چشم هایی که نهم دی ماه 88 را دیدند!
گزارش واقعه ی نهم دی ماه 1388
مزدورآمریکایی......................ماآمدیم کجایی؟
ساعت سه بعد از ظهر با خانواه به حوالی میدان آزادی رسیدیم.بالای پل عابر پیاده رفتیم تا آمار منطقه را به دست بیاوریم.بسیار جالب و شگفت انگیز بود.باور نمی کردم پس از گذشت سی سال از انقلاب و تهاجم گسترده ی فرهنگی استکبار و این حلقه ی تنگی که دشمن پیرامون ما به وجود آورده است و با ابزار های متنوع رسانه ای ، آن هم روز چهارشنبه ،زیبا ترین تابلوهای افتخار آمیز عالم به وجودآمده باشد.به پسرم گفتم بیاطوری حرکت کنیم که دسته های مختلف جمعیت را با سرعت ببینیم و پشت سر بگذاریم تا به مرکز اصلی یعنی میدان انقلاب وارد شویم.پیشنهادم را پذیرفت.اول با دوربین های تلفن همراهمان چند تا عکس گرفتیم وبا سرعت پایین آمدیم وبه جمعیت پیوستیم...
عبور از کنار این جمعیت های متراکم کار بسیار دشواری بود. هر دسته ای هم برای خودش بلندگو و آقای شعاری و مداح داشت.هرکس هم به نوعی با در دست داشتن اقلام فرهنگی و تبلیغاتی ، عواطف و احساسات خود را بروز می داد.ما هم به هردسته ای که می رسیدیم با شعارهای آن ها همراهی می کردیم و می گذشتیم..به میانه ی حایل گروه ها که می رسیدیم شعار جمعیتی را تکرار می کردیم که رساتر بود.انواع شعر و شعار و نغمه های مذهبی و انقلابی فریاد زده می شد:
حسین حسین شعارماست/شهادت افتخار ماست
این همه لشگر آمده/به عشق رهبر آمده
حزب فقط حزب علی/ رهبر فقط سید علی
سبز فقط سبز علی/ رهبر فقط سید علی
خونی که دررگ ماست/هدیه به رهبر ماست
منافق حیا کن/ مملکتو رهاکن!
منافق فراری/ اعدام باید گردد.
مزدور آمریکایی / ما آمدیم کجایی؟
انواع مضمون و شعر و شعار را برای رؤسای فتنه ساخته بودند که چون تعدادی از آن ها روی پرده های بزرگ نوشته شده بود ، همان ها را ذکر می کنم واز بقیه فاکتور می گیرم:
لُعِن َعلی عدّوِکَ یا حسین/ خاتمی و کروبی و میر حسین
ما موسوی بی بی سی نمی خواهیم/ ما موسوی انگلیسی نمی خواهیم
موسوی فتنه گر / اعدام باید گردد.
مخاطب تعدادی از شعار ها ،قوه ی قضاییه بود.از جمله می گفتند:
مسئولان قضایی/انتقام انتقام
قوه ی قضایی/ وقت عمل رسیده
...یک ساعتی طول کشیدتا از چهار راه نواب- توحید گذشتیم/تازه صدای تریبون مراسم به سختی شنیده می شد.به سر خیابان والعصر که رسیدیم.به واسطه ی تنها بلندگویی که در این ِنقطه نصب بود ،صدای حاج سعید حدادی مداح معروف را شنیدیم که در حال شعار دادن بود.برای ما که با نغمه خوانی مذهبی او خو گرفته بودیم.خیلی جالب آمد.احساس کردیم بعداز آقای مرتضوی وزیر شعار، فقط حاج سعید از عهده ی این کار بر می آید وچه بهترکه وزیرشعارمداح اهلبیت و دعا خوان هم باشد تاحال وهوای جلسات متنوع تر گردد...
از خیابان والعصر جمعیت کاملا" فشرده بود ونمی شد حتی یک قدم به جلو رفت .به پسرم گفتم تازه این جمعیتی است که ازغرب تهران می آید که معمولا" نسبت به شرق و جنوب خلوت تر است، به پشت سر که نگاه کردیم جمعیت همچنان از میدان آزادی تا جا یی که ما متوقف شده بودیم ممتد و پیوسته بود.مطمئن بودیم که طرف مقابل ما یعنی از میدان انقلاب تا میدان امام حسین و نیز از طرف جنوب تا میدان راه آهن صحرای محشراست و جمعیت تراکم بیش تری دارد.قرار شد از پیاده رو به طرف میدان انقلاب برویم.ولی امری محال بودکه ازجدول و جوی حاشیه خیابان بتوانیم عبور کنیم.افتادیم دنبال چندمرد تنومندوقوی که آن ها مثل ما می خواستند به پیاده رو بروند.بالاخره راهی پیدا کردیم و در طرف راست پیاده رو افتادیم دنبال جمعیتی که با کندی تمام به پیش می رفت. نرسیده به خیابان جمالزاده بریدیم وایستادیم وبازحمت خود رابه کناری کشیدیم و جایی را پیدا کردم و ایستادیم.جایی که ما قرار داشتیم ساختمانی در دست تعمیر بود .گفتم پسرم مواظب باش که جلبکی هاازاین بالا چیزی به پایین پرتاب نکنند و هردو خندیدیم. سخنرانی جناب علم الهدی امام جمعه ی مشهد تازه شروع شده بود و ما در همهمه ی مردم و بلندگوها ی پشت سر ، به سختی مطالب آن را می شنیدیم ، به همین خاطر تا حوالی ساعت پنج بعد از ظهر به ابراز احساسات افراد مختلف سرگرم شدیم و بعد به خاطر دوری راه که باید به میدان المپیک باز می گشتیم،دنبال جمعیتی افتادیم که به طرف میدان آزادی در حال بازگشت بود. جمعیت همچنان پر نشاط و سر زنده بود . همه از این همه شور و حماسه ای که خلق کرده بودند، لذت می بردند.هر کس در مسیر به نوعی برای سران فتنه مضمون کوک می کرد و شعار می داد.نرسیده به سر خیابان والعصر سخنرانی آقای علم الهدی هم به پایان رسید و قطعنامه ی پایانی مراسم خوانده شد و مردم با شعار :الله اکبر / خامنه ای رهبر .آن را تأیید کردند. ما هم در حال حرکت ، بندهای قطعنامه را تاییدمی کردیم.مراسم که تمام شد ماشین های بلندگو دار به حرکت درآمدند و فضای راهپیمایی در قالب حرکت دسته های سینه زنی شتاب بیش تری پیدا کرد.به پسرم گفتم به والده زنگ بزن تا با هم به منزل برویم.زیر پل یادگار امام بچه های بسیجی «کن »بَنَر بزرگی را به نمایش گذاشته بودند که مورد توجه مردم قرار گرفته بود.شاید پنجاه نفر ایستاده بودند و ازاین پرده فیلم و عکس می گرفتند و می خندیدند.تصویری از یک تیم فوتبال انگلیسی بود که با چهره ی سران فتنه عوض کرده بودند.آقای کروبی دروازه بان و آقای موسوی و کرباسچی و تعدادی دیگر که نمی خواهم نامشان را بیاورم بازیگر و کاپیتان این تیم انگلیسی بودند. به زیر پل که رسیدیم ، شعارها متنوع تر و جذاب تر شده بود. زیرا انعکاس صدا به سقف پل و برگشت آن شور و هیجان بیشتری ایجاد می کرد.شعارهای بسیار تندی علیه سران فتنه ،نثار گردید.به قول آقای قرائتی در برنامه ی تلویزیونی همین امروز قبل از راهپیمایی واقعا" عذاب مهین "برای فتنه گران بود.بدتر از این نمی شود به کسی چیزی گفت. بعضی هم شعار می دادند که سفارت جاسوسی انگلیس باید تسخیر گردد. نرسیده به میدان آزادی از جمعیت بیرون آمدیم در حالی که مردم در همین نقطه همان شعار آغازین خود را تکرار می کردند: مزدور آمریکایی/ ما آمدیم کجایی!
احمد فرهنگ نهم دی ماه 88