدیگر آمدند و رفتند تا حادثه تلخی که در روز عاشورا ی امسال پیش آمد و جمعی منافق و مزدور بیگانه با هویت گروهک منافقین و کمونیست و بهایی و اراذل واوباش به جان مردم افتادندو با قتل نفس و غارت اموال عمومی وخصوصی ، عاشورا ی حسینی راهتک حرمت کردند. خاطرات گذشته دوباره پیش چشمم آمد وبه یاد این کلام سید الشهدا  افتادم که فرمودند:"اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید".جایی که غیر مسلمانان در چنین روزی حرمت عاشورا را نگه می دارند ,جای بسی تاسف است که نا اهلان و کج اندیشان، این چنین دست به بی حرمتی زدند و باسوت وکف و هلهله ،مهر تأیید ی هم بر جنایات خود زدند.گویی که خدای متعال چنین اراده فرموده بود تا فضایی به وجود آید که چهره ی کریه و ماهیت پلیدو شوم این جماعت آشوبگر بر همگان آشکار گردد .و متأسفانه این جنایت ها را هم به نام میر حسین موسوی تمام کردند. ملت دوست نداشت که چنین رفتارهایی را به کسی نسبت دهند که زمانی داعیه ی استکبار ستیزی داشته است و برای اعتقادات مردم احترام قایل بوده است. بیانیه ی لجوجانه ای که در این ارتباط صادر شد ،تقریبا" مهر تأییدی بر رفتار زشت هتاکان روز عاشورا بود و موسوی چه بخواهد و چه نخواهد مسؤول خون های ریخته شده و اموال به غارت رفته و سوخته شده و تخریب های شهر است. البته  مردم چند نفر نخبه ی به خطا رفته را دشمن اصلی خود نمی دانندزیرا در طول چند ماه گذشته این اسرائیل و انگلیس و آمریکا و اذنابشان بودند که اغتشاشات را رهبری و مدیریت کردند.موسوی و کروبی و دیگر همفکرانشان در واقع با موجی که دشمن به راه انداخت همراهی کردند نه این که توانسته باشند آن را مدیریت کنند. این موج فتنه هیچ علامت و نشانه ی داخلی و بومی ندارد! نمونه ی آن تحریکات رسانه ای شب های قبل از عاشوراست ! حضور میلیونی مردم در خیابان های تهران وسایر نقاط کشوردر بعد از ظهرروز چهارشنبه نهم دی ماه تجلی و بازخورد این حقیقت  و بی اثر کردن اقدامات برون مرزی بود. جالب آنکه بسیاری از کسانی که در راهپیمایی این روزشرکت کردندتا رفتار اهانت آمیز حرمت شکنان روز عاشورا را محکوم کنند,مردم شریفی بودند که به قصد قربت و به نیت اعتلای ایران اسلامی به رقبای آقای احمدی نژاد رای داده بودند .آن ها به شیوه خارج نشینان فریاد نزدندکه: "رای ما را پس بدهید "بلکه با طمأنینه فریاد زدند : "ماموسوی بی بی سی نمی خواهیم , "ما موسوی انگلیسی نمی خواهیم" مفهوم آن این است که آن اقای میر حسین موسوی که مردم به او رأی دادند ونیز همسرش نبایداهل مصاحبه با بی بی سی و معامله ی با بیگانگان باشند.اما کردند آنچه شایسته آنان نبود! لجاجت و زیاده خواهی و تن ندادن به قانون، کار را به جایی رساند که با آبروی خود و ملت ایران بازی کردند. و همچنین زمینه های آشوب و بلوا، و سوء استفاده ی بیگانگان را فراهم آوردند. نتیجه آن که از یک طرف مردم متضرر شدند، زیرا با اتکا به آرای چهل میلیونی ملت، امکان حضور بیشتری در عرصه های بین المللی وجود داشت که این فرصت ارزشمند تاریخی را از ملت ایران سلب کردند و از طرف دیگر "اوباما "رئیس جمهور آمریکا که در این دوره با انگیزه ی بی ثبات ساختن ایران اسلامی  وارد میدان شده است در کار خود جری تر گردید.آری! مردم به صحنه آمدند تا ضمن حمایت از مقام معظم رهبری – مد ظله العالی – آسیب های وارده را ترمیم کنند.  و همچنین به نخبگان به خطا رفته هم تفهیم کنند که مردم بدهکار هیچ جریان سیاسی نیستند و با کسی هم قوم و خویشی ندارند؛ و چنانچه جنجالگران آرام ننشینند،آن ها را به گوشه ی انزوا می رانند. حماسه ی شگفت آور نهم دی سبب شد تا  دشمنان به انفعال بیفتند و عقب بنشینند ودر بعضی موارد زبان به عذر خواهی باز کنند.مردم در نهم دی فریاد زدند :مزدور امریکایی/ ما آمدیم کجایی؟!!..آقای موسوی از خود رد اتهام نکرد، بدون آنکه سنخیتی با این جماعت هتاک داشته باشد در پیام خود،به طور تلویحی آنان را مورد تأیید قرار دادند.گویی که در اوج تنهایی قرار گرفته باشند و به حمایت گروهک های منافق و بهایی و کمونیست ها ی حرمت شکن روزعاشورا شدیدا" نیاز دارند؟ جای بسی تأسف است که نخبگان ما تا این حد از مردم فاصله گرفته اند و اندوه بارتر اینکه توان دیدن حقایق پیرامونی خویش را هم ندارند.بعضی از نخبگان به خطا رفته به جای عذر خواهی در پیشگاه مردم ، متکبرانه از شعارهای مردم در روز نهم دی گله کردند.و امر کردند که شما حق ندارید ازاین نوع شعارها را بدهید.بسیار اندک است رسانه هایی که به طور مستمر و مستقیم در اختیار عامه ی مردم باشد. روی پیشخوان دکه های روزنامه فروشی ها انبوهی از مطبوعات رنگانگ قرار دارند که به جناح ها و احزاب سیاسی تعلق دارد و تریبون تعداد معدودی از صاحبان امتیاز آنان است.رسانه و تریبون مردم همین مساجد و پایگاه های بسیج و راهپیمایی های رسمی است . اگر مردم ما به این احزاب و جناح های سیاسی اقبال و رویکردی می داشتند در روز نهم دی ماه فریاد نمی زدند:" حزب فقط حزب علی/ رهبر فقط سید علی".یا:"خامنه ای رهبر است/ وارث پیغمبر است". مردم در کنار این شعار ها علیه نخبگان به خطا رفته هم شعار دادند.آیا اعتراض به مردم ،مفهوم عذر خواهی از آنان را در بر دارد؟به اعتقاد نگارنده بعضی نخبگان ما بسیار باد غراب تشریف دارند.مردم در بعضی ولایات ایران برای کسانی که دچار غرور بی جا شده اند،اصطلاح "باد غراب" را به کار می برند. به پرنده ی زاغ یا کلاغ بنگرید که چگونه در زیر بال و پر خود می دمد.اما به محض اینکه دست به سنگ شویددیگر اثری از آثار او نمی بینید.روشنفکران غرب زده ی ما از مشروطیت تا به امروز  باد غراب بوده اند و ملت هرگز اجازه نداده است افراد ضعیف مدیریت جریانات سیاسی – اجتماعی را بر عهده داشته باشند. دشمن ما سیصد ثروتمند یهودی است که پادشاهی پنهان جهان را راه انداخته است وبه هیچ سرزمینی تعلق ندارند و در هرجا که اقتضا کند تا مردم را غارت کنند در همان جا حضور دارند.ملت ما بیدار است. 
 خیمه جای دگر بزن صهیونیست/ که چمنزار شیعه جای تو نیست!  



[ جمعه 88/10/18 ] [ 3:18 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

کردید و نکردید


"منزل ابتهاج کارمند وزارت دارایی و رییس بانک در رژیم پهلوی سر پیچ عباس آباد واقع در ابتدای خیابان شهید مطهری فعلی بود. وقتی انقلاب شد،حفاظت منزل ویلاییش به عهده ی  نیروهای کمیته ی انقلاب اسلامی گذاشته شد.بچه های کمیته همه مردمی بودند و حقوقی نداشتند . با تنها اسلحه ای هم که آشنایی داشتند "کلاشینکف" روسی بود. با جان و دل از انقلابشان حفاظت و دفاع می کردند و امنیت  شهر را تأ مین می کردند.آن روز نوبت نگهبانی گروه ما بود. وقت ظهر از سرگروهمان برای اقامه ی نماز اجازه گرفتم.به اتاقی رفتم که  برای نماز، مهر و سجاده  گذاشته بودند.نماز را که تمام کردم، موقع برگشت چشمم به کمد لباسی خورد که در آن باز بود .عرض کم داخل کمد توجهم را  جلب کرد.پیش رفتم و با انگشت  چند تلنگری به دیواره های آن زدم .متوجه  شدم دیوار رو به رویی یک  لایه ای از چوب نازک دارد. با سر نیزه گوشه ای از آن را حرکت دادم .  تخته ی سه لایی آن به راحتی جدا شد وافتاد.پشت این  حایل چند طبقه قرلر داشت که داخل آن  تعداد زیادی جعبه ی شیرینی ،  چیده شده بود. در یکی را که باز کردم از تعجب هوش از سرم پرید.پر از  جواهر آلات بود. بقیه را هم باز کردم.انواع گردن بند و دستبند و گوشواره و سکه داخل آن ها ریخته شده بود. معلوم بود که با عجله این کار را کرده اند تا بعد سر فرصت بیایند و به حسابشان برسند.. همه را روی فرش تل انبار  کردم و نشستم و های های گریه کردم و به این فکر کردم که صدهاو بلکه  هزاران روستای ما در فقر و بدبختی به سر می برند و آن وقت این جماعت طاغوتی اموال مردم را این گونه غارت می کنند و از کشور خارج می کنند. رفقا را خبر کردم و ماوقع را تعریف کردم. بعدبه این نتیجه رسیدیم که این ها را به فقیه عالی قدر آقای منتظری که آن هنگام قائم مقام رهبری بودند تحویل دهیم.همه را داخل گونی ریختیم و به توسط فرد مورد اعتمادی به  دفتر ایشان فرستادیم.نکته ی جالب این بود که همه ی بچه هادر عین فقرو نیازمندی،  از چنان عزت نفسی برخوردار بودند که بدون هیچ گونه چشمداشت و طمعی حتی به یک تکه کوچکی از آن همه طلا و جواهر، با اطمینان کامل، آن ها را برای یک فقیهی که مورد اعتماد نظام بود فرستادند."
این خاطره برای اولین بار در طول سی سال بعداز انقلاب رسانه ای می شود. و اتفاقی است که یکی از آشنایایان نزدیک و مورد اعتماد این جانب شخصا"  آن را تجربه کرده است.حالات روزگار متغیر است.شرایطی که پیش می آید ،زمینه ها ی  ظهور و بروز بسیاری از حقایق را فراهم می آورد.خبر فوت آیت الله منتظری در شامگاه روز یکشنبه بیست و نهم آذر ماه سال جاری،  شرایط تازه ای را پیش روی امت اسلامی قرار داد.جالب ترین رویداد، پیام  مقام معظم رهبری به مناسبت وفات منتظری بود .غیر قابل تصور بود که با آن همه بی مهری هایی که منتظری به انقلاب و امام کرده بود، پس از وفاتش کسی یادی از وی بکند. و این حاکی از بزرگواری مقام معظم  رهبری است که این گونه عمل کردندو از درگاه الهی  به خاطر زحمات  و خدماتی که این مرد برای انقلاب کشیده بود ولی در میانه ی راه به  امتحان سخت الهی مبتلاشده بود، طلب مغفرت کردند.آقای منتظری شخصی سلیم النفس و صادق بود،ویژگی مهمی که داشت ،این بود  که زود تحت تأ ثیر اطرافیان قرار می گرفت. با یک مثال ساده،ایشان را  با حضرت امام راحل مقایسه می کنیم:شهید محمد منتظری فرزند ایشان،بسیار انقلابی و زحمتکش بود.و روحی حماسی داشت.و مواضع بسیار درستی علیه اسراییل و آمریکا می گرفت.گاهی به فرودگاه مهر آباد  می آمد و علی رغم سخت گیری های مسئولان از کشور خارج می شد و  به کار نهضت های آزادی بخش رسیدگی می کرد و برمی گشت.دولت موقت  بازرگان که مواضع کاملا" سازشکارانه داشت و در پشت پرده ، دریوزگی  استکبار می کرد،رفتار محمد را نمی پسندید،از دست او به پدرش و نیز  حضرت امام گلایه می کردند .حضرت امام هیچ موضع مخالفی علیه محمد  نگرفتند، اما پدرش چی؟ ایشان را به روانی بودن متهم کرد و همین  مستمسکی شد که لیبرال ها در رسانه هایشان به محمد توهین کنند و بنویسند که آقای منتظری گفته است که فرزندم دیوانه است! خدا ببخشد کسانی را که تلاش کردند تااین مرد خوب را در جایی بنشانند که استحقاق آن را نداشت.. طبق مفاد قانون اساسی، رهبری نظام به دو طریق انتخاب می شود. اول از طریق رویکرد مستقیم عموم مردم و  دوم از طریق انتخاب خبرگان مردم و سپس تلاش آن ها برای کشف  و معرفی رهبری نظام.توطئه گران پشت پرده با توجه به علاقه ا ی  که حاج سید احمد آقا فرزند عزیز حضرت امام به آقای منتظری داشت ـ که این را در رنج نامه ی خود به شیخ اظهار می دارد ـ تبلیغات گسترده ای را برای نهادی کردن جایگاه مردمی آقای منتظری آغاز کردند. قابل توجه  است که بعدها امام راحل  در واپسین ماه های حیات پر برکتشان به  آقای منتظری می فرمایند که از اول من و شما با انتخابتان برای رهبری نظام موافق نبودیم و از این نظر مثل هم فکر می کردیم. انواع پوستر و تراکت و نشریه و روزنامه در طول سال های شصت تا شصت و چهار برای  معرفی ایشان قابل تأمل است ، در کنار آن  شعارهایی که ساخته شد و میدان های مختلفی که فراهم آمد. و البته جای اعتراض هم نیست زیرا هنوز اتفاقی جدی رخ نداده بود.  در مجلس خبرگان به استناد همین زمینه های فراهم آمده ایشان را برگزیدند و مقرر شد که موضوع انتخاب تا زمان رحلت امام مخفی بماند اما  با عنایت به اینکه در طول این مدت بیت آقا را به تصرف خود در آورده  بودند، و حتی پسر ش سعید را هم با خود همراه ساخته بودند بر خلاف انتظار ،موضوع انتخاب را علنی کردندوبا اطلاعات غلطی که به آیت الله  دادندشرایطی راایجاد نمودند که در سخنرانی ها و مصاحبه ها نمود پیدا  کرد و برای رسانه های دشمن خوراک تبلیغاتی فراهم آورد و موقعیت  انقلاب را در سطح جهانی متزلزل ساخت و نهضت های آزادی بخش را به ضعف کشاند.جبهه ها ی دفاع مقدس هم البته از این ماجرا ها  بی نصیب نماند و چیزی نمانده بود که کیان انقلاب از اساس برچیده شود  که لطف الهی و نفس رحمانی حضرت امام و بیداری مردم ، این انقلاب را حفظ کرد.آیت الله موحدی کرمانی  عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام  اخیرا به مناسبت فوت آقای منتظری به نکات جالبی اشاره فرموده اند که قابل توجه است:"هیچ کس در فقاهت و علم آیت الله منتظری شک ندارد اما نمی دانم این علم بر قلب ایشان نیز تابیده است یا خیر!"و در بخش دیگری می گویند:"آیت الله منتظری زحمات زیادی برای این انقلاب کشید اما باید دید که پس از تمام این زحمات، آیا نسبت به انقلاب وفادار بود؟" به هرحال آقای منتظری رفت و امید است سوابق خوب مبارزاتی ایشان  وسیله نجات وی را فراهم آورد.  یک سخن هم با آن کسانی داریم که خود را به آب و آتش زدند تا این مرد شریف را در این جایگاه قراردهند.این سخن حضرت سلمان فارسی  ـ رضوان الله تعالی علیه ـ را شنیده اند که لسان الملک سپهردر
 ناسخ التواریخ  در ارتباط با موضوع  سقیفه ی بنی ساعده آورده است،  ما همین سخن را تکرار می کنیم که سلمان مختصر ومفید فرمودند: "کردید و نکردید!"یعنی آن کسی را که نباید انتخاب می کردید، انتخاب کردید و آن کسی راهم که لازم بود انتخاب کنید ، انتخاب نکردید. اما سرانجام خداوند مهربان برسر این امت،منت نهاد وآن کسی راکه شایسته رهبری بود برای ما برگزید.آن دیگران هم عرض خود بردند و  زحمت ما دادند این بود داستان روزگاری که گذشت وآن چه برای ما باقی می ماند عبرت آموزی هاست که از آن پند نگرفته ایم وآن همانا موضوع کنترل اطرافیان و پدیده ی آقازادگان است که هنوز مارا دچار خسارت  می کند و هرروز به نوعی نیروهای انقلاب را دچار ریزش می سازد و  این داستان تلخ مسلسل وار ادامه دارد.دیروزهاشمی های بیت آقای منتظری درد ساز شدند و امروز ...بگذریم!



[ جمعه 88/10/4 ] [ 12:29 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

تولید علم و امنیت ملی

    ای برادر تو همی اندیشه ای                    ما بقی تو استخوان و ریشه ای
                                                                                              (مولوی)

     نامگذاری روز ها و هفته ها فرصت خوبی است  تا کمی به خودبیاییم و پیرامون  آن موضوعات به بحث و تبادل نظربپردازیم و گذشته ی خویش را وا کاوی کنیم و برای آینده برنامه ریزی نماییم.  چند نامگذاری نزدیک به هم در نیمه دوم آذر ماه قرار گرفته است که کاملا" با جامعه علمی و آموزشی ارتباط مستقیم پیدا می کند .شانزدهم آذر روز دانشجوست .بیست و پنجم آذر روز پژوهش و بیست و هفتم این ماه نیز روز وحدت بین حوزه و دانشگاه و سالروز شهادت ایت الله دکتر محمد مفتح است. این مناسبت ها سرشاراز نور و حماسه است و غیرت مسلمانی مااقتضا می کند تا شرایط تحلیل رفتن علمی را که دشمن بر ما تحمیل کرده است با همت والا  و بصیرتی ژرف به فرصتی تاریخی تبدیل نماییم . هر ملتی برای بقای خود به حماسه نیاز دارد و چنانچه بی بهره از این پشتوانه ی فرهنگی باشد ، آن را در قالب داستان و روایت خلق می کند . ملت ایران درطول تاریخ با عظمت خویش حماسه های بی شماری را آفریده است که جز صفت حقیقت و واقعیت در مورد آن صدق نمی کند.مناسبت های مختلفی که پیش می آید به ما نهیب می زند که آن ها ر ا فراموش نکنیم.  روز شانزده آذر مصادف با شهادت سه دانشجوی دانش پژوه و روز 27آذر یاد آورشهادت یک استاد برجسته ی حوزه و دانشگاه است.بر ما فرض است که از آن برای تعالی علمی خویش بهره برداری نماییم.
آیا می توانیم با روح این شاعر حماسه سرا پیوندی معنوی برقرار کنیم که سرود:
    نمـیردیکی تا نـزایـد هــزار               هر آزاد مرد

چو دریا که موجش نگیرد قرار               نمـاید نـبرد

خروش شهیدان نیفتد زجوش               زبیــدادهـا

چراغ حقیقت نگردد خموش                 از این بادها

چنانچه عواطف متکی بر اندیشه ی والای انسانی را به فعالیت وادار سازیم،  باید بگوییم: حال که آن عزیزان را در محیط علمی دانشگاه به شهادت رسانده اند ، جای خای آنان را با کار علمی بیشترپر خواهیم ساخت. ما از لحاظ تکنولوژیک توان
مقابله با دشمن را نداریم.اما از نظر ایدئولوژیک و حماسه توان جبران کمبود ها را  داریم.در ماه محرم آرزو می کنیم که ای کاش در روز عاشورا در کنار خون خدا شمشیر می زدیم و برای اسلام  مجاهدت می کردیم .همان طور که معتقدیم اگر به سید الشهدا و پدر بزرگوار و برادر با کرامتشان مهلت داده بودند علم و دانش آن چنان فراگیر می شد که جریان تاریخ به گونه ای دیگر رقم می خورد وسعادت و  خوشبختی چهره نورانی خویش را به بشریت نشان می داد.اما این گونه نشد و  آثار ظلم ستمگران برای ما به یادگارماند . هیچ راهی بهتر از آن نیست که دوستی و محبت خودمان را به اهل بیت  با عمل به اثبات رسانیم.یعنی رنج ها ی تاریخی  خود را در مراسم سوگواری اهل بیت با رازحماسه ی  حسینی در هم بیامیزیم و تبدیل به آن سلاح و ابزاری کنیم که بتواند موثرتر، دشمنان حق و حقیقت را از پای درآورد.امروز ثابت شده است که هیچ چیز به اندازه علم نمی تواند موجبات ضعف و سستی دشمن را فراهم آورد و امنیت پایدار را برای کشوربه ارمغان بیاورد.  بغض و عداوت استکبار درمقابله ی جدی با تولید علوم هسته ای و و بنیادین در ایران اسلامی به خوبی آشکار گردیده است.چرا دشمن، ایران علمی را برنمی تابد؟ زیرا علم ضامن امنیت ملت ایران است.علم می تواند جذب ثروت کند.ثروتی که در دست اهل ایمان قرار می گیرد سبب آبادانی زمین می شود.  آری!مردمانی که هشتشان گرو نه اشان نباشدزیر بار هیچ ذلتی نمی روند. به این ترتیب است که امنیت حاصل می گردد.
 یک سؤال: آیا همه ی علم دربخش هسته ای و نانو و سایر علوم تجربی متمر کز است؟
پاسخ مشخص است خیر! ما در همه شاخه های علمی نیازمند رشد و تعالی هستیم.  برای تحقق این امر به یک  مدیریت توانمند علمی نیاز داریم و همزمان با آن به  فرهنگ غنی شیوه های تولید علم نیاز مندیم.ما در کار تحقیق و تولید علمی به  فعالیت جمعی نیازمندیم و باید بیاموزیم که چگونه تیمی کار کنیم .تیمی که برای سازندگی کشور اهتمام داشته باشدفقط و فقط به خدا بیندیشد و فارغ از اسم  و عنوان برای خدا کار کند. 
آیا بسیج می تواند روح کار جمعی و پژوهش های گروهی را به وجود آورد ؟ 
دوستان بسیجی دانشگاه گرد هم آیند و این آرزو را تحقق بخشند .



[ شنبه 88/9/28 ] [ 11:15 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

نیازهای درست و نادرست!

  یکی از روان شناسان معاصر موسوم به "مسلو" در باره ی نیازهای انسان می گوید:  نیازهای انسان به دو گروه تقسیم می شود:

1-نیازهای فیزیولوژیک(آب،غذا و...)و نیازهای روان شناختی مانند : محبت، امنیت واحترام به خود که به این نیازمندی ها "نیازکمبود" هم گفته می شود چون اگر ارضا نشود انسان احساس کمبود می کند. 2-نیازهای عالی و یا فرا نیازهای رشد مانند نیاز به شناخت عدالت ،خیر وخوبی،زیبایی ، نظم یگانگی و..(روان شناسی عمومی .شعاری نژاد.ٌص638) -یکی از نیاز های مشترک،میان انواع مختلف پدیده های آفرینش ،حس نیازمندی است. می توان گفت گردش زمین آسمان بر همین پایه استوار گردیده است. گویی که همه در پی رفع نیاز مندی خویش به حرکت درآمده اند و هیچ چیزوهیچ کس آرام و قرار ندارد تا مطلوب  خودرا به دست آورد . علامه طباطبا یی در تفسیر "المیزان" آن جا که سخن از عشق و محبت به میان می آورد، به این نکته اشاره دارد و جستجوی پدیده های عالم را نیازمندی آن ها به سوی موجودی که  کامل است می داند.عشق و محبت را هم نتیجه کوشش موجودنیازمند درمسیرایصال به موجود  کامل یافته تعبیر می نماید (نقل به مضمون)نیاز های نوع بشر می تواند واقعی و صادق و درست باشد و می توان مسیرآن را عوض کرد  و نیاز های بدلی و کاذب را جایگزین آن ساخت.همان طور که دست یابی به مطلوب واقعی می تواند آرامش بخش باشد،تلاش برای رفع نیازهای کاذب نیزممکن است رضایت صوری ایجاد کند . و ما در دورانی به سر می بریم که صهیونیسم جهانی سرمایه داری با ایجاد پادشاهی پنهان وسلطه ی همه جانبه و فراگیر خود وبا تکیه بر دو منبع قدرت یعنی جمع آوری طلاهای عالم و تسلط و تصرف رسانه های خبری و فرهنگی، لحظه به لحظه  نیاز های دروغین جدیدی را برای مردم دنیا رقم می زند .این ابزار رسانه ای است که به ما  می گوید به چه چیز ی نیازداریم ودرجستجوی چه چیزی باشیم. احساس نیاز به اشیای مادی و بخشی از محصولات فرهنگی را رسانه های صهیونیستی و مقلدان آن ها دامن می زنند امروز کار به جایی رسیده است که هر محصولی که در زندگی ما وارد می شود حداکثر بیشتر از پنج سال دوام پیدا نمی کند .زیرا محصولی نو تر وارد بازار شده است و نیازهای جدیدی تولید شده است وهمه پذیرفته اند که پیوستن به دنیای جدید و  داشتن زندگی مدرن اقتضا می کند که اسباب زندگی تغییر اساسی پیداکند، تنها زمانی به خود می آییم که می بینیم شبانه روز می دویم وبه جایی نمی رسیم . یعنی؛ توقف ودر جا زدن و فرسودگی قوا ونیروهای حیات، وتازه حسرت همه چیزبردلمان ما نده است .می گردیم تا مقصر را پیدا کنیم . رسانه های صهیونیستی به ما می آموزند که دوست کیست و دشمن کجاست؟!. .بی جهت نیست که پس ازگذشت سه دهه از انقلابی بزرگ که حاصل رنج اولیا ی الهی و شهدای گران قدر است. یک مرتبه مورد بی مهری گروهی قرارمی گیرد، رسانه ها نیاز های  جدیدی را ایجاد کرده اند؛ آن ها می گویند که چه چیزی خوب و چه چیزی بد است.  نیازهای تازه ای وارد بازارسودا و تجارت شده است. دجال ها یک چشم بیشتر ندارندو آن چشم  اقتصاد است. با وعده و وعید دنیا را اداره می کنند." الشیطان یعدکم الفقر" هر روز ما را از فقر می ترسانند و البته فقر چیز خوبی نیست.اما نمی گویند چه کسانی مردم دنیا را فقیر کرده اند. هفت انقلاب معروف مردمی را در این قرن اخیربا فشار و بحران سازی مالی و اقتصادی از بین  برده اند؛ تنها انقلاب اسلامی توانسته است مقاومت کند و مقتدرانه به راه خویش ادامه دهد.  آیا این انقلاب هایی را که نابود کردند به جای آن رفاه و آسایش آوردند؟هرگز! غارت جهان با گوشت و پوست صهیونیسم عجین شده  است.سرمایه داری زالو صفت به جز  منافع خویش به هیچ موضوع انسانی نمی اندیشد.امام راحل ما یک زمانی فرمودند اگر قرار است از بین برویم چرا با دست خودمان ازبین برویم.گویی دشمن پیش از دیگران این مطلب را شنیده است که با جنگ نرم وبا ابزار رسانه وبا دست هوا پرستان داخلی کمر به قتل ما بسته است.متأسفم که بگویم ازهول هلیم در دیگ افتاده ایم. چند سالی است که ستون پنجم دشمن به ما تلقین می کندکه مقاومت در برابر آمریکا و اسراییل بی هوده است.یا با لحنی حق به جانب عنوان می کند که ما در دنیای جدید باید اهل معامله و داد و ستد باشیم و از منافع ملی دفاع کنیم و از حمایت مظلومان لبنان و فلسطین دست بر داریم.بی چاره ها نمی دانند که خط مقدم دفاع از ایران اسلامی در کجاست، و به دنبال آن هستند تا اتحاد مظلومان ازهم گسسته شود که راحت تر بلعیده شوند! آیا بعضی دولت های گذشته نهایت همراهی و مدارا و غایت رفتارلیبرالیستی را با دنیای استکباری  از خود نشان ندادند؟ چه اتفاقی افتاد؟جز ذلت و تحقیر به دست آوردند؟ رسانه های صهیونیستی تلاش می کنند تا به جای نیاز به انقلاب اسلامی ، نیازهای جدیدی برای ما بتراشند.بی جهت نیست که عوامل داخلی آن ها در طول سالیان گذشته پدیده ی انقلاب را اشتباه محض قلمداد کردندو حضرت امام راحل ما را به موزه فرستادند و ادبیات و  گفتمان دهه شصت را دگرگون ساختند، مثل این که امام را رهبری گفتند و به جای امت ، ملت را نشاندندو امروز هم جمهوری اسلامی را جمهوری ایرانی می نامندونص صریح قانون  اساسی راکه بر حمایت از مستضعفان و مظلومان تأکید دارد با شعار:"نه غزه،نه لبنان/جانم  فدای ایران" هویت انقلاب را در معرض تهاجم قرار داده اند.زشت تر آنکه اخیرا" در برنامه ی استکبار ستیزی دانشجویان به امام راحل ما توهین کرده اند و تصویر ایشان را به آتش کشیده اند و این یعنی؛ مثلا" الفاتحه!به ویژه آنکه "اوباما" از این جماعت هم حمایت کرده است!  امید است فردای قیامت هرکس با ولی خودش محشور گردد!
در واقع می توان گفت پادشاهی مستبد پنهان جهانی نیاز های تازه ای را برای این جماعت به وجود آورده است.طلاها در دست صهیونیست هاست، این جماعت هم به شدت نیازمند آن
 هستند.مبارکشان باشد!ولی آیا می شود به ضرب و زور زرهای نامشروع، یک اقلیتی را بر اکثریت ملت غلبه داد؟  مردان و زنان متدین را عقیده بر آن است که در صورت یکسان شدن نیازمندی ها این امکان وجوددارد و می توان این تغییر زشت و سخیف را پذیرفت، لیکن مؤمنان ،نیازمند پروردگار عالمند که قدرت مطلق است و روزی بندگان را می رساندو اجر مجاهدان در راهش را ضایع نمی گذارد. آری ! ما به اصل فطرت خویش نیازمندیم.به فرا نیازها روی آوریم:نیاز به شناخت عدالت،خیر و خوبی،زیبایی،نظم ویگانگی و...                               
والسلام!

 



[ یکشنبه 88/9/22 ] [ 12:37 صبح ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

جنگ نرم

تاریخ همواره شاهد و ناظر رفتار افراد و گروه هایی بوده است که برای تمتع و بهره مندی بیشتر از زندگی ، حقوق انسانی دیگران را نادیده گرفته اند، تا جایی که با مشاهده ی مقاومت درمظلومان، حیات و زندگانی را هم از آنان
سلب کرده اند.
همیشه دو واژه ی
" تهدید" و"قدرت "
قرین و همنشین یکدیگربوده اند.  حافظه ی تاریخی نشان می دهد که هرجا قدرت شکل گرفته است،به دنبال آن تهدید هم خود را به رخ دیگران کشیده است. در واقع با تکیه بر قدرت است که تهدید شکل می گیرد. در طول تاریخ تا قبل از چهل سال پیش،ظرفیت های بالای نظامی اعم از نیرو
و سازمان و تجهیزات ، تهدید ساز بود. مثلامحمود غزنوی یا نادر شاه افشار با تکیه بر قدرت نظامی به سرزمین هند یورش بردند .یا ناپلئون فرانسوی و آلمان هیتلری نیز به پشتوانه ی همین عِدّه و عُدّه ی نظامی به سرزمین های
دیگر هجوم آوردند. بعدها به سبب تغییراتی که در سطح جهانی پدید آمد،این قدرت در چهره ی «  اقتصاد » ظهور و بروز پیدا کرد و بحث امنیت هم در ادبیات سیاسی جهان تغییر کرد. صهیونیزم از قرن هفدهم میلادی طبق پروتکل یهود که در جلسات  فراماسونری منعقدشده بود،تصمیم جدی گرفت تا آنچه طـلا در جهان است  در انحصار خود در آورد. تردید نکنید که عامل اصلی جنگ های بزرگ در سطح عالم یهود ِ صهیونیستی است.در جریان جنگ جهانی اول و دوم همین جماعت  بودند که در کاخ ورسای نشستند و در پشت درهای بسته برای کشورها مرزهای سیاسی تعیین کردند و در هر نقشه هم برای روز مبادا  نقاط اختلافی ساختند تا در صورت تبعیت نکردن مردم و رهبران آن  سرزمین ها به راحتی بتوانند در تنور جنگ بدمند و آن را شعله ور نمایند ودر نهایت مخالفان خود را به راحتی کنترل کنند. راستی تا کنون بیشترین درآمد هادر کدام رشته ی اقتصادی بوده است؟
در اسلحه سازی؟! بله درست است.صاحبان کارخانجات بزرگ اسلحه سازی  صهیونیست ها هستند.به این ترتیب بخش اعظم ثروت ها و طلا های جهان  به جیب این جماعت رفت.
کشور ژاپن پس از بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی توسط آمریکا همزمان با کودتای نظامی بیست و هشت مردادهزارو سیصد وسی و دو در ایران،ظاهرا
" استقلال خود را به دست آورد!واقعا"
خنده دار نیست! حقیقت پشت پرده آن بود که ژاپنی ها در برابرآمریکایی ها تسلیم شدند و قول دادند سرمایه های صهیونیست ها را در کشور
خود به کار بگیرند و ارزش افزوده ی آن را به آمریکا و اسراییل برگردانند! آموزش و پرورش ژاپن نیز بر همین اساس شکل گرفت تا نیروی انسانی  مناسب برای به کار گیری سرمایه های آمریکایی- صهیونیستی تربیت گردد.
نیروی کاری که بتوانند منظم و دقیق ، صنعت را به پیش ببرد و کارهای ظریف و ریز و میکرویی انجام دهد!
سؤال:اگر ژاپن مستقل است ،پس پایگاه های نظامیِ آمریکایی در طول این سالیان  دراز در این کشور چه کار می کند؟ صهیونیست ها وقتی سرمایه ها را از سطح جهان گردآوری کردند و از نظر ثروت اشباع شدند، وارد مرحله بعدی پروتکل یهود شدند، و آن موضوع استقرار سلطه ی جهانی و تصرف همه ی کشورهای کوچک و بزرگ کره ی زمین بود. این نیز ابزار مناسب خود را  می خواست.
"رسانـه"
ها ابزار این برنامه بودند.
 سرمایه داران صهیونیست از دو سه قرن پیش پادشاهی پنهان جهانی را به وجود آوردند،وپیوسته دست اندر کارطرح های بزرگ خود بوده اند. اندیشمندان آنان معتقدند تصرف رسانه ها و تولید بنگاه های بزرگ خبری، نسبت به برنامه های نظامی و اقتصادی سودآورترو اثر گذارتراست. زیرا با کار رسانه ای می توان همه ی مغزها را نشانه رفت و مطابق  میل خویش ذهن ها را تربیت نمودو همه رااجیر و اسیر خود کرد. مردمی که طبق تعالیم رسانه ای رشد می کنند به موقع خواهند توانست با اشاره ی سلاطین رسانه،حکومت ها ی سازش ناپذیر را ساقط کنند.در خبرها آمده بود که درآمد شرکت میکروسافت از درآمد چهارده کشورمتمول جهان بیش تر است. این را هم از نظردرآمد اقتصادی رسانه ها داشته باشید!
انقلاب اسلامی ما هژمونی قدرت را در جهان بر هم ریخت.میشل عفلق فرانسوی که حوزه ی تخصصی اش موضوع امنیت بود،مجبور می شود سازه های قدرت را بررسی کند،زیرا انقلاب تمامی تئوری های قبلی او را  زیر سؤال می برد.غیر رسمی وارد ایران می شود تا از نزدیک پدیده ی  انقلاب اسلامی را بررسی کند.
به این ترتیب،نگاه به
"قدرت نرم"
در اندیشه ی وی شکل می گیرد.
دوره ی سازندگی که شروع شد،واژه ها ی جدیدی در ادبیات ما  وارد شد  و آن
"تهاجم فرهنگی" و سپس"شبیخون فرهنگی" وسرانجام"ناتوی فرهنگی"بود.
ما قبلا"
ناتوی نظامی و سیاسی داشتیم،اما ناتوی فرهنگی نداشتیم. این جریان هفت یا هشت سال بیشتر نیست که آغاز شده است. رهبرفرزانه ی انقلاب با آن شم قوی مدیریتی خویش ،پیش از دیگران  متوجه آن شدند و به مردم و نخبگان متذکر گردیدند. همین قدر بدانیم که ناتوی فرهنگی برای خود سازمان دارد، راهبرد دارد،آموزش وتاکتیک هم  دارد .خوب ،سازمان رزم ناتوی فرهنگی دشمن چیست؟ "رسانه"است .
رسانه های جهانی و مطبوعات زنجیره ای داخلی و اینترنت وتلفن های همراه(پیامک ها)و سایر تجهیزات الکترونیکی با هم تعامل و هم افزایی پیدا کردند و هم جهت شدند.
قدرت نظامی و اقتصادی و رسانه ای دشمن تبدیل به تهدید نظام اسلامی شد.
بوش رییس جمهور سابق آمریکا آنچنان مست قدرت شده بود که خود را به در و دیوار می کوفت و نعره می کشید و جماعت ضعیف النفس داخلی هم از شدت ترس و وحشت،سرگیجه گرفته بودند که حتی در یکی از جلساتشان که در اراک تشکیل شده بود گفته بودند :
اگر آمریکا وارد کشور شود ، ما با دست خودمان مسؤولان نظام را اعدام می کنیم!!!
زهی بی شرمی! انسان آن قدر خرد خود را از دست بدهد که قدرت پروردگار عالم را به هیچ بینگارد و بوش را به جای  او که حی و قادر مطلق است بگذارد.
در ناتوی فرهنگی،همه ی نیروهای فرو ملی و  تشکل های ضد انقلاب که  در دهه ی شصت زمین گیر شده بودند و دیگر رمقی برای مبارزه با نظام نداشتند با دسترسی به اینترنت و  ماهواره و تجهیزات الکترونیکی، جانی دوباره یافتند و صداهایشان توان اعتراض پیدا کرد.ارتباطات پراکنده ی آنان برقرار گردید.دشمن وارد مرحله ی تکثیرنیروهای خود شد. دشمن با فکر و فلسفه های جدیدو طرح وبرنامه ها ی جذاب  وارد میدان شد.در جنگ نرم ،اتکای اصلی بر جذب است و قدرت تأثیر گذاری بر افکار .منتهی از منظر اقناع. بیشتر توضیح دهم:
در دهه ی شصت و سال های دفاع مقدس ،عملیات روانی دشمن بیداد می کرد،و آن این بود که فعالیت خود را روی سطح
"خیال "
و "احساس"
اقشار جامعه متمرکز کرده بود ،و حال آن که در جنگ نرم فعالیت خود را علاوه بر قوه ی خیال و احساس آدمی، روی "عقلانیت"جامعه و به ویژه"نخبگان"متمرکز کرده است.
در عملیات روانی ،بزرگ نمایی ویا کوچک نمایی به خصوص  برجسته نمایی اتفاق می افتد.
در عملیات تهدیدو جنگ نرم سه سطح اساسی:
راهبردی، باورها، ارزش ها ی گروه مخاطب استراتژیک او یعنی نخبگان مورد هجمه قرار می گیردوبعد سطح میانی نشانه گرفته می شود تا به مرحله ای برسد که قدرت را از نیروهای پشتیبان نظام سلب کند.
 دشمن در جنگ نرم به دنبال آن است که ما را با بحران هویت  مواجه سازد.اگرمفهوم هویت در سطح نخبگان زیر سؤال برود، تغییرات زیادی اتفاق می افتد.مثلا
"
مفهوم استکبار ستیزی یا غرور ملی یا عزت شیعه بودن و مسلمان بودن با شرف و شرافت یک ملتی که دست به انقلابی بزرگ در سطح چهانی زده است زیر سؤال برود،ببینید چه اتفاقی می افتد؟ همه ی برنامه ها و برنامه ریزی ها و اولویت های نظام تغییر پیدا می کند.
بنابراین ایمان بیاوریم که دشمن با رسانه های خود جنگ نرم را آغازکرده است.جنگ رسانه ای اخص ازجنگ نرم و نسبت به جنگ نرم محدودتر است ، ولی بسیار مهم و اثر گذارتر است.
امروز دیگرنباید از عملیات رسانه ای تنها بعد فریبکاری آن را به ذهن آوریم .دشمن در جنگ نرم به دنبال آن استتا شرایطی را فراهم آوردکه رقیب به انعطاف در مواضع به حق خود وادار گردد، و اهداف و اولویت هایش از موضع صحیح عدول پیدا کند.  به این ترتیب دیپلماسی عمومی هم که مکمل دیپلماسی رسانه ای است تحت تأثیر قرار می گیرد.. در عملیات رسانه ای به دنبال آن هستند تا در ترازو و معادله قدرت در کشور در هم ریختگی و تشتت ایجاد کنند.مثلا اگر قدرت موجود بالای پنجاه در صد است ،آن را به کم تر از این مقدار کاهش دهند تا قدرت چانه زنی رقیب در استیفای حق وحقوق ملت ، ضعیف گردد.
امروز در اتاق های فکر خود ، تعریف سنتی علم و دانش را هم  تغییر داده اندتا بهترو منطقی تر به اهداف خود دست یابند. در گذشته
"علم"
را این گونه تعریف می کردند:
"علم انعکاسی از صورت مسأله ی بیرونی در ذهن فرد است."
اما امروز آمده اند و می گویند:
"علم الزاما آن چیزی نیست که انعکاس واقعیت ها در ذهن باشد،  بلکه علم آن روابط و مفاهیمی است که در ذهن شکل می گیرد و انعکاس دهنده ی واقعیت های بیرونی است."
یعنی این که در بیرون چنانچه قضیه ی نسل کشی در "غزه"
اتفاق افتاد،آن ها می توانندذهن ما را با استلال های رسانه ای انباشته سازند و مطالب خودشان رابه عنوان واقعیت های بیرونی به ذهن ما تزریق نمایند.مثلا مشکل مردم غزه را به نوع زندگی و اعتقاد شان مرتبط نمایند و نه این که ذهن ما به دنبال چونی و چرایی صورت مسأله باشد تا به دسیسه ی غرب در ایجاد دولت نامشروع اسراییل برای سلطه بر منطقه ی مسلمان نشین خاورمیانه برسد.
 کلام آخر من هم طرح یک سؤال باشد:
آیا تهمت تقلب در انتخابات اخیر که از ماه های قبل از انتخابات زمینه سازی و تکرار شده بود،آتش تهیه ی جنگ نرم برای براندازی نظام اسلامی نبود؟
شما چه جوابی دارید؟



[ سه شنبه 88/8/12 ] [ 3:37 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

جاسوسی اینترنتی به نقل از خبرگزاری فارس

 

 دوستان سلام!
در میان گزارش های خبرگزاری فارس به گزارش زیر برخورد کردم با توجه به اینکه یک سال از زمان انتشار آن می گذرد ،و باعنایت به رخدادهای کشورمان ،خوب است دوباره آن را مرور کنیم تا با آگاهی بیشتر قدم هایمان را برداریم :
به گزارش دبیرخانه همایش ملی «ناتوی فرهنگی 2» حمید ضیایی پرور استاد علوم ارتباطات دانشکده صدا وسیما که پیش از ظهر امروز (پنجشنبه) در همایش ملی «ناتوی فرهنگی 2» در تالار حافظ دانشگاه ملایر سخن می گفت، استفاده از فضای مجازی برای تغییر حکومت ها در قرن 21 را سیاست عمده آمریکا در این زمینه بر شمرد و افزود:
جاسوسی اینترنتی ، تشکیل اجتماعات مجازی ، نافرمانی مدنی ، دمکراسی دیجیتالی ، افکار سازی از طریق اینترنت و تکنولوژی های پایه مانند ایمیل ، وب سایت، وبلاگ، فروم، چت روم و یوزنت هر کدام کارکردهای ویژه ای برای جنگ های اینترنتی ، براندازی نرم و چالش های سیاسی دارند. وی با بیان اینکه محیط "چت روم " با توان کاربرد ، انتقال صوت و تصویر و متن، امکانات لازم را برای یک جاسوس اینترنتی دارد که کنترل و ردیابی آن نیز مشکل است، اضافه کرد: همچنین یک متخصص جنگ روانی می تواند در تالار گفت وگو یا وب سایت های شبکه ، موضوعی را طرح کرده و در مورد آن بازخورد بگیرد. ضیایی پرور مشکل اساسی آمریکا در برخورد با ایران را نداشتن اطلاعات نسبت به مردم و افکار عمومی کشورمان دانست و گفت: تکنولوژی های بنیانگذاری شده از طریق اینترنت بیشترین اطلاعات را از ایران و کشورهای مختلف اختیار آمریکا قرار می دهد، به عنوان نمونه روزانه 70 هزار قطعه فیلم توسط مردم دنیا به صورت رایگان در اختیار «یوتیوب» گذاشته می‌شود.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه سایت مناقصات دولتی کشورمان در هاستینگ های آمریکایی نگهداری می شود، تصریح کرد: این در واقع تقدیم اطلاعات به آمریکایی هاست البته سرورهای موجود در دنیا به جز کانادا، امکان رقابت با آمریکایی ها را ندارند.
  وی به وجود 2 میلیون کاربر «میل گروپ» در ایران اشاره و تصریح کرد: «میل گروپ ها» می توانند افکارسازی کنندو در زمینه انتشار شایعه و خبرهای تحریف شده، بدون درواز ه ی  کنترلی عمل کنند. ضیایی پرور در ادامه به برخی اظهارات و نوشته های تعدادی از شخصیت ها و گروه های دست اندر کار سیاست خارجی آمریکا در بحث مقابله با ایران اشاره و اضافه کرد: آن ها بر بی فایده بودن جنگ سخت تاکید کرده و خواستار اتحاد یک نوع دیپلماسی رسانه ای یا پیگیری پروژه نرم افزاری «براندازی از درون» با سه محور دکترین مهار،نبرد رسانه ای، نافرمانی مدنی برای تغییر حکومت در ایران شده‌اند.
این استاد دانشگاه رتبه ایران در زمینه وبلاگ های شخصی در جهان را دهم عنوان کرد و گفت: وبلاگ می تواند دارای تاثیرات سیاسی، اجتماعی و امنیتی گسترده ای در ایران باشد
 و وبلاگ ها از رسانه های مورد توجه سازمان های جاسوسی از جمله سیا هستند. وی تز پشت پرده راه اندازی وبلاگ ها و سرویس های رایگان در این زمینه را تبدیل شدن فضای شفاهی و نظرات مردم به یک مرجع مکتوب برای استفاده سرویس های امنیتی جهان عنوان کرد و افزود: البته ایرانی ها توانسته اند با استعداد  و هوش سرشار خود از این امکانات در راستای مفید و مثبت برای کشورمان استفاده کنند.
وی در ادامه به فواید و چالش های "گوگل زمین " اشاره و تصریح کرد:
بیشترین استفاده از عکس های در این سرویس را بخش های اطلاعاتی
  و امنیتی آمریکا انجام می دهند. ضیایی پرور با بیان اینکه سیستمی در آمریکا طراحی شده است که نام تمامی دامنه های ثبت شده در اینترنت در آنجا قرار می گیرد، افزود: آن ها با این سیستم، اطلاعات کاملی از شبکه ها و سایت ها با دامنه های مختلف دارند و هر کجا و هر وقت بخواهند می توانند آنها را مسدود کنند.
استاد دانشکده علوم ارتباطات در این رابطه اضافه کرد:
زیرساخت های سیستم اینترنت و امکانات مربوط به آن به نحوی طراحی شده است که رگ حیاتی این تکنولوژی در اختیار آمریکایی‌ها است. این استاد دانشگاه طرح اینترنت ملی را برای ساماندهی اطلاعات داخلی بسیار مفید دانست و گفت: البته به لحاظ فنی خیلی روی آن بحث است و به هزینه بالایی نیاز دارد. وی در ادامه به کارکردهای مختلف استراق سمع، تحلیل اطلاعات و... از سوی شبکه جاسوسی "اشلون "که کشورهای آمریکا، انگلیس، کانادا، اضافه کرد: کلیه فرایندهای اینترنتی، تماس های تلفنی، بی سیم ها، برنامه های رادیویی و تلویزیونی در این شبکه بایگانی می شود.
وی در این رابطه افزود: ابرکامپیوترهایی هستند که کوهی از اطلاعات را به صورت روزانه دریافت و با موتور
 مربوطه جستجو و تحلیل می کنند. این استاد دانشگاه، قوم گرایی از طریق اینترنت، استفاده از نفوذ مسلمانان با استفاده از سایت های اینترنتی، اعتیاد اینترنتی، تهدید بنیان خانواده، گسست بین نسلی، گسترش شایعات، کاهش نفوذ رسانه های داخلی و ملی،
همفکری اپوزیسیون ها و... را از کارکردهای منفی اینترنت در قبال کشور برشمرد و عنوان کرد: در این زمینه اولین وظیفه ی
 ما شناخت فضای اینترنت و بررسی، تحلیل محتوا  و... در این زمینه است اما متاسفانه هیچ بخشی و دستگاهی مطالعه سیستماتیک فضای سایبر را در دستور کار پژوهشی خود قرار نداده است. ضیایی پرور راه اندازی هرچه سریع  تر  دیتا سنترهای داخلی به منظور کاهش آسیب پذیری در برابراقدامات خرابکارانه یا مسدود سازی سایت ها را یکی از راهکارهای مقابله با مشکلات دانست و افزود:
آسیب شناسی رسانه های اینترنتی ،شناسایی نقاط قوت ایرانیان و فارسی زبان ها در تکنولوژی اینترنتی ،بهره مندی هکرهای ایرانی و ساماندهی آن ها به منظور
 استفاده از آن ها در جنگ های اینترنتی، استفاده از توانمندی کاربران ایرانی در مورد اینترنت، حمایت از تولید محتوای سالم، تشکیل تیم های تخصصی جنگ های اینترنتی، ارائه آموزش های همگانی با شیوه های جذاب و جدید و... از دیگر راهکارها برای حل مشکلات حوزه اینترنت است.



[ شنبه 88/5/31 ] [ 6:46 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

شهید نواب صفوی از زبان دگر اندیشان

سحابی در قسمتی از گفتگوی خود با روزنامه جمهوری اسلامی مورخ 27 دی ماه 1359 به توصیف آشنایی خود و نواب صفوی و برخی از فعالیت های وی می پردازد:

« نواب تا پایان سال 31 در زندان بود و اوایل سال 32 آزاد شد. ما آن موقع در انجمن اسلامی دانشگاه فعالیت می کردیم و با نواب آشنا بودیم و در ملاقاتی که با او کردیم، متوجه همفکری خود با او شدیم. در آن دوران، ما دانشجو بودیم و در سطح روشنفکری کار می کردیم؛ ولی بین ما وحدت نظر وجود داشت. نواب در اردیبهشت سال 32، به اردن، مصر، عراق و فلسطین سفر کرد. آن روزها به دنبال ملی شدن نفت ایران، در میان مصری ها شور و هیجانی برای ملی کردن کانال سوئز مصر به راه افتاده بود. نواب در مصر سخنرانی مفصلی کرد و اخوان المسلمین را سخت تحت تأثیر قرار داد؛ آن قدر که جمال عبدالناصر، حضور او را در مصر جایز ندید و بسیار محترمانه اخراجش کرد»
هنگام کودتای 28 مرداد، نواب در بغداد بود و روی سوابقی که با مصدق داشت، در مصاحبه ای، از سقوط حکومت او اظهار رضایت کرد. او در آذر سال 32 به ایران برگشت و ما در ملاقاتی که با او داشتیم، درباره فساد زاهدی و اعوان و انصارش با نواب صحبت کردیم. البته او خودش هم در جریان امور بود و از همان لحظه تصمیم گرفت که با رژیم کودتا کنار نیاید. دولت کودتا که از مواضع ضد مصدق نواب آگاه شده بود، سعی کرد به او نزدیک شود؛ اما نواب، مبارزه با رژیم را آغاز کرده بود. در دی و بهمن 32، در جریان انتخابات دوره هجدهم مجلس، افراد وابسته به رژیم سعی کردند او را به پذیرش مقام وادار کنند؛ اما نواب زیر بار نرفت. حتی به او پیشنهاد پول هم دادند؛ ولی نواب قاطعانه رد کرد. دوستان نواب، بی آنکه او را در جریان امر قرار دهند، او را از قم کاندیدای مجلس کردند. نواب به محض اینکه متوجه شد، دستور داد همه اعلامیه هایی را که برای این کار چاپ شده بودند، بسوزانند و حاضر نشد کاندیدای مجلس شود. به این ترتیب، رژیم متوجه شد که نواب با او سر سازگاری ندارد»
« نواب تا دی و بهمن سال 1332، با مرحوم کاشانی ارتباط نداشت؛ زیرا ایشان در برابر کودتا سکوت کرده بود. هنگامی که زاهدی به رغم آن سکوت، به آیت الله کاشانی پشت کرد، نواب بار دیگر ارتباط خو را با مرحوم کاشانی برقرار نمود. پس از کودتا، نهضت مقاومت ملی، متشکل از طرفداران دکتر مصدق و عناصر ضد استعمار و در واقع «روشنفکران مذهبی»، به فعالیت مخفی پرداخت. انجمن اسلامی دانشگاه هم، همه فعالیت هایش را زیر نظر نهضت مقاومت ملی انجام می داد. مرحوم نواب در تماسی که با ما داشت، خواست با مهندس بازرگان که در آن هنگام رهبر نهضت مقاومت ملی بود، ملاقات کند. در آن ملاقات، غیر از من، مرحوم بازرگان و مرحوم نواب، مرحوم خلیل طهماسبی هم حضور داشت. نواب به مهندس بازرگان گفت: "اگر شما بتوانید یکی از برادران ما را در باغ مقر حکومت زاهدی (باغ قیطریه) به عنوان کارگر وارد کنید، ما تعهد می کنیم که او را ترور کنیم" این مسئله در آن جلسه مورد توافق همه قرار گرفت؛ ولی از آنجا که در مشی نهضت مقاومت ملی، ترور وجود نداشت، به جایی نرسید.

مرحوم نواب با آنکه با حکومت مصدق توافق نداشت، این گونه، خود را در اختیار نهضت مقاومت ملی قرار داد»
:« این مطلب را از این رو عنوان می کنم تا بگویم چنانچه فردی مسلمان متعهد و خالص باشد، حتی در صورت اختلاف خصوصی با افراد یا گروه ها، مسئله شخصی و گروهی را کنار می گذارد. نواب به رغم آنکه در دوره حکومت جبهه ملی، هم از سوی مصدق و هم از سوی مرحوم کاشانی، ضرباتی را متحمل شده بود، وقتی فهمید حکومت مصدق ضد استعماری بوده است، از آن حمایت کرد. این برخورد اخلاص و صداقت یک مسلمان انقلابی را نسبت به راهی که در پیش گرفته است نشان می دهد. نواب سر مسائل شخصی، تعصبی نداشت واین رفتار او، باید برای ما الگو باشد. من این چیزهایی را که می گویم، شخصاً و حضوراً درک کرده ام»
 نواب در این زمان تا سال 1334، نهضت مقاومت ملی را تأیید کرد. در آن سال مسئله پیمان بغداد مطرح شد. نواب بسیار سعی کرد جلوی شرکت ایران را در این پیمان بگیرد. نهضت مقاوت ملی که وجهه قانونی و سیاسی داشت، در این مورد اقدامی نکرد و نواب تصمیم گرفت شخصاً وارد عمل شود. فدائیان اسلام فرد تازه کاری به نام مظفرعلی ذوالقدر را که تازه وارد تشکیلات شده بود، مأمور ترور علاء کردند. این ترور ناموفق ماند و موجب گردید که رژیم پهلوی، فدائیان را تحت تعقیب جدی قرار دهد. در آن هنگام فرمانداری نظامی به ریاست تیمور بختیار، با شدت عمل تمام به پیگرد آنها پرداخت. نکته قابل توجه این است که در آن دوران دشوار تعقیب، هیچ کسی در تهران و حتی در ایران حاضر نشد به آنها پناه دهد»
 فقط مرحوم طالقانی، مردانه ایستاد و به آنها پناه داد. طالقانی در خیابان قلعه وزیر، خانه کوچکی داشت که دائماً از دهات طالقان به آنجا رفت و آمد می کردند و خلاصه به علت اینکه روحانی بو:« مدتی بعد، تصمیم گرفتند به خانه حمید ذوالقدر بروند. حرکت آنها بسیار جسورانه بود؛ چون در روز روشن و در حالی که فرمانداری نظامی، سایه آنها را با تیر می زد، سوار تاکسی شدند و به خانه ذوالقدر رفتند. فدائیان اسلام، غیر از عبد خدایی، در خانه ذوالقدر دستگیر شدند و تحت شکنجه های هولناکی قرار گرفتند؛ مخصوصاً نواب و خلیل را به شدت شکنجه دادند. در مورد این شکنجه ها، داستان های زیادی نقل می شود. فردی به نام استوار تیموری در قزل قلعه بود که بعد از 28 مرداد، همه زندانی ها او را می شناختند. نظامی ها پس از محاکمه خلیل به علت کینه شدیدی که به او داشتند، او را به قزل قلعه فرستادند تا در اثر شکنجه کشته شود. استوار تیموری می گوید: "من مأمور این کار بودم. ما هر شب او را برهنه می کردیم و داخل بشکه پر از خرده شیشه می انداختیم و بشکه را غلت می دادیم؛ به طوری که همه بدنش مجروح می شد. اما او حتی یک آخ هم نمی گفت. من یک شب برای اولین بار متأثر شدم؛ چون فکر کردم مرده است و ملحفه سفیدی روی او کشیدم. وقتی نزدیکش رفتم، دیدم نفس می کشد. به من گفت: حالا خیالت راحت شد؟ و باز شروع به ذکر گفتن کرد." نواب را هم بسیار شکنجه دادند. یکی از افسران حزب توده به من می گفت: "تا شب شهادت آنها در قزل قلعه، ما گمان می کردیم فدائیان، انگلیسی هستند" یکی دیگر از توده ای ها می گفت: "آن شب آخر، ما دیدیم که آنها چه حالی داشتند. انگار می خواستند به عروسی بروند. نیمه شب، نواب آب خواست تا غسل کند. سپس نماز خواندند. ما به شدت تحت تأثیر قرار گرفته بودیم"»
سحابی در پایان مصاحبه خویش بار دیگر خلوص نواب و شخصیت وی را این طور توصیف می کند:« نواب هرگز با شاه، سر آشتی نداشت. او در روز 28 مرداد در تهران نبود. شنیده ام که واحدی و دیگران به مصدق گفته بودند که حاضرند از او حمایت کنند. شخصیت نواب با همه فدائیان تفاوت داشت. آنها همگی صادق و از جان گذشته و در واقع، بازوی نهضت ملی بودند؛ اما هیچ یک، هوشیاری و اخلاص نواب را نداشتند. هرگز در برخوردهای سیاسی، کلاه سر نواب نرفت. او آدم بسیار مخلصی بود»

نواب و یارانش به آنجا رفتند. من تازه از زندان درآمده بودم که مرحوم طالقانی مرا خواست. صبح زود به خانه اش رفتم. او صحبت را به فدائیان اسلام کشاند و گفت وضعشان بسیار بد و جانشان در خطر است. او هنگامی که این حرف را می زد، گریه می کرد. طالقانی می گفت: "من از یک طرف، نگران جان اینها هستم و از طرف دیگر، نمی دانم چرا کسی به فکر اینها نیست." من به پیشنهاد مرحوم طالقانی به دیدنشان رفتم. مرحوم نواب، خلیل طهماسبی، سید محمد واحدی و مهدی عبدخدایی آنجا بودند. وضع آنها مرا به یاد عاشورا انداخت؛ یکی قرآن می خواند، دیگری نماز می خواند و آن یکی از شوق شهادت گریه می کرد. پس از آن جلسه، دیگر نواب را ندیدم»



[ یکشنبه 88/5/4 ] [ 1:57 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]

ْ« این الرجبیون؟»


بیست وپنجم رجب سالروز شهادت امام موسای کاظم- علیه السلام -است.در میان شخصیت های اسلامی دو بزرگوار را داریم که به "باب الحوایج" ملقب هستند: حضرت ابوالفضل العباس«قمر بنی هاشم» وحضرت موسی بن جعفر-که درود خدا بر آنان باد-همه می دانیم که این لقب گذاری ها به سبب آثارو برکاتی است که در نتیجه ی توسلات به این انسان های کامل به دست آمده است.مشیت الهی شرایطی را فراهم آورده است که وقتی از خداوند چیزی را طلب می کنیم چنانچه این بزرگواران را واسطه و شفیع قرار دهیم  زودتر به خواسته ها و حاجات خود می رسیم. بنابر این برای ما خیلی جالب خواهد بود که در زندگیآنان غور و تعمق نماییم تا ببینیم چه عواملی موجب بروز این شرایط شده است. ابو الفضل العباس نماد وفاداری است تا آخرین قطره ی خون مطیع  مولای خود بود و به جز رضای الهی سخنی نگفت و عملی انجام نداد. حضرت امام موسای کاظم(ع)در تمام زندگی برای اعتلای کلمه ی حق و پیاده شدن اهداف متعالی اسلام مجاهدت کردو در این مسیر سال ها رنج زندان وشکنجه های جسمی و روحی را تحمل کرد وتسلیم جباران زمان نشد.جالب است بدانیم حکام جور برای در هم شکستن روحیه ی ایشان زنی بدنام را به زندان فرستادند وتقوای آن حضرت آن زن را چنان تحت تأثیر قرار داد که وقتی زندان بانان آمدند وی را گریان و نادم وپشیمان از آن شیوه ی زندگی یافتند.آری نفوذ معنوی این امام همام به گونه ای بود که یک لحظه کافی بود تا انسان قابلی متحول شود.موسی بن جعفر-علیه السلام- نیز تا آخرین دقایق عمر که جز یک مشت استخوان در میان غل و زنجیرهای  سنگین و غیر قابل تحمل نبودبه پیمانی که با خدای متعال بسته بود وفادار
ماند.این شخصیت ها الگوی زندگی ما هستند و متأسفیم که امروز بعضی در وادی غفلت قرار گرفته اند و در آستانه ی شهادت آن امام
 معصوم بر طبل تفرقه و اختلاف می کوبند تا هوای نفس خود را بر مصالح عالی انقلاب اسلامی غلبه دهند.خطبه هاو فضای حاکم بر نماز جمعه ی دیروز تهران چیزی نبود که مورد رضایت امام هفتم وامام زمان و رهبری معظم انقلاب باشد. آقای هاشمی حقی را گفتند واز آن اراده ی باطل کردند. موضوع اغتشاشات اخیر انتخابات به تدبیر رهبری نظام مسأله ای تمام شده بود  وایشان آن را شعله ور کرد تا حرف ناحق خود را به کرسی بنشاند.سرتاسر خطبه های ایشان تناقض داشت .از یک سو منت برسر مردم گذاشتند که مقبولیت نظام به واسطه ی همراهی ورویکرد مثبت مردم است ولی مضمون کلامشان این بود که باید خواسته ایشان و اقلیت در انتخابات به اجرا در آید. به قانون استناد کردند ولی گفتند که قانون را باید برای تحقق خواسته  ایشان تغییر دهند. من واقعاٌ برای خودم متأسفم که در طول سی سال خدمت معلمی هر گاه  دانش آموزی ایشان را زیر سؤال می برد با تمام وجود از ایشان دفاع می کردم زیرا امام راحل ما فرموده بودند تا موقعی که هاشمی و خامنه ای باهم باشند دشمن نخواهد توانست به این انقلاب لطمه ای وارد کند و نمی دانستم که آقای هاشمی انتظار دارند که رهبری انقلاب یک مقام تشریفاتی باشد و منویات ایشان در همه جا جاری و ساری باشد.تازه حالا متوجه شده ام از همان موقع آقای هاشمی مثل امام خامنه ای فکر نمی کرده است که حضرت امام راحل آن گونه سخن گفته اند!  مقام معظم رهبری در خطبه های عالمانه ی پس از انتخابات ذهن  ها را روشن کردند و فهمیدم که تفکر هاشمی با آقا هماهنگ نیست. مشخص شد که آقای هاشمی در مسایل سیاست خارجی و در اقتصاد ودر موضوعات فرهنگی و اجتماعی به گونه ی دیگری فکر می کردند .حالا می اندیشم که چرا فساد اداری در دوره ی ریاست جمهوری ایشان این قدر زیاد شد. فساد اجتماعی و سیاسی دوره ی خاتمی نیز پیامد تفکر ایشان است زیرا همه ی جریانات سیاسی دگر اندیش  کشور در این دور انتخابات به صراحت از تفکر هاشمی حمایت کردند.
یک موضوع دیگر نیز ذهن مرا به خود مشغول کرده است
 و آن این که در طول سال های گذشته یک جمعی با وجود آلوده بودن پرونده ی فعالیت هایشان به مفاسد مختلف همچنان بر اریکه ی قدرت و مسؤولیت قرار داشته اند و فقط عنوان کاری آن ها تغییر می کرده است و حالا که آقای احمدی نژاد با رآی قاطع اعتماد مردم مسؤولیت پیدا کرده اندو نمی خواهند از وجود آنان استفاده کنند این همه سرو صدا درست شده است . باج خواهی با روش اسلام و روش زندگی
امام راحل و مقام معظم رهبری منافات دارد. از طرفی معلوم می شود
 یک باند بزرگ کشوری درست شده است که بنا دارد از منافع دنیایی یکدیگر پشتیبانی نمایندو از لفظ"خط" و "جریان فکری" به عنوان یک ابزاری برای فریب اذهان عمومی بهره گرفته اند.ما می دانیم که برای تولید یک خط و جریان فکری بایدسال ها زحمت کشید و در متون اسلامی و انقلابات اجتماعی و فرهنگی مطالعه کرد تا این فکر و خط به جامعه معرفی شود و خیلی هم ارزش دارد هرچند که این خط غلط باشدولی تشکیل باند زحمتی ندارد می شود یک شبه افراد طماع و ضعیف النفس را گرد آوردو میان وجه مشترک آنان که"حب الدنیا" باشدارتباط ظاهری ایجاد کردو با یک مدیریت مرکزی جامعه را برهم ریخت واز آب گل آلود ماهی گرفت.
مقام معظم رهبری سال هاست که مطرح می کنند چرب وشیرین دنیا زیر دندان عده ای مزه کرده است وبحث خواص و عوام رابا توجه به مسایل عاشورا برای مردم بیان کرده اند وهمچنین هشدار داده اندکه
 یک طبقه ی جدیدی از مرفهان و ثروت اندوزان در کشور شکل گرفته است.در این دور انتخابات دیدیم که به شیوه ی آمریکایی عده ای می خواستند به ضرب و زور تبلیغات ناجوانمردانه وبا توهین و تحقیر رقیب وبابذل و بخشش میلیاردها تومان پول های باد آورده کاندیدای مورد نظر خودشان را بر مردم تحمیل کنند. 
ان شاء الله آقای احمدی نژاد موفق شوند و جلوی سوء استفاده ی از منابع کشور را بگیرند
  که به این صورت آن چیزی که این باندها را شکل داده است سبب از هم گسیختن آن خواهد شد.به قول مولوی:
جان گرگان و سگان از هم جداست
         متحد جان های مردان خداست
کسانی که به عشق رهبری به آقای احمدی نژاد رآی داده اند از سر اعتقادد وارد این عرصه شده اند و جامعه ی
 ایمانی را  شکل داده اند سالیان سال کشور را بیمه خواهد کرد و اصولگرایان ولایتمدارنیز ایران اسلامی را در نزد جهانیان عزتمندانه مدیریت خواهند کرد.ایدون باد!



[ شنبه 88/4/27 ] [ 2:47 عصر ] [ احمد فرهنگ ] [ نظر ]
[ مطالب جدیدتر ] .::.

درباره وبلاگ



پیوندهای روزانه

مُقیت - برای اهل خیر
درپناه عدالت-میثم میرزایی تبار
آستان مقدس اولین شهیدتاریخ ایران در اردهال
کاشان حامی
پرتال خبری کاشان
ساربان
عباس خوش عمل
دل نامه
خبرگزاری طنز بیداری
کارنامه
شهید حسن خاکی
تاریخچه نمایش در کاشان
سیّدرضای شاعر
ابیازن زادگاه من
حماسه سازان-حسینعلی حاجی

آرشیو ماهانه

شرح سدید
شعر و ادب
مجموعه طنزهای سدید
خاطره و داستان
قند پارسی و پژوهش ادبی
سینما و تئاتر
یادداشت های سیاسی
روز های خدا
دل نوشته ها
سوره ی اندیشه
آموزش و پرورش
کاشان شناسی
اخلاق و عرفان
فرهنگ بسیجی
کودک و نوجوان
دفاع مقدس

پیوندها

امام خمینی
امام خامنه ای
آثارامام خامنه ای
مقام معظم رهبری
سفیر ولایت-آیت الله نمازی
استاد میر باقری
آستان قدس رضوی
کربلا- حرمین
جریان شناسی سیاسی
وزارت فرهنگ و ارشاد
فرهنگستان ادب فارسی
کتابخانه ملی و موزه
کتابخانه های کشور
سازمان اسناد کتابخانه ملی
اسناد انقلاب اسلامی
جبهه ی فرهنگی انقلاب
دفتر تدوین تاریخ ایران
دایره المعارف اسلامی
مؤسسه در راه حق
پرتو سخن
بنیاد اندیشه اسلامی
اطلاع رسانی فلسطین
اطلاع رسانی دولت
سامد:مردم و دولت
ریاست جمهوری
مجلس شورای اسلامی
پژوهش های مجلس
قوه ی قضاییه
حوزه ی هنری
وزارت آموزش و پرورش
شبکه مدارس ایران
وزارت علوم
آرشیو صدا و سیما
خبرگزاری فارس
رجا نیوز
خبرگزاری رسا
خبرگزاری حیات
خبرگزاری جمهوری اسلامی
شبکه خبر دانشجو
خبرنامه دانشجویان
صبح قریب
خبرگزاری صراط
سازمان پانا
خبرگزاری های سیتنا
میراث فرهنگی کاشان
صراط نیوز
سپاه نیوز
تریبون مستضعفین
نشریه راه
دانشنامه دین و سیاست
فرهنگ واژگان
شهید آوینی
رحیم پور ازغدی
مهدی نصیری
حسین شریعتمداری
دکترحسن عباسی
دکتر زاکانی
حماسه سازان - حسینعلی حاجی
دکتر کوچک زاده
انجمن شاعران ایران
شاعران پارسی زبان
قیصر امین پور
میرشکاک-فردا
علی رضا قزوه
عباس خوش عمل کاشانی
پرویز بیکی
حسین قدیانی
جلال رفیع
رضا امیرخانی
توقیف سوره
وحید یامین پور
دکتر محسن پرویز
حمید عجمی
یادداشت های شبانه-بدری
کتابخانه حج
پایگاه مجلات تخصصی نور
بانک مقالات اسلامی
نصور-مقالات
جهاد دانشگاهی-مقالات
ایران داک
رشد
مردم شناسی
عماریون
تسنیم
شبستان
خبرنگاری تلویزیون
آموزه
فرهنگخانه
فرهنگ ایثار
فرهنگ انقلاب
فرهنگ شهادت
وبلاگ نویسان ارزشی
رهروان ولایت
معبر-بسیج
ارزشی ها
شهر حقوق
ذخیره خدا
فصل انتظار
سفید شهرکاشان
دسته کلید
مهدی باقری
فقیه نی ریزی
شهیدان هفتم تیر
تلنگرخانه
هم نفس
آرمان
بازنشستگی
طلبه بلاگ
برادران شهید هاشمی
فازستان
ولایتی ها
دهاتی
محمد صادق کوشکی
مثل فرهنگ
روزدهم(عاشورا)
ارزیابی آ.پ.
جشنواره ادبیات داستانی دفاع مقدس
نسرین ارتجایی
بی بال پریدن
گردشگری کاشان
رسانه فجر کاشان
یکی بود هنوزهم هست
پاتوق د.و پ.
تنهایی من
نوید شهادت
همه رقم مفت!!!!!
آشنای غریب
بوی سیب
عاشقان علی
راهی به حقیقت
سامع سوم
حاج آقا مسئلةٌ
فرزانگان امیدوار
غیر قابل انتشار
نغمه ی عاشقی
ستارگان دو کوهه
شهدای دارالمؤمنین کاشان
جبهه پایداری انقلاب اسلامی
شهید اردهال
پایگاه خبری تحلیلی برهان
فرمانداری آران و بیدگل
انهار
xXx عکسدونی xXx
روستای چشام
دکتر قدیری1
دکتر قدیری2
خبرنگار- ابوالفضل نوحی
شهیدان هاشمی
دوستانه
کانون مسجد فاطمیه شهید یه
بازگشت نیما
لنگه کفش
آبادگر-قربان ناد
جاده های مه آلود
فدایی ولایت
بسیج اسدآباد-روز قدس
مناجات با عشق
محسن شعبانی مفرد
عمارمیاندواب
ترخون
خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا
ندای دریا
تینا!!!!
حضرت آیت الله نمازی
.:: مــــهــــــدویــــــــت ::.
بلوچستان
PARSTIN ... MUSIC
تنهایی......!!!!!!
عاشقانه
ارواحنا فداک یا زینب
شهید حسن خاکی
ابیازن زادگاه من
««««««« کارنامه »»»»»»»
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
قالب پارسی بلاگ|قالب وبلاگ عید نوروز پارسی بلاگ
تور چین
ثبت شرکت | nulled mobile

سایت آوازک

عکس جدید

دیگر امکانات


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 203
کل بازدیدها: 1160383

طراح قالب: آوازک

[ طراح قالب: آوازک ]
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ]