• وبلاگ : سديد كاشان
  • يادداشت : طنز تاريخي - فرخ لقاي انقلاب و امير ارسلان خوش مرام(1)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام

    از اينکه دير کامنت ميذارم معذرت ميخوام. و از توضيحات مفصلتون بسيار سپاس گذارم. خوشحال شدم.

    در مورد شعرم: از شين به اون معنايي که شما گفتيد اطلاعي نداشتم اما باز هم نه شين: ميشه نه شور و نشاط. منظور من از اينکه ش را ش بخوان همون سکوت است. ششششششش به معني ساکت کاربرد دارد در اروپاييان و غرب که ما ايرانيان به صورت سسسسسسسسس بيان ميکنيم به همان معني ساکت. و اگر به معنايي که شما اطلاع داديد باز هم نه شين: يعني ساکت باش وقت شور و شادي نيست. من برايت يک استکان غم و غصه اووردم. يکبار هم شده ساکت باش و به دردودل من گوش بده...

    شد؟

    اين تمام اون مفهومي بود که من ميخواستم بدم و نقد کامل شما به شدت عالي بود و از شين تا استکان کلي اطلاعات بم داد. متشکرم.

    پاسخ

    سلام.از لطف و محبت و توضيحات شما ممنونم.شعر شما را در اين جا مي آورم تا با توضيحات آن در يك جا به يادگاري بماند:ش را ش بخوان /نه شين / بنشين /برايت يک استکان خون غليظ آورده ام.../نوشته شده در يکشنبه 23 بهمن1390ساعت 12:21 توسط فهيم|موفق باشيد! باز هم به اين وبلاگ سر بزنيد، متشكرم!
    يشالا پايان نامه تون هم تا عيد برسه . متن اين دو پست با اينکه کمي طولاني بود اما طنزي که در عنوان پست اورده بوديد کاملا مشهود بود. جالب بود و کلمات خسته کننده نبود و تا پايان متن هم ادامه داشت. تم متن رو هم دوست داشتم اما در صحتش سوال دارم. هر چند شايد گوشه اي از مطالب پايان نامتون باشه. مرسي جناب فرهنگ زيبا و آموزنده بود و اين خصوصيات اکثر کارهاي طنز است.
    مفتخرم شما دوست گرامي را به خوانش پست جديدم دعوت ميکنم...
    منتظر حضور پر رنگتان هستم...
    پاسخ

    سلام.همين تشويق هاي دلنشين است كه نويسنده مبتدي را به ادامه راه تشويق مي كند. از نقد و نظر شما خرسندم.اما در صحت مطالب به جز مواردي كه قالب داستان طنز اقتضا مي كند، قابل ترديد نيست.اول اينكه در حال تدريس تاريخ در سطح دبيرستاني هستم و در رشته ادبيات دانشگاه ها در هر سطحي تاريخ خوانده مي شود،بنده نيز دانشجو و دبير ادبيات هستم .ثانياً خود شاهد اين تاريخ بوده ام.اخذ گذرنامه از استاني به استان ديگر را در سال 56 در جريان جشنواره تئاتر استان ها تجربه كردم. زيرا هم ولايتي ها يم مي دانند كه باگروه نمايش اداره فرهنگ و هنر همكاري داشتم و نمايش لتو كه يك نمايش بومي بود رتبه آورد و در شهرستان هاي اسفراين و سبزوار و قوچان و بجنورد اجرا گرديد.معدن سرب حسين آباد خمين و بيماران لكان را در سال 55 به چشم ديده ام ، بقيه موارد نيز ثبت تاريخ است. و از طريق منابع معتبر تاريخي قابل پي گيري است. به وبلاگتان سر زدم و بهره بردم.موفق باشيد .
    + محسن احمدوندي 
    سلام عزيز
    خوبي؟
    چه خبر؟
    پايان نامه تون کجاس؟
    اميدوارم خوب و خوش و خرم باشيد.
    پاسخ

    سلام عزيزجان!پايان نامه را براي بعد از عيد آماده مي كنم.ان شاء الله!به مرحمت شما و لطف خداي متعال خوب خوبم.از اين كه به وبم سر مي زنيد و محبت مي كنيد.حسابي شارژ مي شوم. شما هم خبر دفاع پايان نامه اتان را بدهيد.متشكرم.